سرمقاله 714 دست های ج. اسلامی در لبنان و عراق قطع می شود؟ |
در هفته گذشته تظاهرات در عراق و لبنان با شدت و خشونتی بیش از گذشته ادامه یافت. شمار کشته شدگان در عراق که 100 تن هم بسیار فراتر رفته و همین دیروز از شلیک افراد نقابدار به مردم سخن می رود که گفته می شود 18 کشته بجای گذاشته است. هم در عراق و هم تا حدودی کمتر از آن در لبنان این تظاهرات به سمتی می رود که نیروهای سیاسی وابسته یا نزدیک به ایران مانند حشد الشعبی یا حزب الله بعنوان عاملین کشتار یا شلیک به مردم یا سرکوب آنان معرفی شوند. هیچ بعید نیست که گروههای نزدیک یا وابسته به حکومت ایران در این کشتارها دست داشته باشند و بخواهند به خیال خود با مشت آهنین به اعتراضات خاتمه دهند، همانطور که هیچ بعید نیست برعکس، مخالفان آنها یا عوامل آمریکا و اسرائیل این کشتارها را سازمان داده باشند تا به نام ایران تمام شود و به عرصه منازعه منطقهای کشیده شود. اگر نیروهای وابسته به حکومت ایران در سرکوب تظاهرات مردم نقش داشته باشند که در انصورت این پرسش مطرح می شود که به چه دلیل و چه حقی این نیروها در امور داخلی دیگر کشورها دخالت می کنند یا دربرابر مردم آنها و خواستهای آنها می ایستند؛ و اگر نقش نداشته باشند این پرسش مطرح می شود که چرا مردم عراق یا لبنان چنین میاندیشند یا می توانند چنین بیاندیشند، اگر سابقه دخالت حکومت ایران در امور داخلی آن کشورها وجود نمی داشت. وقتی علی اکبر ولایتی بعنوان نماینده رهبر جمهوری اسلامی، بجای وزیر خارجه رسمی کشور، به عراق می رود و در آنجا می گوید که "مارکسیستها نباید به مجلس عراق راه یابند"، مردم عراق نباید با خود فکر کنند که نماینده رهبر کشوری که به خود اجازه می دهد در رای مردم و انتخابات داخلی عراق دخالت کند، به خود حق سرکوب تظاهرات مردم را هم خواهد داد؟ اگر اوضاع در لبنان هنوز به وخامت عراق نیست از آنروست که حزب الله یک حزب سیاسی داخلی آن کشور است و نه دستگاه شبه نظامی وابسته مستقیما زیر نظر حکومت ایران. در اینکه زمینههای اعتراضها در عراق و لبنان داخلی و برآمده از فقر و فساد و بی کفایتی است – مانند آنچه هم اکنون در بسیاری از کشورها و بویژه در آمریکا لاتین جریان دارد- تردید نیست. در اینکه قدرتهای جهانی و منطقهای مانند آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای عربی هم وجود دارند که می کوشند از این تظاهرات بسود خود و علیه برخی سیاستهای دولتهای این کشورها و علیه ایران بهره گیرند نیز تردید نیست. ولی یک سیاست خارجی خردمندانه و مسئولانه از طرف ایران می توانست مانع از شکلگیری این احساس در بخشی از مردم عراق یا لبنان شود که دست حکومت ایران یا نیروهای وابسته بدان در پشت سرکوب تظاهرات است. نتیجه عملی اعتراضات در عراق و لبنان تا اینجا چنین بوده که ایران در حال محروم شدن از آن "عمق راهبردی" در سیاست خارجی است که رهبر جمهوری اسلامی درباره آن داد سخن می داد و فرماندهان نظامی به اتکای آن در حال لاف زدن علیه برجام و دولت حسن روحانی بودند. اکنون شرایط برای ایران بسیار سخت تر از گذشته می شود و کشاندن آمریکا به پای میز مذاکره بدون دادن امتیازاتی بیشتر بسیار دشوارتر. تازه معلوم نیست که اگر اوضاع در سوریه تثبیت شود یا صلح در یمن برقرار گردد، همین وضع در مورد این دو کشور پیش نیاید و آنها نخواهند که "عمق راهبردی" یعنی گوشت دم توپ یک سیاست خارجی ماجراجویانه و غیرمسئولانه باشند. این همه کارشکنی برای به شکست کشاندن سیاست خارجی دولت حسن روحانی و ادعای "آتش زدن برجام" و از بین بردن فرصت مذاکرات، اکنون بتدریج دارد با ادامه تحریمها و از دست دادن همه آن امتیازها و برگهای برنده ایران در منطقه، کشور را به سمت خطر و بن بست می برد. باز هم در این شرایط برای ادامه فساد و زمین زدن دولت روحانی و اجازه ندادن به بهبود وضع مردم و اقتصاد کشور حاضر نیستند لوایح چهارگانه مربوط به "فاتف" را تصویب کنند. از همه بدتر آنکه جمهوری اسلامی "عمق راهبردی" خود را در داخل ایران حداقل از سال 88 به اینسو از دست داده است. هنوز حکومت حاضر به آشتی با ملت خود نیست. هنوز محبوب ترین و پاکدست ترین چهرههای "نظام" در حصر و ممنوع از سخن و سفر هستند. اینکه بسیاری از مردم حتی در داخل ایران هم دست جمهوری اسلامی را در پشت سرکوب و کشتار مردم عراق یا لبنان می بینند برآمده از همین تجربیات است. نمی توان منافع یک اقلیت ممتاز و فاسد را بر منافع اکثریت مردم ترجیح داد و توقع در پیش گرفتن یک سیاست خارجی مستقل و ملی را داشت. نتیجه چنین تضادی می شود یک سیاست خارجی غیرمسئولانه و در نهایت ضد ملی.
|
راه توده شماره 714 - 9 آبانماه 1398