سرمقاله 702 حکومت بر سر دو راهی وحدت ملی و یا سرکوب ملی |
وضعیت ماهها و هفتههای اخیر نشان می دهد که جمهوری اسلامی از یکسو در محاصره انواع فشارها و مبارزات مردم و خواست آنها برای رفع موانع تداوم اصلاحات قرار دارد و از سوی دیگر، برای مقابله با آن به سیاست سرکوب و بگیر و ببند و زندان و توسل به قوه قضائیه و نیروی انتظامی روی آورده است. روشی که در واقع فقط موجب انزوای بیشتر حکومت و فرسایش نیروی آن در درازمدت می شود و به افزایش مخالفت و مقاومت دامن می زند. در واقع حکومت بر سر دوراهی وحدت ملی یا سرکوب ملی، برای آنکه تن به وحدت ملی ندهد راه دوم را انتخاب کرده است. بی آیندگی این انتخاب از آنجا روشن می شود که مردم ایران از هر طریقی برای رسیدن به خواستهای خود تلاش می کنند و سرانجام آنها را تحمیل می کنند. برای نمونه با وجود همه موانعی که ارتجاع مذهبی دربرابر حقوق زنان گذاشته و می گذارد ما امروز شاهد تحمیل عقب نشینیهای بزرگ به آن در عرصههای مختلف مانند ورزش زنها یا دوچرخه سواری یا حضور آنها در دانشگاهها و دادگاهها و دهها عرصه دیگر هستیم. یا می توان به خودداری حکومت از به زندان بردن امثال شمس الواعظین و دهها پدیده دیگر و حتی همین محاکمه فساد و اختلاس که در واقع محاکمه مدیران دوران احمدی نژاد و سهامداران بانکهای دوران اوست اشاره کرد که پشت آنها فرماندهان سپاه و شرکتهای سپاه بودند. به این ترتیب علیرغم انتقادهایی که از دولت حسن روحانی می شود در عمل جنبش مردم و وجود دولتی که تا حدودی به شکل حائل میان مردم و دستگاه حکومتی عمل می کند خیلی تحولات را به حاکمیت تحمیل کرده است. در این میان با وخیم شدن وضع اقتصادی کشور جنبشهای کارگری و کارمندان و معلمان نیز بالا گرفته که حکومت فکر می کند با اخراج و زندانی کردن کارگران و در واقع آنها را از نان خوردن محروم کردن می تواند با آن مقابله کند و یکی از دلایلی که خواهان مجلس و دولت یکدست هم هستند همین است که فکر می کنند وجود دولت روحانی و چند چهره جدی مانند مطهری و صادقی و ... در مجلس دست آنها را در مقابله با جنبشهای کارگری و مدنی بسته است. در وضع کنونی نیز چشماندازی برای بهبود اوضاع اقتصادی دیده نمی شود زیرا یکسر آن به ساختار نفتی و وابسته اقتصاد ایران مربوط می شود که تحریمها ماهیت آن را برملا کرده است. سر دیگر آن هم جریانهای حکومتی و مافیای خصوصی سازیها و رانت خواری و فساد و ثروتاندوزی وصل است که تمام پیکره حکومت را در برگرفته. سر دیگر آن هم به نوسانهای نوبتی رهبر باز می گردد که مدام در پی راضی نگهداشتن جناح راست و مانور کردن بین جناحها برای حفظ موقعیت فصل الخطاب خودش مربوط می شود که نتیجه عملی آن اداره کشور براساس سیاست از این ستون به آن ستون شده است. نمونه آن را هم در جریان برجام دیدیم که ابتدا با حمایت از احمدی نژاد و کودتا بسود وی کشور گام به گام به زیر تحریم و حتی خطر حمله نظامی سوق داده شد. سپس هم که برجام امضا شد از ترس آنکه مبادا بسود گشایش اقتصادی و حسن روحانی تمام شود، همه کوششها برای بهره گیری از برجام با موانع حکومتی روبرو شد و حتی شخص رهبر در سخنرانی مشهد در دوران اوباما علیه برجام 2 موضع گرفت و اعلام کرد ما برجام یک و دو نداریم واگرنه فردا برجام 3 می شود. درحقیقت اگر همان زمان سیاست برجام 2 و 3 دنبال شده بود فلج و تحریم کنونی می توانست پیش نیآید که رهبر اجازه آن را نداد و حالا درحد برجام 10 بیخ دیوار گیر کردهاست. به این ترتیب باز می گردیم به همانجا که در آغاز اشاره کردیم. ادامه سیاست از این ستون به آن ستون و مقابله با انتخاب و خواست مردم کشور را فلج کرده و برای مقابله با این فلج دو راه بیشتر وجود ندارد. یا بازگشت و تن دادن به خواست مردم و پذیرش وحدت ملی در کشور یا رفتن به سوی مقابله و بگیر و ببند و سرکوب. حکومت فعلا با احتیاط و هراس بیراهه دوم را انتخاب کرده یعنی راه سرکوب و مقابله را و خود نیز بیم زده منتظر واکنش مردم است و به همین دلیل با احتیاط گام بر میدارد. واکنش پر قدرت مردم، بویژه در شرایط بحران کنونی اقتصادی و سیاسی و شرایط فشار همه سویه امریکا می تواند و باید احتیاط و هراس مورد اشاره حکومت را به عقب نشینی در برابر تحولات اساسی قطعی کند.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 702 - 17 مرداد ماه 1398