بحران کنونی حاصل 3 دهه بازی های رهبر با مردم است |
آقای خامنهای در سه دهه گذشته اگر در همه سیاستهایش دچار اعوجاج و دوگانگی بوده در یک مسئله همواره ثابت قدم بوده است و آن هم کشاندن کشور از این ستون به آن ستون و اجازه ندادن به اینکه هیچ مسئلهای بتواند یک راه حل قطعی و روشن برای خود پیدا کند. اکنون سه دهه است که کشور یک روز خوش و توام با آرامش به خود ندیده است. حتی در اوج جنگ با عراق که مردم منتظر حمله و بمباران بودند، آرامش در کشور و در میان مردم بیش از دهههای بعدی و امروز بود. ظاهرا این یک شیوه کشورداریست که بنظر ایشان موفق از آب درامده، یعنی توانستهاند سه دهه مانع اصلاحات در کشور بشوند و آن را گام به گام به سمت تثبیت یک قدرت به ظاهر فردی ولی متزلزل و بی اعتبار بکشانند. از به اصطلاح مبارزه با "تهاجم فرهنگی" که هدف اصلی آن جلوگیری از فضای بازتر سیاسی در شرایط پس از جنگ بود؛ تا جلوگیری از به اصطلاح "حکومت دوگانه" و بستن دست محمد خاتمی و بالاخره کودتا علیه میرحسین موسوی که کفاره آن ضعف دربرابر احمدی نژاد از ترس باز شدن دهان او شده، این شیوه کشورداری همچنان ادامه دارد و در عین حال جامعه را عصبی و پرخاشگر کرده است. نمی شود مردم یک روز خوش و آرام نداشته باشند و این در روحیه و مناسبات آنها با دیگران بازتاب نیابد، بویژه که دامن زدن به خشونت خود یک وسیله حکومتی در چارچوب سیاست از این ستون به آن ستون بردن کشور و جلوگیری از احساس آرامش در مردم نیز هست. به محض این هم که سخن از رفراندم و همه پرسی به میان می آید تا بالاخره تکلیف یکی از دهها مسئلهای که در این سی سال معلق مانده روشن شود، آنهایی که نانشان در جنجال و بلاتکلیفی مردم و کشور است فورا از هر سو حمله می کنند که چرا می خواهید تکلیف این یا آن مسئله را در کشور روشن کنید تا ما از امکان جنجال بیهوده و نان خوردن ساقط شویم! نتیجه این سیاستها این نشده که خواست اصلاحات به کنار رود بلکه در شکلهای جدید بروز کرده و دردسرهای تازه ایجاد کرده است. برای اینکه جوانان و دانشجویان را غیرسیاسی کنند آنان را به اعتیاد کشاندند و گسترش ورزش را تشویق کردند. حالا اعتیاد به یک معضل خانمانسوز تبدیل شده و خود ورزش و حضور جوانان و زنان در ورزشگاهها و تجمع و شعارهای آنها مشکل بزرگتری شده از آن دانشجویانی که می خواستند غیرسیاسی شان کنند. برای آنکه آن زنان و دخترانی را که در 88 باتوم می خوردند و نگران چهره خود نبودند به خانههایشان بفرستند، آنها را به سمت بی هویتی و آرایش و مد و عمل زیبایی و مشابه آن سوق دادند. حالا اینان دیگر تن به تغییر سبک زندگی و حجاب اجباری نمی دهند و نمی دانند چگونه از خیابانها جمعشان کنند. مداحها را به میدان آوردند تا روحانیان روشناندیش را از صحنه حذف کنند و مراجع تقلید را سرجایشان بنشانند. اکنون این مداحها انقدر قدرت پیدا کرده و فساد و دزدی و کثافتکاری کردهاند که نمی دانند چگونه به حساب اینها برسند و محدودشان کنند. برای آنکه همبستگی میان مردم و احساس ملی را در آنها خفه کنند پول سالاری را تشویق کردند و اکنون این پول سالاری از صدر تا ذیل حکومت را فاسد کرده و امکان یک بسیج ملی را برای توسعه کشور که در نهایت بقای همین نظام هم به آن وابسته است ناممکن کرده است. اگر مسیر اصلاحات از همان دوران محمد خاتمی ارام در پیش گرفته می شد و انقدر در برابر آن کارشکنی نمی شد، بسیاری از مشکلات کنونی کشور بوجود نمی آمد و جامعه اینقدر پرتنش، گسیخته و از هم دریده نمی شد که شد. اکنون هم که به بن بست خوردهاند و معلوم شده که راه اصلاحات از هرکجا بسته شود، از جایی دیگر و به شکلی دیگر و با خطرهایی افزون تر بروز پیدا می کند، همچنان آقای خامنهای در حال دست دست کردن و در جستجوی ستون تازهای است که بر روی آن بپرد و مدتی کشور و مردم را معطل کند. ظاهرا آخرین ستون تا تصمیم بعدی، امید به اصلاحات با امثال رئیسی و جنتی و احمد خاتمی و علم الهدی است که گویا قرار است اینها با فساد مبارزه کنند. در حالیکه همانطور که حسن روحانی نیز در سخنان هفته گذشته خود بدرستی بیان کرد هدف از این مبارزه گزینشی و نمایشی با فساد رفتن به سوی انتخابات است. در جریان انتخابات پیشین ریاست جمهوری هم صدا و سیما ناگهان طرفدار شفافیت شد و هر روز ساعتها "تریبون آزاد" دانشجویی از صدا و سیما پخش می شد که در آن عدهای بعنوان دانشجو به دولت و شخص حسن روحانی بابت وضع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی حمله می کردند. این مبارزه با فساد هم از نوع همان تریبونهای به اصطلاح آزاد است. همه چیز نشان می دهد که درک و ارادهای برای اصلاحات در راس حکومت وجود ندارد، مگر اینکه مردم خود ضرورت اصلاحات را تحمیل کنند.
|
راه توده شماره 714 - 9 آبانماه 1398