با مطالعه منسجم به جنگ بلاتکلیفی سیاسی باید رفت |
اگر منسجم و با هدف مطالعه کنیم بعد از مدتی تکلیفتان با حوادث و موضع گیری ها روشن می شود. بسیاری از حرف ها و نظرات چپ روانه و سلطنت طلبانه ای که رواج پیدا کرده، در حقیقت ناشی از بلاتکلیفی سیاسی و نداشتن مطالعه منسجم و هدفمند است. یک نمونه را بنویسیم از نمونه های بسیاری که در جمهوری اسلامی روی داده و در آینده نیز به نوعی تکرار خواهد شد. در دوره اول ریاست جمهوری محمد خاتمی به کوی دانشگاه ( 1378) حمله شد. پس از این حمله، دانشجویان در کوی دانشگاه تحصن کردند تا به ماجرا رسیدگی شود. در همان چند روز پر التهاب راه توده، 2 اطلاعیه خطاب به متحصنین منتشر کرد و توصیه کرد به امید تظاهرات در خیابان ها از دانشگاه خارج نشوید، چرا که این خواست و حتی تحریک سازمان امنیت موازی و مخالفت با دولت خاتمی است که در حمله به کوی دانشگاه نیز نقش داشته است. چپ روی ها آغاز شد و حتی همین آقای طبرزدی که اکنون چهره ای بسیار متفاوت شده، ناگهان از زندان آزاد شد و با آمدن در مقابل دانشگاه از بیرون آمدن دانشجویان و تظاهرات خیابانی حمایت کرد. بدین ترتیب، یک فرصت استثنائی برای گسترش تحصن در دانشگاه تهران و فشار به مخالفان اصلاحات از کف رفت. عده ای از دانشجویان به امید تظاهرات خیابانی از دانشگاه بیرون آمدند و میدان افتاد دست چماقداران سازمان یافته. بعدها روح الله حسینیان معروف (رئیس سازمان اسناد انقلاب اسلامی و نماینده کنونی مجلس) در مصاحبه ای گفت که خدمت رهبر رسیدم و گفتم ما می توانیم یک تظاهرات خیابانی ترتیب بدهیم و تحصن را سرکوب کنیم. رهبر سکوت کرد و ما کار خودمان را کردیم. همین چماقداران بنام دانشجویان متحصن که روحشان هم از حوادث پشت صحنه خبر نداشت به مغازه ها، دکه روزنامه فروشی ها و کیوسک های تلفن حمله کردند، شیشه شکستند و چند نقطه را هم آتش زدند و سپس سرکوب تحصن به بهانه همین تخریب هائی که خودشان انجام داده بودند شروع شد. به عکس "باطبی" در همان تحصن و تظاهرات در خیابان انقلاب باز گردید و ببینید! همان بازی را مخالفان دولت روحانی تکرار کردند و اگر هنوز نتوانستند کار روحانی را تمام کنند به دلیل نداشتن توان سالهای دولت خاتمی، رسوائی دولت احمدی نژاد و آگاهی مردم است. البته در هر نوبت هم عده ای در سر پیچ تحولات نخود آش می شوند. چپ می زنند، ملی گرا می شوند، فیلشان یاد دوران شاه می کند و ناخواسته گاری بدترین جناح های جمهوری اسلامی را از گِل در می آورند. چه باید کرد؟ راه حل چیست؟ ابتدا باید فهمید چپ روی چیست و روند در تحولات اجتماعی چیست و توازن قوا یعنی چه؟ پایگاه طبقاتی حکومت ها یعنی چه؟ پایگاه طبقاتی مخالفان و اپوزیسیون چیست؟ خواسته های اقتصادی مردم کدام است؟ روشنفکران که همیشه به چند گروه تقسیم می شوند، هر کدام در کدام جبهه قرار میگیرند؟ نقطه ضعف حکومت چیست؟ نقطه قوت جنبش چیست؟ پس از یافتن پاسخ این پرسش هاست که شعار عبور از یک مرحله برای رسیدن به مرحله بعدی خود را نشان میدهد. اینها اصول پایه ای تحلیل است. حالا در این چارچوب باید نگاه کرد که اندک آزادی های سیاسی در همین دوران روحانی فضای اجتماعی را باز کرد؟ آگاهی مردم را بالا برد؟ اگر پاسخ مثبت است، پس باید از همین اندک دفاع کرد و تلاش کرد گام به گام آن را گسترش داد. در جبهه حکومتی باید نگاه کرد که آیا حکومت یکپارچه است؟ آیا قدرت مانور را مانند گذشته دارد؟ اگر در حکومت شکاف ایجاد شده است، آیا از این شکاف می توان به سمت متحد کردن بخشی از حکومت با جنبش و با تحولات استفاده کرد؟ و اگر اینطور هست که قطعا باید باشد، پس سیاست اتحاد باید پیش برده شود. یعنی گسترش هر چه بیشتر جبهه طرفداران تحولات و منزوی تر کردن بدترین جناح و بخش حکومت. در این مانور سیاسی طبیعی است که باید از برخی خواست ها و شعارها که با این بخش از حکومت و حتی بخشی از نیروهای حاضر در جبهه در تعارض است چشم پوشی کرد، تا اتحاد حفظ شود و بتوان گام به گام جلو رفت. وقتی این کلیات را خوب هضم کنیم آن وقت براحتی متوجه برخی بچه بازی ها و چپ نمائی ها، تحریم بازی ها که همین حالا در آستانه انتخابات مجلس شروع شده و لابد در انتخابات ریاست جمهوری با وسعت بیشتری دامن زده خواهد شد، می شویم. اگر سیاسیون تحول خواه ما دارای انسجام فکری مناسب شرایط بودند و یا باشند و وارد میدان شوند آن وقت گرفتن جلوی برخی چپ نمائی ها، توهم زدگی ها، کم اطلاعی ها و بی خبری ها گرفته می شود. اما مشکل اینست که زیر فشار پدیده های منفی و عملکرد حاکمیت سیاسیون تحول خواه نیز – چه مذهبی و چه غیر مذهبی- منسجم نیستند و گاه اصلا حال و روز ورود به صحنه را ندارند. در واقع آنها خودشان هم سردرگم اند و بیشتر تحت تاثیر حوادث.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 713 - 2 آبانماه 1398