راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله راه توده 699

اگر رهبر با مردم بود

امریکا به تحریم و حمله نمی اندیشید

  

در حالیکه کوشش برای دستیابی به نوعی تفاهم و مذاکره میان ایران و آمریکا ادامه دارد امروز یک مافیای حکومتی و رسمی (و نه مافیای غیررسمی) پرقدرت در کشور شکل گرفته که به همان شکل که در گذشته با برجام مخالفت کرد و برای به شکست کشاندن آن از هیچ کاری فرو گذار نکرد، امروز هم علیه مذاکرات با آمریکا تلاش می کند. همان زمینه‌های داخلی که راه خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم‌ها را فراهم کرد، امروز زمینه جلوگیری از مذاکرات و ادامه تحریم‌ها و رویارویی‌ها را فراهم می کند. بیهوده نیست که بخشی از جناح راست و فرماندهان سپاه به صراحت می گویند که نظر آنها درباره برجام به نظر ترامپ نزدیک تر است!

در واقع سماجت بر پیگیری سیاست‌های ویرانگر اقتصادی، خالی کردن خزانه کشور، درگیری‌های جناحی و وارد شدن سپاه و نیروهای امنیتی و انتظامی به امور اقتصادی و سیاسی، کارشکنی مداوم در امور دولت و قوه مجریه، رویارویی همه جانبه حکومت با مردم و بالاخره کوشش برای سرنگونی دولت روحانی در دیماه 1396 که به شورش وسیع سراسری در نزدیک به 100 شهر کشور انجامید و … همه زمینه‌های داخلی تصمیم ترامپ برای خروج از برجام شد. ضمن اینکه بلافاصله پس از تهدید آمریکا به خروج از برجام و اعلام آن، گردانندگان اقتصادی حکومتی و اتاق بازرگانی حدود 30 میلیارد دلار را از کشور به سمت غرب فراری دادند و همچنان سرنوشت میلیاردها دلار صادرات دیگر مواد خام غیرنفتی نیز معلوم نیست. به این ترتیب جلوگیری از مذاکره و ادامه تحریم‌ها دارای یک جنبه اقتصادی نیز هست که سرمایه‌داران سپاهی و نظامی و گردانندگان اتاق بازرگانی و واردکنندگان کالاها و خارج کنندگان ارز و … همگی در آن همچون متحدان ترامپ عمل‌ می‌کنند. همانها امروز به وزارت نفت فشار می آورند تا نفت را در اختیار آنها قرار دهد تا بتوانند زیر پوشش دور زدن تحریم‌ها همان غارت دوران احمدی نژاد را که به پیدایش امثال بابک زنجانی منجر شد ادامه دهند. از این جهت خروج آمریکا از برجام برای آنها یک نعمت بود.

آمریکا همچنین به ثمربخش بودن سیاست‌های خود علیه ایران امیدوار است زیرا هیچ زمینه‌‌ای در داخل که نشان دهد بیت رهبر و سپاه و گردانندگان سیاسی و اقتصادی کشور تصمیم به کاهش غارت ملت و آشتی با آن دارند دیده نمی شود. اگر سپاه در کشور ما بدنبال تعقیب و بازداشت روزنامه نگاران و چرتکه‌ انداختن بهای دلار و قاچاق کالا و رقابت با پیمانکاران و چپاول بخش دولتی و رقابت‌های جناحی نبود و پشتوانه ملی داشت، ترامپ در ادامه سیاست تحریم بیشتر تامل‌ می‌کرد. همانطور که اگر چرخ‌های اقتصاد کشور را از سی سال پیش به ارابه برنامه‌های بانک جهانی و صندوق پول نبسته بودند، تولید ملی را تشویق و تقویت‌ می‌کردند و با خصوصی سازی‌ها صنعت ملی را ضعیف‌ نمی‌کردند، اگر کشور اینچنین وابسته به سودآوری در تجارت و نیازها و نوسانات بازار جهانی نشده بود و در فساد فرو نرفته بود، امریکا تا این‌اندازه به کارآیی و موفقیت برقراری دوباره تحریم‌ها امیدوار نبود. به همین شکل، اگر جناح راست حکومتی حد و حدود خود را به عنوان یک اقلیت در کشور‌ می‌پذیرفت، به فعالیت حزبی روی‌ می‌آورد، راه را برای آزادی‌ها و احزاب باز‌ می‌کرد، به گفتگوی ملی تن‌ می‌داد، به حصر و حبس خاتمه‌ می‌داد، انسجام و وحدت ملی را تقویت‌ می‌کرد و مقامات امریکایی متوجه‌ می‌شدند که با جامعه‌ای یکپارچه و متحد روبرو هستند قطعا در تصمیم آنها در نقض برجام و ایجاد تحریم‌ها و تهدیدها تردید ایجاد‌ می‌شد. بالاخره اگر آقای خامنه‌ای بجای تبدیل شدن از رهبر کشور به کارگزار یک جناح، بجای توزیع مقام‌های انتصابی میان منفورترین چهره‌های سیاسی و نظامی و شکست خوردگان و طردشدگان مردم، بجای ادامه تکیه بر سرنیزه نظامیان و زندان‌های قوه قضاییه، بجای جلوگیری از نظارت بر ارگان‌های زیر نظر رهبری، بجای پیگیری برنامه شکست خورده مهندسی انتخابات و تکیه بر نظارت استصوابی، بجای صدور فرمان بی قانونی و آتش به اختیاری و … راه کنار آمدن با مردم و پذیرش خواست‌های آنان را در پیش‌ می‌گرفت وضع اکنون به گونه‌ای دیگر بود. بنابراین برخلاف ادعای حکومتی تصمیم ترامپ حاصل روی کار آمدن یک دیوانه در کاخ سفید نیست، برداشت محصولی است که در داخل ایران کاشته شده است.

