فرصت هائی که رهبر آنها را سوزاند! |
هفته گذشته جواد ظریف، وزیر امور خارجه، پس از پایان اجلاس سازمان ملل با اشاره به احتمال دیدار میان حسن روحانی و دونالد ترامپ گفت :"ما شرطمان برای دیدار نه بین آقایان روحانی و ترامپ بلکه میان سران 1+5 با آقای روحانی، این بود که ابتدا تحریمها باید لغو شوند." این در واقع همان شرطی بود که آقای خامنهای در سخنرانی 27 شهریور ماه گذشته در برابر طلاب در لابلای جملات متناقض و پیچیدهای مطرح کرد و خلاصه گفت: "امریکا اگر به برجام باز گردد، روند مذاکره با آن در چارچوب آن پیمان طی می شود." (نگاه کنید به تفسیر روزنت پیک نت- 28 شهریور) سخنانی که البته همه خبرگزاریهای داخلی یا غیرآگاهانه و یا مغرضانه آن را به عنوان اینکه گویا آقای خامنهای مذاکره با امریکا را اکیدا ممنوع کرده تفسیر کردند! درحالیکه از سخنان آقای خامنهای و جواد ظریف معلوم می شود که پیشنهاد ایران برگزاری یک ملاقات میان همه سران 5+1 بوده است و نه فقط حسن روحانی و دونالد ترامپ. ضمن اینکه اکنون به گفته حسن روحانی "گام مهمی برای تبدیل 1+4 به1+5 برداشته شده است" که باید دید این گام چیست. بحث در اینجا بر سر فراهم شدن شرایط مذاکره میان ایران و امریکا نیست که قطعا مردم ایران از آن استقبال می کنند. بحث بر سر این است که آیا این کار را در همان دوران اوباما و پیش از آنکه پرونده ایران زیر فصل هفتم شورای امنیت و تحریم و حمله نظامی جهانی قرار گیرد نمی شد انجام داد؟ احمدی نژاد را با کودتا بر سرکار آوردند که ایران را ببرد زیر شرایط تحریم و تهدید حمله نظامی جهانی که آخرش همه چیز را به شرط لغو همان تحریم هایی که در آغاز وجود نداشت بپذیرند؟ بعد از آن هم زمانی که بحث برجام 2 پس از امضای برجام مطرح شد نمی شد بجای حمله به روحانی و ظریف و "ابدا، ابدا" گفتن از آن استقبال کرد تا جلوی تحریمهای یکجانبه امریکا و خروج حداقل 30 میلیارد دلار ارز از کشور و تورم و گرانی و افزایش بهای ارز و همه کالاها را گرفت؟ همه اینها ممکن بود بشرطی که کشور بر مبنای رای مردم و اصول دموکراتیک اداره می شد و نظام پشتیبانی مردم را با خود داشت نه اینکه رهبری آن بخواهد بقول خودش جلوی "حاکمیت دوگانه" یعنی قرار گرفتن مردم و منتخبان آن به قدرتی مشابه و همطراز خود را بگیرد. برای جلوگیری از این حاکمیت دوگانه و دور زدن خواست مردم که در انتخاباتها خود را نشان می داد رهبری کشور چارهای جز مانور کردن بین جناحها، تایید آتش به اختیار بودن، و انقلابی نمایی و اعلام مشت اهنین ندید و نمی دید و کشور به این روز کشیده شد که حالا باید به همان جایی برسیم که می توانستیم ده یا حتی بیست سال پیش از این برسیم و این همه تنش و هزینه را هم متحمل نمی شدیم و ثروت کشور به عنوان دور زدن تحریمها به کام تجار و مفسدان حکومتی ریخته نمی شد. همین امروز هم همان سیاستها و برنامهها ادامه دارد، چنانکه سعید جلیلی کاندیدای بیت رهبری علیه حسن روحانی رسما به وجود "دولت سایه" اعتراف کرده است و مجوز آن را به فرمان "آتش به اختیاری" از رهبر وصل کرده است. همان دولت سایه که مقر آن در مشهد است و در این سالها در پشت صحنه علیه برجام و علیه برونرفت کشور از بحران اقتصادی فعالیت کرده و می کند، همان دولتی که با آتش زدن سفارت عربستان جلوی بهره گیری ایران از دستاوردهای برجام را گرفت. به عبارت دیگر یک دولت سایه غیرقانونی و غیرمنتخب علیه دولت قانونی تشکیل شده که کارش کارشکنی در سیاست داخلی و خارجی ایران است. تشکیل این دولت سایه "حکومت دوگانه" نیست ولی رای مردم حاکمیت دوگانه است؟ مشکلات و در واقع بحران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران بدون راه حل نیست. راه حل آن تن دادن به قانون و رای مردم است. بجای شیوه حکومت بر مبنای شعار و انقلابی نمایی و تنش مداوم و بازی روی اعصاب فرسوده شده مردم و کشاندن ایران به خطر جنگ و تحریم و بحران اقتصادی و فساد و غارت باید راه را برای بیان و اجرای خواستهای مردم باز کرد. این مطمئن ترین راه برای تامین امنیت کشور در شرایط برگزاری دو انتخابات پیش رو نیز هست.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 709 - 11 مهر ماه 1398