راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

علیه حصر موسوی

جبهه نجات میتوان تشکیل داد

زندگی گیاهی

متکی به نفت

یگانه امکان

حفظ قدرت

در ایران شده!

 

    

ایران امروز در یک بن بست همه جانبه گرفتار آمده است. بن بست سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بن بست در سیاست خارجی، در روابط منطقه ای، در مناسبات با جهان و با مردم خود. این بن بست امروز و دیروز شروع نشده است بلکه ریشه آن به تصمیم سال 1388 آقای خامنه‌‌ای به کودتا علیه رای مردم به میرحسین موسوی و تحمیل دوباره دولت احمدی نژاد به کشور باز می گردد. در سال 1388، ایران سه دهه پس از انقلاب 57، بر سر یک دوراهی تاریخی قرار گرفت. یک راه کوشش برای بازگشت و احیای آرمان‌های انقلاب و تامین پیشرفت و توسعه و آزادی و عدالت در کشور بود و راه دیگر تحمیل و ادامه عقبگرد و کشاندن کشور به سمت بن بست. رهبری جمهوری اسلامی راه دوم را انتخاب و به مردم تحمیل کرد. هرچند مقاومت مردم و رهبران جنبش سبز مانع از تحمیل عقب گرد فوری به کشور شد اما جمهوری اسلامی را وارد دورانی از حیات گیاهی کرد که تا به امروز ادامه دارد. جمهوری اسلامی اکنون به مرده‌‌ای تبدیل شده که شیرهای نفت را مانند لوله‌های اکسیژن به آن متصل کرده‌اند تا به حیات نباتی اش برای مدتی دیگر ادامه دهد. چند توپ و موشک و پاسبان و نیروی انتظامی و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی و قضایی هم در اطراف این مرده گذاشته‌اند که کسی به آن نزدیک نشود و بقایش به خطر نیفتد. همه تلاش و تقلا و افتخار بیت رهبر و فرماندهان سپاه آن است که این مرده را چند صباحی بیشتر زنده نگه دارند و به زندگی گیاهی آن ادامه دهند و نه رشد و توسعه و پیشرفت و عظمت و ثبات کشور و رفاه و آرامش و آسایش مردم. اگر این بود که بجای کودتا و سپس حصر و ادامه حصر، آن را خاتمه می دادند و در روش‌ها و برنامه‌های خود تجدید نظر می کردند و سیاست آشتی و گفتگو و وحدت ملی را در پیش می گرفتند.

تجربه دهسال گذشته پس از کودتای 88 به اینسو سرعت جمهوری اسلامی به سمت فروپاشی و حیات نباتی نشان داد. رای مردم در انتخابات 88 برای تغییر سمتگیری‌های کشور بود و برخاسته از یک نیاز واقعی و امروز هم هیچ راه حل دیگری جز یک تجدید نظر اساسی در همه زمینه‌‌ های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاست خارجی وجود ندارد، تجدید نظری که باید مطابق رای و خواست ملی باشد. ناگفته پیداست که همه اینها با شخصیت میرحسین موسوی و حصر وی گره خورده است. بدون پایان حصر تغییر سیاست‌ها از بنیان ناممکن است. در واقع پایان حصر نشاندهنده تغییر تناسب قوا برای پایان دادن به جمهوری اسلامی نباتی و حامیان آن و رفتن به سمت پیشرفت و عدالت و آزادی است که مردم و جامعه ما خواهان آن هستند و اگرنه تا حصر ادامه دارد، این حیات گیاهی ادامه دارد با همه خطرها و فشارها و نکبت و فلاکتی که برای مردم و کشور ما به دنبال می آورد. برعکس، تا جمهوری اسلامی قادر به ادامه حیات گیاهی اینچنینی است ضرورتی برای تغییر و پیشرفت ملی و در نتیجه خاتمه دادن به حصر و آغاز گفتگوی ملی نمی بیند. امید به اینکه شرایط به سمتی رود که امکان ادامه همین حیات گیاهی جمهوری اسلامی هم پایان یابد، امیدی است که ممکن است آنچنان به درازا کشد که همه ظرفیت های مثبت و سازنده بقای کشور در طول آن نابود شود. در واقع دشواری کار در اینجاست که چون حیات جمهوری اسلامی به یک حیات گیاهی تبدیل شده یعنی مبتنی بر سوخت و ساز درونی آن نیست، تا زمانی که منبع اکسیژن و شیر نفت همچون یک عامل خارجی به آن وصل باشد می تواند به این زندگی گیاهی ادامه دهد.

در این شرایط و با تجربه ده سال گذشته، بنظر می رسد که راه حلی جز متحد کردن مردم و ایجاد یک جنبش ملی در حول پایان حصر برای تغییر وجود ندارد. امروز تقریبا برای مردم ما قطعی شده که آقای خامنه‌‌ای و فرماندهان سپاه ترجیح می دهند به کشور حمله شود و حتی بخشی از آن ویران شود ولی حصر پایان پیدا نکند، یعنی تغییری ایجاد نشود. حالا به چند جای کشور هم حمله شود و چه تاسیساتی نابود شود یا چه تعداد از مردم قربانی شوند مهم نیست.

اگر قرار است برای امروز و انتخابات آینده بسیجی صورت گیرد و جامعه از حالت انفعال و احساس ناتوانی و تن دادن به وضع موجود خارج شود باید از هم اکنون جنبشی نیرومند در دفاع از میرحسین موسوی و پایان دادن به حصر ایشان و دیگر محصورین در کشور آغاز شود. این کمک می کند که صف بندی‌ها در کشور نه تنها میان اصلاح طلبان و به اصطلاح اصولگرایان بلکه میان خود مدعیان اصلاح طلبی هم روشن شود و اصلاح طلب‌های نمایشی از واقعی جدا شوند.

معنای این سخن آن نیست که از امروز همه بحث و بررسی و تحلیل مسائل کشور و تلاش برای برداشتن گام‌های کوچک در سمت تغییرات مثبت را کنار بگذاریم و فقط از رفع حصر سخن بگوییم. ولی نباید فراموش کرد که اصولا همه جنبش‌ها، همیشه و همه جا، در پیرامون شخصیت‌ها شکل می گیرند. شخصیت‌هایی که در لحظه معین به نماد تغییر تبدیل می شوند. در بن بستی که کشور ما گرفتار آن شده است خواست پایان حصر ظرفیت آن را دارد که به خواستی ملی مانند "شاه باید برود" در سال 57 تبدیل شود، زیرا راه حل خارجی برای وضع موجود به معنای فاجعه ملی است و راه حل داخلی دیگری هم برای تغییر و نقطه پایان گذاشتن بر حیات گیاهی جمهوری اسلامی وجود ندارد.

 

 تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 696  - 20تیر ماه 1398

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت