جوان گرائی با افکار پوسیده یک کودتاست!
|
در یکی دو سال اخیر مقامات حکومتی و رسانههای رسمی بسیار از ضرورت "جوانگرایی"سخن می گویند. در اینکه این جوانگرایی یک شعار پوچ و توخالی و با اهداف ناسالم است شکی نیست. نمونه آن طرح بازنشستگی بود که براساس آن مثلا خانم شهیندخت مولاوردی مشاور رییس جمهور از غیرجوانان تشخیص داده شد و استعفا کرد ولی آقای احمد جنتی احتمالا بعنوان نمادی از جوانان دوران رضاشاه هنوز بر سر جایش در خبرگان و مجمع مصلحت و شورای نگهبان نشسته است. نمونه دیگر آن طرحی است که این روزها در مجلس تصویب شده تا کسانی که سه دوره نماینده بودهاند از امکان نمایندگی محروم شوند که اساسا دلیل آن معلوم نیست در کجاست. در هیچ کجای دنیا برای نمایندگان مجلس شرط سنی یا انتخاب چند باره نمی گذارند. اصلا نمایندگی مبتنی بر اعتماد و شالوده آن بر تکرار است. نماینده واقعی مردم در انتخابات واقعی کسی است که مردم به او در انتخاباتهای مختلف رای می دهند و محروم کردن مردم از انتخاب مجدد چنین نمایندهای چه معنایی دارد؟ همه اینها نشان میدهد که این طرح جوانگرایی در واقع اهدافی دیگر پشت سر دارد. جوانگرایی واقعی آن است که کسانی بر سر کار بیایند که بتوانند حرفها و نظرات و خواستهای نسل جوان کشور را بیان کنند. برای این کار لازم نیست حتما سن فرد کم باشد یا دو یا سه دوره یا بیشتر یا کمتر نماینده مردم باشد. خاتمی و موسوی هم در زمان خود دیدگاههای نسل جوان کشور را بیان می کردند و از درون آنها رای آوردند بدون آنکه خود جزء این جوانان باشند. در مقابل امام جمعه جدید و باصطلاح جوان اهواز که مثلا براساس جوانگرایی بر سر کار آمده در اولین خطبه خود خواهان حرام شدن تلگرام شد! این نشان می دهد که بنام جوانگرایی یک بازسازی حکومتی براساس جلو کشیدن قشری ترین محافلی که تا به امروز در حاشیه حکومت بودهاند در حال اجراست. در واقع جوانگرایی حکومتی امروز دارای دو جهت است. جهت نخست آن است که بخشی از این آقازادهها و بسیجیها و وابستگان حکومتی و رانتیها که به سن و سالی رسیدهاند جایگاه مستقل خودشان را در ثروت و قدرت طلب می کنند و با توجه به بی ثباتی حکومت در این زمینه عجله دارند و می خواهند هرچه زودتر بار خودشان را ببندند. آنها حمایت قاطع خود را از قدرت وابسته به میزان نفوذ و حضورشان در حاکمیت کردهاند. جهت اول جوانگرایی وارد کردن اینها به ساختار قدرت و تبدیل کردن آنها به پشتوانه حاکمیت است. جهت دوم جوانگرایی شکل گیری گروه بندیهای تازهای در حوزههای علمیه، در احزاب جناح راست، در نهادهای انتصابی و مشابه آنهاست. این گروه بندیها هم می خواهند به ساختار قدرت رخنه کنند و عناصر و عوامل خود را در آنجا قرار دهند. جوانگرایی اسم رمز این نفوذ به ساختار قدرت و ثروت توسط آقازادهها و محافل رانتی و واپسگراست. هدف از این جوانگرایی حکومتی نوعی کودتا برای حذف نسل انقلاب است. نسل انقلابی که هنوز به آرمانهای انقلاب باور دارد یا لااقل آنها را فراموش نکرده و تحت تاثیر آن است و با آن به کلی بیگانه نیست. در این جوانگرایی حکومتی نسلی از حکومتیان که از اول به انقلاب باور نداشت و منتظر مرگ آیت الله خمینی برای تحکیم موقعیت خود بود همچنان بر جای می ماند یا جای خود را به نسل جوانتری با همان دیدگاههای واپسگرایانه می دهد. شعار جوانگرایی در عین حال می تواند در شرایط مساعد راه را برای آنکه آقای خامنهای جای خود را در آغاز بطور موقت و سپس بطور دائمی به پسرش بدهد باز کند. در جوانگرایی حکومتی کنونی خیری وجود ندارد، زیرا اصلا روش اداره کشور اینگونه نیست. در همه کشورهای دموکراتیک جوانگرایی از درون احزاب آغاز می شود، نه از درون حکومت. اگر جامعه نیاز به جوانگرایی داشته باشد احزابی که این نیاز را درک نکنند حذف می شوند و عقب می مانند و جای خود را به احزابی می دهند که این نیاز را درک کردهاند. در جامعه ما که اجازه به حضور و نقش فعال احزاب داده نمی شود، جوانگرایی باید به شکل حکومتی و با هدف کودتا و حذف صورت گیرد و در نتیجه به عاقبتی بهتر از آنکه امروز انجامیده نخواهد انجامید.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 684 - 16 اسفند ماه 1297