کمک کنید نسل بعد از انقلاب گذشته را بداند! |
سئوال: من میخواستم بدونم به چه سبب و چگونه حزب به ناگهان در انقلاب به صفوف مرتجعین مذهبی پیوست. چرا الان شما از رفرمیست های اسلامی دفاع می کنید؟ پر از سوالم. این انقلاب و همه احزاب و چگونگی عملکردشان و همه چیز اون موقع برای امثال من که وقتی انقلاب شد 2 ساله بودیم هم جذابه و هم پر از سوالم. تحصیل دانشگاهی ام نیمه کاره ماند. در یک اعتراض ساده گرفتار شدم و تا سه سال دچار ناراحتی روحی بودم. هرگز در حزب و تشکیلاتی نبودم و نیستم. البته گرایشاتی دارم. تعدادی کتابهای زیراکسی چپ زمان شاه را خوانده ام. یک چیزهائی در باره کنفدراسیون دانشجوئی زمان شاه میدانم. اگر امکان دارد به این ذهن پراکنده من پاسخ بدهید. فکر میکنم یکی از بدبختیهای ما مردم ندانستن است و به همین دلیل هم اغلب از چاله به چاه میرویم. نسل ما فکر میکند اگر دمکراسی می خواهیم باید بدانیم این خواسته از گذشته تا حال چه روندی داشته؟ موانع چه بودند؟ چرا مبارزات به ثمر نرسیدند؟ بعضیها میگویند گذشته ها را بریز دور. ***** دوست عزیز و جوان. مبنای سئوالات شما درست نیست. فعلا کلیاتی را برای شما مینویسیم که باحتمال زیاد برای بسیاری از همسن و سالهای شما مفید است: کنجکاوی و مطالعه اگر به تولید و عمل نرسد ارزشی ندارد. در نتیجه، شما باید اول تکلیف خودتان را با خودتان روشن کنید. هرکس گفته گذشته را بریزید دور یقین داشته باشید که الفبای سیاسی را هم بلد نیست. اگر میخواهید وقت بگذارید حتما باید پایهای مطالعه کنید و این مطالعه شامل کتاب و آثار کلاسیک و بویژه مسائل و رویدادهای گذشته و امروز میشود. حالا این گوی و این میدان. قبل از هر کتابی اگر میخواهید بروید دنبال درک رویدادهای انقلابی و از جمله دو انقلاب ایران - مشروطه و57 - از دو تاکتیک سوسیال دمکراسی در روسیه شروع کنید. بعد هم علم فلسفه و شاه کلید آن یعنی دیالکتیک را باید در ذهن خودتان به تدریج جای بدهید تا بتوانید دلائل حوادث امروز و دیروز و احتمال حوادث آینده را تحلیل کنید و حدس نزدیک به یقین بزنید. حرفهای تند و شعاری هرگز نه عمق دارد و نه بار سیاسی شما را افزایش میدهد. بنابراین اگر میخواهید به صورت جدی بروید دنبال سئوالاتی که در ذهن دارید و طرح میکنید از یک جا شروع کنید و کم کم و بتدریج اما عمیق بروید جلو. جامعه شناسی یک علم است. برای تحلیل انقلابها، رفرمها و اصطلاحات نیز باید به علم آنها مجهز شد. مردم شناسی هم علم است. همچنان که شناخت جامعه و مردم خودمان به درک علمی نیاز دارد. یعنی ما باید ابتدا طبقه بندی جامعه خودمان را بدانیم. یعنی ابتدا باید مناسبات و برتری جمعیتی و حکومتی طبقات جامعه خودمان را بدانیم. یعنی ما باید سیر تکامل طبقات جامعه خودمان و موقعیت آنها در حکومتها را بدانیم. یعنی باید بدانیم هر حکومتی سخنگوی منافع کدام طبقه و طبقات است و دیکتاتوری آن را برقرار کرده. یعنی ما باید بدانیم سطح آگاهی طبقات و اقشار اجتماعی ایران برای آگاهی از حقوق اجتماعی و انسانی خودشان چقدر است. یعنی باید بدانیم سرگذشت تضادهای طبقاتی در جامعه ایران چه مسیری را در دوران معاصر طی کرده است. یعنی ما باید بدانیم در کدام مقاطع تاریخی طبقات و اقشاری که در حاکمیت نمایندهای نداشته اند و در حاکمیت حضور نداشته اند با یکدیگر توانسته اند برای رسیدن به منافع و حقوقشان متحد شوند. یعنی ما باید بدانیم ضعف مردم ما - طبقات و اقشار اجتماعی- برای مبارزه و رسیدن به حقوقشان و بویژه حضور در حاکمیت چه بوده است. یعنی ما باید بدانیم در کدام مقاطع تاریخی جنبشهای اجتماعی در ایران شکل گرفته اند و به چه دستآوردهایی رسیده اند. یعنی ما باید بدانیم حاکمیتهای دوران معاصر که تقریبا از صفویه شکل و شمایل معاصر به خود میگیرند تا اکنون به چه ابزار فکری، مذهبی و نظامی مسلط بوده اند. یعنی ما باید بدانیم مردم کشور ما چقدر نسبت به تاریخ اجتماعی خود آگاهی دارند. این بایدها را میتوان ادامه داد، اما بقیه اش را خودتان هم میتوانید حدس بزنید. از این به بعد است که آن وقت ما میتوانیم در باره رویدادها تحقیق کنیم و دارای نظر و تحلیل بشویم. مثلا، چه جنبش هائی در تاریخ ایران - از جمله و بوِیژه پس از سلطه اعراب بر ایران با اتکا به مذهب- اسلام- وجود داشته اند؟ در این جنبشها چه اقشار و طبقات اجتماعی نقش داشته اند و چه خواستها و شعارهائی داشته اند و چه رهبرانی داشته اند؟ بعد میرسیم به جنبشهای آستانه انقلاب مشروطه یعنی از دوران اصلاحات فراهانی و امیرکبیر شروع کنیم و بیآئیم به جلو. در این مسیر ما با خیزشهای خیلی جدی اما سازمان نایافته اجتماعی روبرو میشویم که علیه حاکمیت و شرایط حاکم شکل گرفته اند. از جمله جنبش زنان علیه گرسنگی و برای نان در دوران ناصرالدین شاه و جنبش زنان در اصفهان و تهران علیه قحطی و گرسنگی در جنگ اول جهانی. قیامهای پراکنده در نقاط مختلف ایران که برخی از آنها مردمی بوده اند و برخی صرفا یاغیگری بوده که ما اینها را باید از هم جدا کنیم. مثلا نایب حسین کاشی در کاشان را بتوانیم از سمیتقو در کردستان جدا کنیم. در این زمینه آخر بهترین کار اینست که رمان کلیدر دولت آبادی را بخوانید. جنبش هائی که رنگ و لعاب مذهبی داشته اند و در واقع مذهب ایدئولوژی آنها شده اند از مزدک و بابک خرمدین تا 15 خرداد معروف و حتی انقلاب 57 و حتی همین جنبش سبز و جنبش تحولات و اصلاحاتی که اکنون جریان دارد. مطالعه باید وسعت داشته باشد. توصیه ما اینست که از یک جا شروع کنید و کم کم بروید به جلو. بدین ترتیب است که یکباره از حضور حزب ما و یا دیگران در انقلاب 57 و یا جنبش سبز تعجب نمی کنید و قضاوت خودتان را مبنای تحلیل قرار نمی دهید بلکه به عمق مسائل میروید. و بعد به قول مولوی: چون که صد آمد، نود هم پیش اوست! در ابتدای کار دو کتاب را توصیه میکنیم تهیه کنید و بخوانید. دو جلد "تاریخ احزاب سیاسی ایران" که گزارش و نوشته ملک الشعرا بهار است و دیگر ی کتاب سه جلدی "از صبا تا نیما" نوشته "یحیی آرین پور". تهیه جلد دوم کتاب بهار در ایران کمی دشوار است اما پیدا شدنی است. پس از آن که اینها را خواندید متوجه خواهید شد که چه پردهها از مقابل چشمتان کنار رفته است.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 712 - 25 مهر ماه 1398