چپ در ایران خود را باز یافته
|
فروپاشی اتحاد شوروی پیامدهایی گوناگون در سطح جهان داشت. در عرصه ایدئولوژیک مدافعان نظم جهانی حاکم این فروپاشی را به منزله "پایان تاریخ" اعلام کردند. یعنی هیچ راه دیگری در برابر بشریت جز آنچه آنان تشخیص میدهند وجود ندارد. روشنفکران یا باید به شکلهای مختلف خود را با این روند هماهنگ و برای آن تبلیغ کنند یا محکوم به انزوا خواهند بود. با اینحال، پایان تاریخ بیش از آنکه به معنای پایان یک دوران، به معنای آغازی تازه باشد، بیشتر به معنای بازگشت به گذشته، بازگشت به پیش از دوران اتحاد شوروی بود. اتحاد شوروی همچون پرانتزی تاریخی معرفی گشت که بسته شده و باید تاریخ را از همانجا که این پرانتز باز شده بود ادامه داد. لنین و بلشویکها اراده گرایانی معرفی شدند که کوشیدند در برابر تاریخ بایستند و روند جبری آن را تغییر دهند. آنچه هفتاد سال بعد به دلایلی دیگر و در شرایطی دیگر روی داد به حساب گزینش اولیه و تلاش برای جستجوی راهی غیر از سرمایه داری گذاشته شد. نولیبرالیسم بدینگونه بیش از آنکه حامل عنصری نو باشد، بیشتر نوعی دعوت به بازگشت به گذشته بود. این پایان تاریخ یا در واقع بازگشت به گذشته، در کشورهای پیشرفته صنعتی و کشورهای در تلاش برای رشد اقتصادی و اجتماعی به گونههایی مختلف بازتاب یافت. در غرب شکل دعوت به بازگشت به عصر لیبرالیسم سده نوزدهم را به خود گرفت. در شرق بسته به مورد و بسته به کشورها، یا به شکل ادامه وضع موجود در مورد بیشتر کشورهای آفریقا و آسیا، یا به شکل گسست از در پیش گرفتن راه رشدی مستقل، و در همه جا بصورت بازگشت به مناسبات عصر استعمار منعکس شد. این واپسگرایی تاریخی البته در بسته بندی جدیدی عرضه میشد. پیامدهای این بازگشت در کشورهای مختلف یکسان نبود و ابعادی متفاوت داشت و حتی میتوان گفت بیشترین عقبگردها و تغییرات اجتماعی را در خود غرب صنعتی بوجود آورد. غرب با توجه به توازن قوای اجتماعی ایجاد شده حاصل از مبارزه سدههای طولانی با مسئله بازبینی جدی چگونگی مناسبات اجتماعی روبرو بود. بنابراین، بازگشت به لیبرالیسم بصورت کوشش برای درهم شکستن صفوف نیروها و قشرهای اجتماعی که میتوانستند حامل یک نظام اجتماعی دیگر باشند جلوه گر میشد. در این کشورها سیاست در هم شکستن نظام صنعتی و انتقال صنایع کاربر به کشورهای دیگر و از میان بردن مراکز تجمع کارگری با وجود نتایج ناگوار قابل پیش بینی آن دنبال شد که پیامدهای آن امروز بصورت واگرایی نظام اجتماعی و اقتصادی و بحران مزمن و درازمدت و کاهش شدید سطح زندگی در غرب مشاهده میشود. مبارزه با این روند واگرایی محور کوششهای چپ در غرب صنعتی میباشد. در شرق جز برای کشورهایی نظیر ما که برای یک دوران پس از انقلاب بدنبال یافتن راهی دیگر برای توسعه و پیشرفت بودند و اکنون به بازگشت به گذشته استعماری دعوت میشدند، برای دیگر کشورها تغییر چندانی روی نداد جز آنکه موضع آنان در مناسبات جهانی بدلیل حذف اتحاد شوروی ضعیف تر شد. چنانکه در تجربه کشور ما تحت تاثیر فضای نوین ایدئولوژیک همه نیروهای چپ مذهبی که خواهان و مدافع رشد اقتصادی مستقل بودند حذف شدند و قدرت به کسانی انتقال یافت که خواهان برداشتن گمرکات و موانع در برابر واردات کالاها، خصوصی کردن سنگ و خاک و چوب و جنگل و معدن و مواد خام و انتقال آن به خارج و کسب درآمد از این راه بودند. بدینسان ما به بازگشت به عصر قاجار دعوت شدیم و در این راه با گامهای بلند به پیش رفتیم که اوج آن دوران احمدی نژاد بود. در چنین شرایطی چپ برای ارائه راهکاری متناسب با شرایط جدید، بررسی میراث خود را آغاز کرد و بخشی از حضور دوباره چپ درجامعه ما – از جمله در جنبش دانشجوئی- حاصل این بررسی و تلاش و بازیابی دوباره خویش است.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 696 - 20تیر ماه 1398