دستآوردهائی که پس از فروپاشی دراتحاد شوروی نابود شد! گزینش و ترجمه از سایت سویتسکایا راسیا " آزاده اسفندیاری" |
شکوفایی اقتصاد هر کشور بر پایه رشد در سه عرصه، صنعت، کشاورزی و صنایع نظامی استوار است. عدم هماهنگی در این سه بخش، موجب نقصان رشد اقتصادی و اقتدار مطلوب در هر کشوری است. اتحاد شوروی پس از ایالات متحده آمریکا، دومین کشور قدرتمند جهان بود. قدرت و توانایی اتحاد شوروی مبتنی بود بر رشد هماهنگ صنعت، کشاورزی و صنایع نظامی. با سقوط اتحاد شوروی آنچه در روسیه به عنوان میراث و اقتدار گذشته مورد توجه قرار گرفت، صنایع نظامی و بویژه قدرت موشک های هسته ای بود و نه دو بخش اساسی دیگر. روسیه در حال حاضر به علت عدم توجه لازم به صنعت و کشاورزی، در میان کشورهای جهان به مقام دوازدهم نزول کرده است و دیگر درصف هشت کشور صنعتی جهان نیز قرار ندارد. بنا براین چه عواملی موجب گردید تا پهناورترین کشور جهان و صاحب منابع منحصر به فرد، نتواند در زمینه صنعت و کشاورزی از اقتصاد توانمند برخوردار شود و به قدرت سابق باز گردد؟ فاجعه از دهه 90 قرن گذشته آغاز گشت، یعنی زمانی که حکومت در آن سالها، تحت عنوان خصوصی سازی، کارخانه ها را با شعار« توسعه » در اختیار افرادی نهاد که توانایی مالی داشتند و صاحب نفوذ بودند اما غیر حرفه ای و آموزش ندیده. پس از چندی مدیران جدید، بخشی از این مؤسسات را به فروش رساندند و با اعلام ورشکستگی وسائل باقی مانده را به آهن قراضه تبدیل کردند. در حالی که دوران اتحاد شوروی، با وجود مدیریت متمرکز و حساب شده، امکان ورشکستگی و یا تعطیلی کارخانه یا مؤسسه اقتصادی غیر ممکن بود. در این سالهای فاجعه بار، بیش از نیمی از مؤسسات صنعتی نابود گردید و خسارت های جبران نا پذیری به اقتصاد کشور وارد شد. در نتیجه صنعت نابود شد و کشور نیم قرن عقب ماند. این میزان از تخریب در سالهای اخیر را، فقط میتوان با نابودی صنایع کشور، با زمان جنگ فاشیسم هیتلری از سال 1941 تا 1945 مقایسه کرد. چند سال قبل حکومت اعلام کرد، در آینده نزدیک ما 25 میلیون محل کار ایجاد خواهیم کرد، در حالی که همه شاهد هستند، متخصصان و مدیران کارآمد کارخانه ها بی کار شدند و از هر گونه فعالیتی باز ماندند. با این حساب برای احیای صنعت باید از کجا آغاز کرد؟ کار ایجاد مؤسسات صنعتی، مانند ماشین سازی و غیره، نیاز به سرمایه گذاری قابل توجه دارد و زمانی حدود 6 تا 7 سال را در بر می گیرد. در حالی که دارندگان امکان مالی، مایل هستند در جاهایی سرمایه گذاری کنند تا در کم ترین زمان ممکن سود آن را به حسابهای بانکی خود واریز نمایند. بدین ترتیب صاحبان سرمایه و صاحب نفوذ، ترجیح داده اند تا پول خود را به خارج از کشور منتقل کنند. در نهایت فرار سرمایه در سطح غیر قابل باور از روسیه صورت گرفته است و نفع آن را کشورهای استعمارگر برده اند. در زمینه کشاورزی هم مانند صنعت، از دهه سال های 90 با نفی شیوههای سابق، زمینهای کشاورزی مکانیزه شده ساوخوزها و کلخوزها ( کشاورزی های جمعی) را بدون در نظر داشتن عواقب تخریبی آن، بین دهقانان تقسیم کردند. مدیران حکومتی بدون اینکه امکانات تکنیکی و ابزارهای پیش رفته کشاورزی را در اختیار دهقانان قرار دهند اعلام کردند، با سیستم جدید دهقانان میتوانند با تولید محصولات کشاورزی کشور را به معنای واقعی تغذیه کنند. در حالی که برای بازدهی کشاورزی حتی در کشورهای جهان، شرکت ها و مؤسسه هایی وجود دارند تا بذر، کود، ماشین آلات کشاورزی و سوخت را در اختیار دهقانان قرار دهند و در برداشت محصول نیز کمک کنند اما پس از آن که در روسیه دولت زمین را به دهقانان سپرد، آنها را به دریای آزاد انداخت و گفت، به هر طرف که میل دارید شنا کنید. دهقانانی که صاحب زمینهای کشاورزی شدند، زمینها را به نام خود ثبت کردند لذا در نگهداری و بهره وری از آن ناتوان بودند تا این که الیگارش ها و «لاتیفوندیست» ها ( صاحبان زمینهای وسیع) زمینهای تقسیم شده دهقانان را از آنها خریدند. در نتیجه میلیونها هکتار زمین در کشور بی استفاده مانده است و علف های هرز همه جا را پوشانده. در فصل های معینی زمینها دچار آتش سوزی میشوند تا جایی که هر سال روستاها و جنگل ها نیز دستخوش حریق میگردند و میلیارد ها دلار خسارت وارد می شود. در روسیه از رفرم کشاورزی تنها تقسیم زمین انجام گرفت بدون آن که برنامه و هدفهای معینی مد نظر قرار گیرد. در این عرصه، کارشناسان کشاورزی، متخصصان دام، مهندسین و دامپزشگان، هواپیما های سمپاش و آتش نشان، سیستم آبیاری علمی و مکانیزه شدن کشاورزی در روستا ها ناپدید شده اند...خلاصه این که، آثار تمدن کشاورزی در کشور از بین رفته است. فاجعه زمانی بیشتر خود نمایی میکند که 39 میلیون دهقان در روستاها، از داشتن هر گونه تشکلی محروم هستند، حتی نماینده ای در ارگان های دولتی و مجالس کشور ندارند. باید توجه داشت، آنچه بر سر کشاورزی، صنایع و در نهایت بر اقتصاد و اقتدار کشور ما رفت جز فاجعه ای سهمگین نام دیگری برای آن نمیتوان یافت. در همین رابطه آکادمیسین ژ. آلفروف، همواره بیان می کرد، تولید علم و دانش در کشور ما در حال گسترش نیست به همین مناسبت دانشمندان، کارشناسان و مهندسین کشور را ترک می کنند. http://www.sovross.ru/articles/1919/46655 تلگرام راه توده: https://telegram.me/rahetudeh
|
راه توده شماره 717 - 7 آذرماه 1398