شعار مردم عراق علیه ایران، محصول چه سیاستی است؟ |
تنش و تظاهرات در عراق و با شدتی کمتر در لبنان همچنان ادامه دارد. در هر دو این کشورها و بویژه در عراق بخشی از مردم حضور و دخالت ایران را از عوامل بحران اقتصادی و فقر و فساد داخلی تلقی می کنند. این حضور اگر در زمان مبارزه با داعش مورد حمایت یا حداقل پذیرش مردم لبنان و بویژه عراق بود، با پایان یافتن خطر داعش دیگر دلیل خود را از نظر مردم این کشورها از دست داده است. در این شرایط ادامه دخالتهای ایران در امور داخلی عراق و لبنان تبدیل به زمینهای برای ایجاد تقابل میان شیعه و سنی و ایران و عرب را فراهم کرده است. این واقعیتی است که امریکا و اسرائیل کاملا از آن آگاهند و می خواهند بدون آنکه به ایران حمله نظامی کنند عمق راهبردی جمهوری اسلامی را از او بگیرند. خود این مفهوم "عمق راهبردی" هم معلوم نیست تا چهاندازه با منافع مردم عراق یا لبنان همسو باشد. زیرا به معنای آن است که اولا از طریق عراق یا لبنان ولی بسود ایران به نیروهای آمریکایی یا اسرائیلی در منطقه، از جمله در خاک عراق یا سوریه حمله شود یا لااقل تهدید این حمله به شکلی بازدارنده بر روی احتمال حمله آمریکا به ایران اثر گذارد. ثانیا اگر جنگی درگیرد عراق و لبنان هم درگیر آن شود. این عمق راهبردی در صورتی معنا و کارایی داشت که مردم لبنان و بویژه عراق هم با آن همسو بودند و این خود مستلزم آن بود که حکومت ایران نگاهی دیگر جز نگاه ابزاری و تجاری به مردم این کشورها داشت یعنی چیزی جز همان نگاه ابزاری که به مردم خود ایران دارند. ایران می توانست به دولتها و مردم لبنان و عراق کمک کند همچنان که در جنگ سوریه به دولت سوریه یاری داد. ولی از آنجا که رهبران جمهوری اسلامی در برنامههای خود فاقد صداقت هستند و فقط به حفظ قدرت و اکثرا مالاندوزی و سودجویی میاندیشند طبعا نتوانستند نظر مساعد مردم عراق را به سوی ایران جلب کنند. ضمن اینکه این دخالتها فقط نظامی نیست، بلکه اقتصادی و تجاری نیز هست. برخی از نظامیان و بخشی از تجار و صادرکنندگان ایرانی به عراق همچون یک "بازار" فروش مال التجاره نگاه می کنند که در تضاد با منافع مردم و توسعه صنعتی ملی در عراق است. نظامیان ایرانی نیز در گذشته پنهان نکردهاند که به قدرت نظامی در عراق همچون پشتوانه مبادله و سودآوری تجاری نگاه می کنند. همین انگیزه را با صراحت کامل اکنون در ارتباط با سوریه و به بهانه بازسازی آن کشور بیان می کنند. بدین ترتیب سیاست جمهوری اسلامی در عراق و لبنان از همان تضاد و دوگانگی رنج می برد که سیاست آن در ایران. نمی توان در داخل کشور به مشتی دزد و فاسد و مردم ستیز میدان داد یا خود از آنها بود و ادعای سیاست خارجی انقلابی یا مردم گرایانه را داشت. سیاست خارجی زمانی می تواند مبارزه جویانه و مردم گرا باشد که مردم و سیاست داخلی پشتوانه آن باشد. در حالیکه نه در ایران چنین است و نه در عراق. حتی در خود عراق هم دیدیم که نخست وزیر جدید عراق از فراز سر امریکا با چین قرار داد بست و کوشید که ایران و عربستان را با هم آشتی بدهد که کاری درست بود اما درداخل عراق مردم علیه اختلاس و بی لیاقتی حکومت به خیابان ریختند. به همین شکل حتی اگر بفرض آنها که سیاست خارجی دوران اخیر آقای خامنهای را درست و امتیازی برای وی می دانند باید به این پرسش پاسخ دهند که آیا در داخل کشور با روشهای بکلی غلط و غیرملی می توان چنین سیاست خارجی را حفظ کرد و به پیش برد؟ پاسخ بی گمان منفی است. نتیجه آنکه دستاوردهایی هم اگر زمانی وجود داشت حداقل در همین عراق و لبنان در حال ریزش و فرسایش است و در داخل ایران هم اوضاع به از این نیست. نتیجه این تضاد میان سیاست خارجی و داخلی در عراق تبدیل شده است به جهت گرفتن تظاهرات علیه ایران و در ایران تبدیل شده است به شعار "نه غزه، نه لبنان". یعنی هم در عراق و هم در ایران و هم در لبنان مردم یا بخش مهمی از آنها منافع خود را درون اهداف سیاست خارجی حکومتها با احزاب نزدیک به ایران نمی بینند. حل این تضاد جز از طریق توجه به داخل و پذیرش خواستها و مطالبات و رای مردم ممکن نیست.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 715 - 23 آبانماه 1398