اکنون به این نقطه رسیده‌ایم. دو راه برای آینده وجود دارد. یک راه آن است که به همان مسیر گذشته که به فاجعه کنونی ختم شده ادامه دهند و بکوشند از ایجاد وخامت بیشتر میان ایران و آمریکا برای توجیه ادامه راه گذشته و فاصله بیشتر و خفه کردن بیشتر مردم بهره گیرند. بنام وحدت حکومتی و مقابله با امریکا همه صداها را خفه کنند و تهمت و جاسوس بگیری و پر کردن زندان‌ها را همچنان ادامه دهند؛ یا از همه بیعت طلب کنند و هرکس به پذیرش ادامه این راه تن نداد را خائن وانمود کنند … یعنی در واقع مسیر کنونی هدایت کشور به سمت پرتگاه را ادامه دهند. راه دیگر آن است که از همه آنچه تا به امروز موجب جدایی میان حکومت و ملت شده است فاصله گرفته شود و خواست مردم پذیرفته شده و کوشش شود که کشور آنگونه که مردم آن‌ می‌خواهند اداره شود، در همه عرصه‌ها. این یعنی نه تنها از سیاست‌های گذشته که کشور را از نظر سیاسی و قومی تجزیه و چند شاخه کرده باید فاصله گرفت، بلکه باید با سیاست‌های اقتصادی گذشته که موجب فقر و فساد و رانت و حاکمیت یک گروه مفتخور و فاسد بر کشور شده است نیز وداع کرد و این دو تنها با هم ممکن هستند. حاکمیتی که تن به نظارت ملی‌ نمی‌دهد در واقع از آنروست که بتواند به فساد اقتصادی خود ادامه دهد. همانطور که جامعه‌ای که آزادی ندارد‌ نمی‌تواند برای برابری و پایان دادن به شکاف طبقاتی گام موثری بردارد.

البته گام گذاشتن در این راه دوم فقط و بیش از هر چیز یک تصمیم حکومتی نیست، بلکه بیش از آن به مردم و فشار آنها بستگی دارد. حکومت بخودی خود از راهی که تا به امروز رفته جدا نمی شود و نمی تواند جدا شود مگر فشار مردم و فرو رفتن بیشتر در بن بست آن را ناگزیر کند. بنابراین مردم و نیروهایی که خود را همسو با مردم‌ می‌دانند و به ویژه طرفداران اصلاحات و تحولات نیز مسئولیتی ویژه دارند. آیا‌ می‌خواهند نماینده وسیع ترین خواسته‌های مردم در اکثریت بزرگ آنها باشند، یا همچنان خود را نماینده خواسته‌های محدود قشر محدودی از جامعه بدانند؟ به ویژه قشرهای محروم جامعه ما امروز احساس‌ می‌کنند که هیچ نیروی سیاسی در داخل کشور وجود ندارد که دردها و خواست‌های آنها را بیان و نمایندگی کند. واقعیتی که باید طرفداران اصلاحات و تغییرات در داخل کشور بازبینی اساسی در دیدگاه‌ها و روشهای گذشته خود انجام دهند. اگر این توده محروم و فقرزده که اکثریت جامعه را تشکیل‌ می‌دهد هیچ نماینده و سخنگویی برای خواست‌ها و استیصال خود در داخل کشور پیدا نکند یا به سمت عوامفریبان دست راستی داخلی کشیده خواهد شد و یا سخنگویانی در خارج از کشور جستجو خواهد کرد که غالب آنها همسو با سیاست‌های امریکا هستند. دراینصورت برنامه‌های امریکا متکی به یک پشتوانه داخلی هم در جامعه‌ می‌شود که دیگر مهار آن دشوار و حتی ناممکن خواهد بود. بنابراین سخن گفتن مداوم از مذاکره و تفاهم بعنوان فصل الخطاب اختلاف با جناح راست حکومتی کافی نیست، باید برای ایجاد شرایط با شهامت خواست‌های مردم را اعلام کرد و آنگاه سخن از ضرورت مذاکره گفت. تحول طلبان در این زمینه مسئولیتی ویژه دارند.   

 

 تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 696  - 27تیر ماه 1398

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت