سرمقاله 689 به امید ظهور "رضا شاه" ثانی طرفدار جنگ و مخالف مذاکره اند |
هفته گذشته حسن روحانی و محمد جواد ظریف در سخنانی به وجود امکانهایی برای گفتگو و مذاکره با آمریکا اشاره کردند. چنین امکانهایی در گذشته به مراتب بیش از امروز وجود داشت ولی بدلیل مخالفتهای بخشی از نظامیها از یک طرف و جناح راست حکومتی از طرف دیگر که می خواستند ابتکار آغاز مذاکره با آمریکا را برای خود نگه دارند از دست رفت. در کنار آنها عوامل نفوذی که امروز همه متفقاند که در تمام ارکان حکومت حضور دارند نیز نقش مخرب خود را بازی کردند و ایران را گام به گام به سمت تحریم و جنگ کشاندند ومی کشانند. اینها چنین وانمود می کنند که گویا مذاکره اصولا کاری خطا و به معنای سازش و تسلیم به دشمن است. بدیهی است که مذاکره در هیچ شرایطی و با هیچ قدرتی بخودی خود عیبی ندارد. ویتنام و آمریکا در همان زمان که با هم می جنگیدند، مذاکره هم می کردند. کوبا سالها و از چند دهه پیش آمادگی خود را برای مذاکره و گفتگو و برقراری رابطه عادی با آمریکا اعلام کرده است. این امریکاست که حاضر نیست با کوبا مذاکره کند. همین امروز نیز کشوری مانند کره شمالی در حال مذاکره با امریکاست بدون اینکه این مذاکره موجب سازش یا تسلیم یا تغییر اساسی سیاست در آن کشور شده باشد. ما از کشورهایی مانند روسیه و چین که ضمن سیاست خارجی مستقل خود با آمریکا رابطه و مبادله تجاری و اقتصادی دارند صرفنظر می کنیم. البته آمریکا در مذاکره با ایران یا هر کشور دیگری بدنبال امتیاز است و این به هوشمندی سیاستمداران و آگاهی مردم و در واقع "پشت جبهه" ما بستگی دارد که تا چهاندازه برعکس در این مذاکرات از منافع کشورمان دفاع کنیم و امتیاز غیراصولی و غیرمنطقی ندهیم و یا امتیازهایی بدست آوریم. خطر درست در همینجاست. خطر در اینجاست که ما پشت جبهه نیرومندی نداریم. آنها که با مذاکره مخالفند در واقع با علنی بودن آن مخالفند، با آگاهی و اثرگذاری مردم بر آن مخالفند و خواهان مذاکره پنهان هستند. مثل همان رویهای که در حمله آمریکا به افغانستان و عراق در پیش گرفتند. آنهایی که از مذاکره علنی با آمریکا وحشت دارند در واقع می دانند که اگر ما بخواهیم در این مذاکرات از منافع کشورمان دفاع کنیم باید انسجام داخلی مان را نیرومند تر کنیم. این انسجام داخلی، هم به معنای آشتی ملی و گفتگو میان گرایشها و جناحهای سیاسی داخلی است؛ هم به معنای حرکت بسوی رفع تبعیضهای قومی و مذهبی است؛ هم به معنای عدالت اقتصادی و اجتماعی و کاهش فاصله طبقاتی است و بالاخره به معنای وجود یک ارتش واحد ملی بدون سوداهای سیاسی و اقتصادی است. مخالفان مذاکره علنی با همه اینها مخالفند. هم با گفتگوی ملی مخالفند، هم با رفع تبعیضهای قومی و مذهبی، هم با عدالت اقتصادی و اجتماعی و هم با ادغام نیروهای مسلح و ایجاد یک ارتش واحد ملی. بنابراین مشکل مخالفان مذاکره با آمریکا فقط این نیست که می خواهند خودشان با آمریکا مذاکره کنند؛ این هم هست که می خواهند سرنخ مذاکرات در دست خودشان و به شکل غیرعلنی و پنهانی باشد تا تن به ضرورت تقویت پشت جبهه مذاکره، تن به ضرورت انسجام داخلی و وحدت ملی ندهند. البته در این میان برخی هم معتقدند هرقدر اوضاع کشور آشفته تر و از هم گسیخته تر باشد شرایط برای آنکه مردم تن به ظهور یک ناجی و "رضا شاه" ثانی بدهند بیشتر فراهم خواهد شد. اینها نه تنها در جهت وحدت و انسجام سیاسی و قومی و اجتماعی و ملی حرکت نمی کنند بلکه با همه قوا به آشفتگیها دامن می زنند. اکنون بنظر می رسد که نه تنها در میان مردم، بلکه در بخشی از حکومت نیز هر روز بیشتر این یقین شکل می گیرد که رقابت بخشی از نیروهای مسلح با دیگر جریانهای نظامی یا سیاسی یا دخالت آن در امور اقتصادی به گره اصلی مشکلات کشور تبدیل شده است و بدون ادغام همه نیروهای مسلح و ایجاد یک ارتش قدرتمند واحد ملی نه می توان به رویارویی ادامه داد، و نه می توان از موضع قدرت مذاکره و از کشور دفاع کرد. بعبارت دیگر بدون پایان دادن به دخالتهای بخشی از نیروهای نظامی در امور سیاسی و اقتصادی و متمرکز و متحد کردن آن بر روی دفاع از کشور، انسجام ملی در هیچ عرصهای شکل نخواهد گرفت. برخی از جابجاییهایی که در هفتههای اخیر صورت گرفته، تغییر فرمانده و برکناری رئیس حفاظت سپاه، اخبار مربوط به دستگیری شمار زیادی از نفوذیها در دستگاههای نظامی و حکومتی، برخی اشارههای فرمانده ارتش و ... همه از تکاپوهایی خبر می دهد که در بالاترین سطح برای حل مسئله چند دستگی قوای نظامی در کشور جریان دارد. اگر چنین باشد و مخالفان داخلی و خارجی و نفوذیها مانع آن نشوند می توان امیدوار بود که اراده برای ایجاد شرایط لازم داخلی برای مذاکره با آمریکا جدیست. تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 689 - 12 اردیبهشت ماه 1298