راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

دلیل سست شدن

تصمیم امریکا

برای حمله  نظامی

به ایران چیست؟

 

    

تنش اخیر و جاری میان آمریکا و ایران ابتدا با اعزام ناوبرهواپیمابر ابراهام لینکلن بالا گرفت و با حادثه فجیره به اوج رسید ولی بتدریج کاهش یافت و حمله موشکی در بغداد نتوانست گرایش به کاهش رویارویی‌ها را تغییر دهد. برخی مقامات نزدیک به بیت رهبری دلیل تغییر لحن آمریکا و کاهش ادعای جنگ با ایران را به مقاومت رهبر نسبت می دهند در حالیکه دلیل مهمتر آن، در واقع ناتوانی دولت آمریکا در کودتا در ونزوئلا و برکناری مادرو بود. ناتوانی در برکناری مادرو، علاوه بر اینکه امید دولت آمریکا را به اینکه نفت ونزوئلا جانشین نفت ایران شود فعلا به باد داد، این را هم نشان داد که دستگاه رهبری کنونی آمریکا شناخت ناکافی از وضع داخلی کشورها، دشواری‌های جنگ و براندازی و همچنین ظرفیت‌های جهانی روسیه و چین دارد. تا همین چند هفته پیش همه چیز حکایت از آن داشت که آمریکا خود را برای یک درگیری و ضربه نظامی به ایران آماده می کند و حتی تلاش برای کودتا در ونزوئلا نیز بخشی از این طرح محاصره و خرد کردن تاسیاست اقتصادی و نظامی ایران بود، تلاشی که اگر در ونزوئلا موفق شده بود بی گمان امروز وضع دیگری در منطقه ما حاکم بود.

دلیل دیگر کم شدن هیاهوی جنگ به کوشش‌های دیپلماتیک وزارت خارجه ایران و شماری از کشورهای منطقه باز می گردد که مخالف جنگ هستند و برای میانجیگری می کوشند. کشورهای عراق، عمان، روسیه، قطر و برخی کشورهای اروپایی در رفت و آمدهایی هستند و می کوشند تا زمینه‌های مذاکره میان ایران و آمریکا را فراهم کنند. ولی رهبری ایران پیغام و پسغام‌های مخفیانه و پشت پرده به شیوه چند دهه گذشته را به مذاکرات علنی و زیر نظر و اطلاع مردم ترجیح می دهد. نمونه آن نامه نگاری میان باراک اوباما و آیت الله خامنه‌‌ای، پنهان از مردم بود که خود ایشان چند هفته پیش آن را فاش و به آن اشاره کرد. این نامه نگاری در آن زمان به شکل کاملا مخفی انجام شد و همین امروز هم مردم ایران از متن این نامه‌ها هیچ اطلاعی ندارند و بیت رهبری حاضر به انتشار متن آنها نیست. آقای خامنه‌‌ای نام عمل خود را "نرمش قهرمانانه" گذاشت که بیش از آنکه مردم عادی را بخواهد قانع کند، هدف آن قانع کردن کسانی بود که زیر پرچم "سازش ناپذیری" و عدم مذاکره با آمریکا دور خود جمع کرده‌ است. همین که باید به یک نامه نگاری ساده و عادی که کار و حتی وظیفه هر روزه همه رهبران دنیاست عنوان "نرمش قهرمانانه" داد خود نشان از پیچیدگی دائمی دارد که رهبران جمهوری اسلامی بر سر راه خود گذاشته‌اند و نمی توانند از آن بگریزند. آنها مذاکره را که ابزار عادی دیپلماسی در دنیاست به معنای تسلیم وانمود می کنند. یعنی همه رهبران دنیا که با هم مذاکره می کنند در حال تسلیم شدن به یکدیگر هستند. این مشابه همان ادعایی است که دونالد ترامپ درباره برجام دارد و مدعی است که اوباما با امضای برجام به ایران تسلیم شد.  

هم عوامل نفوذی و هم بخشی از کسانی که نانشان در تنش دائمی است خواهان ادامه این وضع هستند. آنها تا آنجا که توانستند برعلیه برجام کارشکنی کردند و اجازه ندادند که مردم ایران از دستاوردهای آن بطور کامل بهره ببرند. برخی از نظامیان و سپاهیان امیدوارند که با افزایش تنش و درگیری با آمریکا بتوانند نقش سیاسی خود را افزایش دهند و قدرت را بدست گیرند. اینها مخالف مذاکره و گفتگو هستند. کسان دیگری نیز وجود دارند که مذاکره را به زیان منافع اقتصادیشان می دانند. کافیست به یاد آوریم که در دوران احمدی نژاد چه غارتی از ثروت ملی تحت عنوان  فعالیت اتمی، زیر بار فشار تحریم های امریکا نرفتن و بسیج مسلمانان منطقه درحمایت از ایران انجام گرفت و اکنون نیز کسانی هوس تکرار آن دوران را در سر دارند و نگران بسته شدن این دکان شان هستند. گروه دیگری نیز تحت عنوان جانشین کردن صادرات غیرنفتی بجای صادرات نفت فعلا 40 میلیارد دلار را از کشور خارج کرده‌اند و بر نمی گردانند و برنخواهند گرداند. این چهل میلیارد دلار در دست عده‌‌ای معدود جمع شده که هدفشان زمین زدن دولت و اقتصاد کشور است. اصولا سرمایه داری دلال و تجاری در بلبشوست که سود می کند و آرامش به زیان اوست. نگه داشتن دائمی ایران درشرایط تنش و بلاتکلیفی بهترین شرایط را برای سودآوری این سرمایه داری که اهرم‌های مهم اقتصادی و سیاسی کشور را در دست دارد فراهم می کند.

گذار از این وضع نیاز به شهامت و جسارتی دارد که در رهبری کشور مشاهده نمی شود. در واقع جسارت زمانی می تواند وجود داشته باشد که قدرت رهبری متکی بر تکیه گاهی ملی باشد که نیست بلکه متکی به گروه بندی‌هایی است که با همین شعارهای پوچ و با همین امیدها به قدرت و ثروت زیر علم بیت رهبری جمع شده‌اند و اکنون نمی دانند با از دست دادن حمایت آنها چگونه می توانند در مقابل مردم بایستند. به همین دلیل فلج سیاسی در کشور ادامه دارد.

با توجه به این فلج است که آقای روحانی، رئیس جمهور، خواستار اختیارات ویژه شده و مسئله رفراندم را بویژه در سیاست خارجی طرح کرده است. بی گمان کاسبان جنگ و تحریم دربرابر این پیشنهادها خواهند ایستاد ولی اگر در رهبری کشور کمترین درایتی وجود داشته باشد باید از این پیشنهادها پشتیبانی کند زیرا می تواند شرایط را برای برونرفت آن از دامی که در مسیر مردم کشور پهن کرده‌اند فراهم کند. این کار باید هرچه زودتر انجام شود زیرا شرایط منطقه و اطراف ایران سخت بی ثبات است و دست‌های بسیاری هم در داخل ایران و هم در منطقه و جهان و بویژه در دولت اسرائیل وجود دارند که مایلند آمریکا به ایران ضربه نظامی وارد کند. آنها می توانند مستقیما یا از طریق عوامل نفوذی خود در داخل ایران وضعی را ایجاد کنند که عملا دونالد ترامپ را - حتی اگر واقعا نخواهد- ناگزیر از ورود به چنین جنگی کنند. 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 692  - 2 خرداد ماه 1298

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت