درباره یورش به حزب توده ایران شاهدانی که میدانند و زنده اند اما نمیخواهند دهان باز کنند!
|
روزنامه شرق شماره 26 اردیبهشت در گزارشی با عنوان "بازخوانی پرونده اعترافات تلویزیونی نورالدین کیانوری" نوشت: "اعترافات تلویزیونی نورالدین کیانوری و دیگر سران حزب توده موضوعی است که بعد از گذشت سالها همچنان دارای ابهامات زیادی است؛ اینکه کیانوری که بود و چرا اعتراف کرد، مسئلهای است که نه در آن زمان و نه اکنون برای اذهان عمومی حل نشده". اشاره شرق به اینکه آن اعترافات در آن زمان برای افکار عمومی حل نشده بود درست است. اینکه امروز هم حل نشده باشد چندان موجه بنظر نمی رسد. بویژه پس از انتشار نامه تکان دهنده نورالدین کیانوری به رهبر جمهوری اسلامی در شرح شکنجهها و چگونگی اخذ این اعترافات و محتوای اتهامات، مسئله برای افکار عمومی به میزان زیادی روشن شده است. این نامه برای نخستین بار پس از درگذشت کیانوری در "راه توده" منتشر شد و بر روی سایت نشریه قابل مطالعه است. پس از فروپاشی اتحاد شوروی و در دوران یلتسین که کل اسناد اتحاد شوروی را به آمریکاییها فروخته بود نیز شماری نهادهای به اصطلاح دانشگاهی وابسته به سازمان سیا با دادن بورسهای کلان پژوهشی به برخی از پژوهشگران فارسی دان تمام اسناد اتحاد شوروی را بررسی کردند و حتی یک دلیل و یک سند و نمونه از جاسوسی رهبران حزب توده ایران یا اینکه آنها قصد کودتا، یا شوروی قصد حمله به ایران را داشته پیدا نکردند. تمام کشف آنها یکی دو نامه منسوب به استالین در دوران جنبش آذربایجان است که صرفنظر از محتوا و درستی یا جعلی بودن آنها ربطی به حزب توده ایران و رهبران و اعضای آن در سال 57 ندارد. ضمن اینکه کارناوال ادامه دار جاسوس بگیری و اعترافات تلویزیونی افکار عمومی را از این نمایشها منزجر کرده و احساس عمیق همدردی با قربانیان آنها را برانگیخته است. آخرین نمونه آن نمایش زشت اعترافات مربوط به کارگران بازداشتی هفت تپه و فعالان محیط زیست و پیش از آن شماری از رهبران اصلاحات و فعالان جنبش سبز بود که با انزجار مردم روبرو شد. خود نشریه شرق نیز از قول سیدحسین موسویتبریزی، دادستان کل انقلاب، از دیدار دهه 60 وی با زندانیان از جمله کیانوری می نویسد: "یکبار در جریان بازدید از زندان، کیانوری خواسته بود که با من صحبت کند. با هم صحبت کردیم و به من گفت که اینها از من میخواهند که اعلام کنم مسلمان شدهام. این برای من کاری ندارد که بگویم مسلمان شدهام. اما برای شما زشت است. میخندند که باور کردهاید کیانوری بعد از ۷۰ سال کمونیست بودن، مسلمان شده است." شرق تاکید می کند که اتهامات به حزب توده ایران در حالی مطرح شد که "هاشمیرفسنجانی بعدها در گفتوگویی با روزنامه همشهری عنوان کرد که برخورد با حزب توده و اعدام اعضای حزب توده بهتر بود انجام نمیشد. وی در این گفتوگو تصریح کرد: "اگر آن کار را نمیکردیم، بهتر بود. ما حزب توده را زیر نظر داشتیم. من برای این حرف که آنها به فکر کودتا بودند، دلیلی پیدا نکردم". روشن است که اسرار و اطلاعات مربوط به چگونگی یورش به حزب توده ایران با رمز "امیرالمومنین" برای همیشه مخفی نخواهد ماند. برخی از آنها را که به شکنجهها مربوط می شود کیانوری یا محمد علی عمویی در نامهها و مصاحبههای خود بیان کردهاند و همه از آنها اطلاع دارند. برخی دیگر نزد شکنجه گرانی نظیر رحیم پور ازغدی (معروف به برادر رحیم)، یا ناصر سرمدی یا علیرضا زاکانی است که طبعا سخنی نمی گویند. آنها با شلاق زدن و آویزان کردن کیانوری و عمویی با دستبند قپانی انقلاب را درواقع شلاق زدند و از آن انتقام گرفتند. بخش مهم دیگری از این اطلاعات در دست سازمان جاسوسی انگلستان است که خبرگزاری بی بی سی بجای آنکه در لندن - دو خیابان آن طرف تر- رفته و پیگیر انتشار این اسناد شود، تا باکو و ارمنستان می رود تا چهره انقلاب و قربانیان دستگاه جاسوسی انگلستان را خدشه دار کند. برخی از این اطلاعات در اختیار کسانی مانند حبیب الله عسگراولادی رهبر فوت کرده موتلفه و برادرش اسدالله است که اکنون متهم باز نگرداندن ارزهای صادراتی به کشور است. آنها و محمد غرضی وزیر پست و تلگراف وقت واسطه کار را در لندن و پاکستان بعهده داشتند. در خاطراتهاشمی رفسنجانی به نقش حبیب الله در این زمینه اشاره شده است و سند گفتگوی اسدالله با مقامات انگلیسی درباره منع فعالیت حزب توده ایران نیز منتشر شده است. بخش دیگری از اطلاعات در اختیار جواد مادرشاهی عضو رهبری انجمن حجتیه و رئیس اطلاعات ریاست جمهوری در دوران رهبری آقای خامنه ای و معتمد رهبر جمهوری اسلامی است که اکنون معلوم نیست در کجاست و چه می کند. کسانی مانند سعید حجاریان بخشی از اطلاعات خود را گفتهاند و می گویند بازجوییها در اختیار آنها نبود و مستقیما توسط اطلاعات سپاه انجام شد. محسن رضایی که خود را قهرمان دستگیری رهبران حزب توده ایران نشان می دهد سخنان پرت و پلای بسیاری گفته از جمله اینکه توده ایها قصد داشتند جلوی رادیو و تلویزیون تظاهرات کنند و از آنجا به تلویزیون حمله کنند و بعد شوروی نیروهایش را وارد ایران کند که ایشان یک تنه به میدان آمده و جلوی آن را گرفته است. هرچند به گفته خودش آیت الله خمینی وقتی این را شنید خندید و گفت "این یک قصه است" ولی او همچنان بخاطر خصلت شناخته شده "کم عقلی" که مرحوم آیت الله منتظری از صفات برجسته وی می دانست هنوز هم این قصه را برای رسانهها تعریف می کند. کسان دیگری نیز نظیر آقای موسوی تبریزی و موسوی خویینیها و مجید انصاری وجود دارند که در این زمینه اطلاعات دارند و سکوت کردهاند. بخشی از دلایل سکوتشان هم در این است که می دانند با دستگیری رهبران حزب توده ایران چه ضربه سنگینی به انقلاب 57 وارد شد و در واقع تنها نیرویی از صحنه حذف شد که اگر این چنین به خون کشیده نمی شد می توانست پشتیبان نیرومندی برای انقلاب و کشور باشد و اجازه ندهد که کار انقلاب به منجلابی کشیده شود که اکنون در آن است. حداقل سرنوشت آن کسانی که در آن زمان به "خط امام" و امروز اصلاح طلب شناخته می شوند آن چیزی نبود که شاهد آن هستیم. به هر روی سرنوشت انقلاب ایران از روز نخست این نبود که امروز شده است. عوامل مختلفی دست به دست هم داد تا این سرنوشت بتدریج غلبه کرد. از جمله بدلیل آنکه مخالفان انقلاب با اراده و مصمم و متحد وارد میدان شدند ولی مدافعان آن بی تفاوت و نامصمم و پراکنده. اگر این نبود سرنوشت حزب توده ایران و رهبران آن که اینچنین خود را وقف دفاع از انقلاب مردم و کوشش برای سوق دادن ایران به سمت جامعه ای مترقی و پیشرفته کردند آن چیزی نمی شد که شد.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 692 - 2 خرداد ماه 1298