آیت الله خامنهای در سخنان روز سه شنبه خود در جمع طلاب سرانجام شرایط
مذاکره با آمریکا را اعلام کرد. به گفته وی "چنانچه آمریکا حرف خود را پس
گرفت و توبه کرد و به معاهده هستهای که آن را نقض کرده است، بازگشت،
آنوقت در جمع کشورهای عضو معاهده که شرکت و با ایران صحبت میکنند، آمریکا
هم میتواند شرکت کند."
آقای خامنهای در این سخنان هم برجام را تایید کرد و برخلاف حسین
شریعتمداری و علم الهدا و ذوالنور و مصباح یزدی شرط و حتی خواسته ایران را
نه برهم زدن برجام که بازگشت آمریکا بدان دانست؛ هم مذاکراتی را که میان
جواد ظریف و 5+1 از جمله جان کری وزیر امور خارجه سابق آمریکا صورت گرفته
بود که جناح راست حکومتی آن همه بر سر آن جنجال می کرد و آن را نشانه "ذلت"
وانمود می کرد مورد تایید قرار داد و چارچوبی برای مذاکره با آمریکا دانست؛
هم بر سخنان دوران اخیر حسن روحانی بر روی توبه و بازگشت آمریکا به برجام
صحه گذاشت. فقط معلوم نیست چرا در بیان این سخنان که اکثریت مردم هم با
چارچوب آن موافق هستند تا ایناندازه تاخیر و تعلل کرد و اجازه داد که این
همه فرصت سوزی شود و ماجراجوییهای جهانی بنام ایران و ناسزا و فحاشی از
تریبونهای عمومی منتسب به وی نسبت به حسن روحانی و جواد ظریف صورت گیرد.
تعلل و تاخیری که فرصتهای مهمی را از جمهوری اسلامی گرفت؛ از جمله فرصت
دیدار نخست وزیر ژاپن یا رئیس جمهور فرانسه که ایران می توانست با طرح همین
شروط صحنه را از دست دونالد ترامپ که در عین خروج از برجام و تحریم ایران
خود را با تردستی طرفدار مذاکره و گفتگو معرفی می کند خارج کند و ابتکار
عمل را در دست ایران قرار دهد. این مطلبی نیست که بارها به ایشان گفته نشده
باشد. چنانکه راه توده بلافاصله پس از دیدار آقای خامنهای با نخست وزیر
ژاپن با عنوان "حرف منطقی را باید بموقع گفت و مطرح کرد" نوشت : "تکیه بر
ضرورت بازگشت آمریکا به برجام بعنوان پیش شرط ایران برای مذاکرات، یکی از
مهمترین نقاط قوت دیپلماسی ایران برای منزوی کردن کوششهای آمریکا و حفظ
صلح در منطقه است، فرصتی که متاسفانه آقای خامنهای در دیدار با نخست وزیر
ژاپن بدست آورد و آن را با انقلابی نمائی از دست داد. ... آقای خامنهای
بجای قبول و یا رد مذاکره، باید شرایط ایران برای مذاکره را با تضمینهای
بین المللی و نظارت مجامع بین المللی اعلام می کرد که دراینصورت ترامپ
مخاطب نبود، بلکه مجموع حاکمیت امریکا و نه تنها حاکمیت و مردم امریکا،
بلکه مردم جهان مخاطب بودند. برای مثال این که امریکا باید رسما به برجام
بازگردد و تمام تحریمهائی که علیه ایران اعلام شده لغو شده و پولهای بلوکه
شده ایران نیز مسترد گردد. جهان باید بداند ایران چه می خواهد و چه طلب می
کند و چه طلبی دارد و دیدار با نخست وزیر ژاپن فرصت مناسبی برای طرح این
مطالبات بود." (راه توده – 696)
روزنت یا روزنامه اینترنتی "پیک نت" نیز با اشاره به سخنان آقای خامنهای
دایر براینکه: "مذاکره یک فریب است بر سر آنچه که او میخواهد. اسلحه دست
شما است و او جرئت نمیکند جلو بیاید؛ میگوید اسلحه را بینداز تا من بتوانم
هر بلایی خواستم سرت بیاورم." نوشت :
"1- چه کسی گفته که ایران بر سر آنچه که ترامپ می گوید باید مذاکره کند؟
2- چه کسی گفته معنای مذاکره اینست که ایران اسلحه اش که همان موشک است را
کنار و زمین بگذارد؟
3- چرا ایران شرط برای امریکا جهت مذاکره اعلام نکند؟ از جمله بازگشت به
برجام و لغو همه تحریمها و ادامه مذاکرات در چارچوبی که در مذاکرات اتمی
به برجام ختم شد.
(پیک نت – 6 تیرماه 96)
همین روزنت در شماره 12 شهریور 98 نوشت : "از سفر نخست وزیر ژاپن به تهران
و دیدار با رهبر جمهوری اسلامی به بعد، بتدریج دو شرط برای مذاکره با
امریکا که الزاما نباید دیدار دو رئیس جمهور ایران و امریکا باشد علنی شد.
