کشتار 9 زندانی سیاسی معروف دوران شاه جنایات دوران شاه نباید زیر سایه جنایات ج. اسلامی فراموش شود!
|
جمهوری اسلامی آنقدر در زندانهای ایران علیه فعالان سیاسی جنایت کرده و دست به اعدام زده که بتدریج جنایات دوران شاه و حتی رضا شاه در سایه قرار گرفته است. چنان که تا کسانی از آن دوران می خواهند سخن بگویند فورا بانگ اعتراض بلند می شود که "مقایسه کنید با جنایاتی که در جمهوری اسلامی شد!" با این همه، باید از جنایاتی که شده سخن گفت. چه در دوران دو پهلوی و چه در جمهوری اسلامی. نباید یکی زیر سایه دیگری قرار گیرد. از جمله جنایات فراموش نشدنی دهه 50 درزندان اوین، بردن 9 زندانی معروف سیاسی از اوین به تپه های اطراف این زندان و بستن آنها به رگبار مسلسل بود. شاخص ترین چهره که در جمع این 9 زندانی به رگبار بسته شد "بیژن جزنی" بود. تقریبا همزمان با همین جنایت، پرویز حکمت جو، عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران نیز که همراه با همین قربانیان در زندان بود، به ظن ارتباط سازمانی با آنها و بویژه با بیژن جزنی رفت زیر بازجوئی و شکنجه و عکسهائی که از پیکر بی جان او منتشر شده نشان میدهد که زیر شکنجه کشته شده است. (این عکس در شماره گذشته راه توده منتشر شد). حکمت جو از افسران سازمان نظامی حزب بود که در کودتای 28 مرداد به دام نیفتاد و توانست از ایران خارج شود اما چند سال بعد بار دیگر از طریق مرز عراق برای کار توده ای و حزبی به ایران بازگشت و در کوره پزخانه های تهران مشغول کار شد که بر اثر خیانت "عباس شهریاری" که تشکیلات تهران حزب توده ایران را ترتیب داده بود و با ساواک در ارتباط بود، به دام افتاد و دستگیر شد. حکمت جو ابتدا محکوم به اعدام شد و سپس با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد و پس از 10 سال و اندی زندان دوباره زیر شکنجه رفت و کشته شد. اما سرگذشت بیژه جزنی و آن 8 زندانی دیگر که اگر کشته نشده بودند باحتمال بسیار قوی پس از انقلاب به رهبری دو سازمان فدائیان خلق و مجاهدین خلق می رسیدند و با تجربه و دانش سیاسی که داشتند ای بسا بسیاری از اشتباهات را دو سازمان مذکور پس از انقلاب مرتکب نمی شدند. اخیرا روزنامه شرق درباره این واقعه نوشت:
روز پنجشنبه ۲۹ فروردین، ۹ زندانی: محمد چوپانزاده، احمد جلیل افشار، عزیز سرمدی، بیژن جزنی، حسن ضیا کلانتری، کاظم ذوالانوار، مصطفی جوان خوشدل، مشعوف کلانتری، عباس سورکی در تپه های اوین کشته شدند. تهرانی رئیس زندان اوین در محاکمه بعد از انقلاب گفت: «بعد از ترور سرتیپ رضا زندیپور، رئیس وقت کمیتهی مشترک در اوایل فروردین ۵۴، ساواک به قصد انتقامجویی، نقشه ای طرح کرد که همهی عوامل اجرای آن تا آخرین دقایق اجرای نقشه از چگونگی آن آگاه نبودند. پنجشنبه ۲۸ یا ۲۹ فروردین رضا عطارپور (معروف به دکتر حسینزاده) از من خواست ترتیب انتقال کاظم ذوالانوار را از زندان قصر به زندان اوین بدهم. من هم نامهاش را نوشتم و به امضا رساندم. به زندان اوین رفتیم و قرار شد شعبانی (حسینی) و نوذری زندانیان را تحویل بگیرند. ما نیز به قهوهخانهی اکبر اوینی (معروف به باغچه علی) رفتیم و به انتظار نشستیم. مینیبوس حامل زندانیان، در حالی که سرهنگ وزیری (بعدها رئیس ساواک در نخست وزیری هوایدا) با لباس ارتشی در اتومبیل بود رسید و سربازی را که آنجا پاس میداد مرخص کرد. زندانیان را به بالای ارتفاعات بازداشتگاه اوین بردیم و در حالی [که] چشمها و دستهایشان بسته بود، آنها را ردیف روی زمین نشاندیم. بعد عطارپور برایشان سخنرانی کرد و گفت: همانطور که دوستان و همکاران شما که شما رهبران فکری آنها هستید و از زندان با آنان ارتباط دارید، همکاران و دوستان ما را اعدام میکنند و از بین میبرند، ما نیز شما را محکوم به اعدام کردهایم. بیژن جزنی و چند نفر دیگر، شدیداً اعتراض کردند اما نمیدانم عطارپور یا سرهنگ وزیری با مسلسل یوزی به روی آنان آتش گشود و مسلسل را یکی یکی به ما داد. من نفر چهارم یا پنجم بودم که مسلسل به من رسید و وقتی من هم شلیک کردم دیگر آنها زنده نبودند. البته نمیخواهم بگویم که در کشتن آنها دخالت نداشتم، چون نفس عمل مهم است که من هم در این جنایت عمل کردم. بعد هم سعدی جلیل اصفهانی با مسلسل، بالای سر آنها رفت و هر کدامشان را که نیمهجان بودند با مسلسل خلاص کرد. […] پس از این ماجرا من و رسولی چشمبند و دستبندهای آنها را سوزاندیم و از بین بردیم و اجساد را داخل مینیبوس گذاشتیم و حسینی و رسولی اجساد را به بیمارستان ۵۰۱ ارتش منتقل کردند. روز بعد، متنی به وسیلهی عطارپور برای روزنامهها تهیه شد که در آن عنوان شده بود این ۹ نفر در جریان انتقال از زندان به زندان دیگر، قصد فرار داشتند که مورد هدف گلولهی مأموران قرار گرفتند. این متن به دو دلیل بسیار ناشیانه تهیه شده بود اولاً همهی آنها از روبرو هدف گلوله قرار گرفته بودند، پس قصد فرار نداشتند. ثانیاً نحوهی انتقال زندانی طوری نبود که بتوان قبول کرد که قصد فرار در بین بوده است». ------------ روزنامه اطلاعات اول خرداد 1358 نقل از دادگاه تهرانی
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 695 - 30 خرداد ماه 1398