سرمقاله 703 بحث های پوچ و بی نتیجه درباره اصلاحات و اصلاح طلبان |
هفته گذشته میزگردی با عنوان "اصلاحات؛ امکان یا امتناع؟" با حضور عباس عبدی، احمد زیدآبادی و حسین مرعشی در دفتر مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران برگزار شد. نفس برگزاری این میزگرد که گفته می شود استقبال خوبی از آن شده بود در شرایط کنونی مثبت است و به هر حال نشان می دهد که جامعه بدنبال راه حل است. البته مسائلی که در این میزگردها مطرح می شود معمولا تکراریست: اصلاحات شکست خورده یا نخورده؟ رژیم اصلاح پذیر است یا نیست؟ آیا قانون اساسی اجازه اصلاحات را می دهد یا نمی دهد؟ رادیکالیسم خوب است یا بد است؟ اصلاح طلب خوب چه کسی است؟ پرگویی درباره اینکه انقلابها خشونت هستند؛ طبقه متوسط که آنها در آن قرار دارند موتور تاریخ و نیروی عمده دموکراسی و دوای همه دردهاست و ... خودبزرگ بینیها و گنده گوییهای کوته نظرانهای از این دست هم معمولا جزیی از این بحثهاست که در میزگرد اخیر خوشبختانه وزن کمتری داشت. مشابه این بحثها نزدیک 20 سال و از همان سالهای نخست دولت محمد خاتمی شروع شده و هنوز هم ادامه دارد و ظاهرا قرار نیست هیچوقت هم پایان یابد. ولی بحث اصلی بنظر ما هیچکدام از اینها نیست. بحث این است که این اصلاحاتی که از آن این همه سخن می گویند و خود را حامی و طرفدار آن می دانند و مردم را دعوت می کنند که به آن بپیوندند اصلا چیست؟ چکار می خواهند بکنند که اسمش اصلاح است؟ اصلاح طلبی ظاهرا یک عنوان، یک لقب شده برای یک عده. ولی هیچکدام نمی گویند که برنامه آنها برای اصلاحات چیست. امروز جامعه ما با انواع مشکلات و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی مواجه است. برنامه اصلاح طلبان برای این مشکلات چیست؟ هیچکس نمی گوید و هیچکس نمی داند. گیریم همه اصلاح طلبان رفتند به مجلس اصلا یک طرح دارند که در این مجلس برای اصلاحات ارائه بدهند؟ اگر اصلاحات یک جنبش اجتماعی است چگونه می توان بر روی "هیچ" جنبش بنا کرد؟ مردم را در حول یک برنامه، در حول خواستهایی می توان دور هم جمع کرد. وقتی خواست و برنامهای وجود ندارد، جنبشی هم وجود ندارد. امروز مهمترین مشکل توده مردم مشکلات اقتصادی و بی عدالتی اجتماعی است که خود پایه بحران سیاسی و اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی نیز شده است. همه چیز نشان می دهد که اصلاح طلبان یا درواقع بخش تعیین کنندهای از آنها برنامه جایگزین اقتصادی برای وضع موجود ندارند زیرا آنها هم به هسته سخت ثروت نمی خواهند حمله کنند. اگر چنین نبود، هم در زمان محمد خاتمی برنامهای تحت عنوان "ساماندهی اقتصادی" تدوین شد که در آن هدف گذاری اقتصادی شده بود که هم اکنون نیز اصول و اهداف آن قابل اجراست و اصولی برای برونرفت اقتصاد ایران از بحران کنونی و بازگشت از راه رفته در آن وجود دارد؛ و هم در میان اقتصاددانان مذهبی و تحولخواه ایران کارشناسان برجستهای وجود دارند که منتقد نظم اقتصادی کنونی هستند و برای آن برنامه جایگزین هم دارند ولی به آنها توجهی نمی شود. از اقتصاددانان و کارشناسان مترقی غیرمذهبی که حاضر به همکاری در این زمینه هستند سخن نمی گوییم. نتیجه این نداشتن و ندادن برنامه و عدم حمله به هسته سخت ثروت موجب می شود که مردم، درست یا نادرست، معتقد شوند که اصلاح طلبان درون سیستم حل شده و به بخشی از آن و سودبرنده از آن تبدیل شدهاند. تغییر این نگاه با جنجال و بحثهای تکراری بر روی مسائل حاشیهای و بارها گفته شده، آن هم با زبانی که اصلا مردم نمی فهمند و ظاهرا قرار است نفهمند ممکن نیست. بلکه تنها با طرح خواستهای مردم به زبان خود مردم ممکن است. اگر دستیابی به تفاهم در این زمینه دشوار است می توان به آقای محمد خاتمی که به لحاظ پاکدستی مورد اعتماد مردم است اختیارات داد کمیتهای را برای این منظور از جناحهای مختلف طرفدار اصلاحات تشکیل دهد و آنها اگر نمی توانند با هم توافق کنند طرحهایی را تهیه کنند و این طرحها به مردم اعلام شود و واکنش مردم نسبت به آنها سنجیده شود و موضوع بحث قرار گیرد و خود مردم راجع به آنها تصمیم بگیرند. اصلاحات تنها از این طریق است که ظرفیت تبدیل شدن به یک جنبش واقعی را پیدا می کند و از رکود کنونی ناشی از بی برنامگی و نداشتن چشمانداز می تواند خارج شود و نه با بحثهای تکراری یا ایجاد هیجانهای کوتاه مدت و کاذب.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 703 - 24 مرداد ماه 1398