اول بازگشت امریکا به برجام و دوم لغو تحریمها. طبیعی است که با اجرای این
دو شرط وزرای خارجه ایران و امریکا در چارچوب 1+5 عملا پشت یک میز می
نشستند. بسیار بجا و بموقع بود که رهبر جمهوری اسلامی بجای حرفهائی حزب
الله پسند و مورد پسند امثال شریعتمداری سیاستمدارانه این دو شرط را جلوی
نخست وزیر ژاپن می گذاشت و امریکا را در موقعیت سختی قرار میداد. او چنین
نکرد ... حالا این رهبر جمهوری اسلامی است که مانند موارد مکرر گذشته، باید
حرف شتابزدهای را که در ارتباط با مذاکره زده به یکی نوعی جمع و جور کند.
البته اکنون شرط سومی نیز به دو شرط بالا اضافه شده و روز گذشته روحانی آن
را مطرح کرد و آن تامین و تضمین آزادی کشتیرانی در آبهای بین المللی
است.... این فرصتها نباید با اعلام مواضعی که مصرف داخلی به سود اقلیت
حاکم دارد از دست برود. اکثریت مردم ایران که زیر فشار تحریمها هستند و به
هیچ وجه طرفدار جنگ نیستند این سه شرط را بعنوان سه خواسته قبول دارند و
تائید می کنند. این سه شرط را رئیس جمهور ایران می تواند از پشت تریبون
سازمان ملل در اجلاس سالانه آن که بزودی بر پا می شود اعلام کند."
به هر حال اکنون آقای خامنهای ولو با یک تاخیر سه ماهه و پرهزینه سرانجام
شروط ایران را مطرح کرد که کار را برای دولت حسن روحانی می تواند سهل تر
کند و از فشار تریبونهای بیمسئولیتی که بنام مردم و علیه آنان کشور را
بسوی جنگ و ویرانی می برند تااندازهای بکاهد. این مسئلهای حیاتی برای
ایران است، بویژه که متحدان ایران مانند روسیه و چین نیز بی وقفه توصیه به
تنش زدایی و حل مسائل از طریق مذاکره می کنند. بی گمان کشوری مانند چین نمی
تواند 400 میلیارد دلار در کشوری سرمایه گذاری کند که هر روز درگیری ایجاد
می کند و قادر به در پیش گرفتن سیاستی که صلح با همسایگان و امنیت خلیج
فارس را تامین کند نیست. آن زمان که جمهوری اسلامی جهان را به بستن تنگه
هرمز تهدید می کرد برای همیشه پایان یافته است. امروز جهان در صورتی از
جمهوری اسلامی پشتیبانی می کند که اعلام کند تحت هیچ شرایطی اجازه نخواهد
داد این تنگه بسته شود. یعنی همان تضمین آزادی کشتیرانی بین المللی در این
دریا. چنین رویکردی با اجازه دادن به این یا آن فرمانده سپاه یا امام جمعه
و بسیجیهای آتش به اختیار در دادن شعار و تنش آفرینی و ماجراجویی ممکن
نیست.
اگر سخنان رهبر نشانه آن باشد که وی از مسیری که طی شده تااندازهای
درسهای لازم را گرفته است، در انصورت باید منتظر احساس خطر جناح راست و
ماجراجوی جمهوری اسلامی و تنش افرینیهای آن بود. و هرقدر وی در این مسیر
پیشتر رود طیف راست ارتجاعی جمهوری اسلامی نیز ادامه حمله به روحانی را کم
کم متوجه خود آیت الله خامنهای نیز خواهد کرد. دراین شرایط هیچ چارهای
نیست جز کنار زدن این طیف و برای این کار باید مردم بسیج شوند و از خطر راه
یافتن آنها به مجلس و ریاست جمهوری آگاه شوند. این خطر وجود دارد زیرا
ظاهرا سرکردگان راست ترین نیروهای جمهوری اسلامی زیر پوشش و تحت حمایت
مجتبی خامنهای هستند که برای خود سوداهایی جداگانه دارد. آن "جوانگرایی"
و جوانان دست راستی که از آن صحبت می شود که قرار است سنگرهای مدیریتهای
دولتی و مجلس و ریاست جمهوری آینده را تسخیر کنند در واقع چیزی نیستند جز
نمایندگان و نماد یک رهبر "جوان"، یعنی فراهم کردن شرایط برای واگذاری
رهبری به آقای مجتبی خامنه ای.
اگر شرایط در جمهوری اسلامی به سوی ضرورت کنار گذاشتن طیف راست افراطی پیش
رود، در انصورت ماجرای لغو برجام توسط امریکا، کارشکنیها علیه برجام در
داخل کشور، تحریمها و بحران عمیق اقتصادی موجود و فسادی که پایه آن در
دولت ارتجاعی و راستگرای احمدی نژاد گذاشته شد همگی امروز به نفع جنبش
تغییرات در ایران تمام شده و یک پیروزی است که طرفداران تغییرات اساسی در
جمهوری اسلامی باید آن را درک کنند و آن را سرمایه کارزای سیاسی انتخاباتی
آینده سازند.
|