نهادهای امنیتی ج. اسلامی از آغاز تا به امروز |
پس از چند ترور و حادثه تروریستی اخیر – از جمله ترور موشکی قاسم سلیمانی در بغداد و شماری از دانشمندان اتمی ایران که آخرین آنها فخری زاده بود، این سئوال مطرح است که "مجموعه نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی از چند جریان تشکیل شده و چند دستگی و چند نهادی چگونه موجب رخنه عوامل نفوذی و جاسوسی در آنها شده است؟ این یادداشت نگاهی دارد به این سئوال و پاسخ هائی که میتوان برای آن یافت:
گروه نخست اداره هشتم ساواک بود که به اداره "ضدجاسوسی" شهرت داشت و کار آن در زمینه به اصطلاح ضد جاسوسی فقط و فقط تعقیب و مراقبت از کارکنان بیمارستان شوروی و دیپلمات ها و نمایندگان اتحاد شوروی در ایران بود. این اداره در واقع بازوی جاسوسی امریکا در ایران به هزینه دولت و مردم ایران بود. این اداره پس از انقلاب دست نخورده باقی ماند و با رهنمود ارتشبد فردوست در دولت موقت مجددا به کار گرفته شد. همین اداره بود که بعدها محمدرضا سعادتی، عضو رهبری سازمان مجاهدین خلق را که طرفدار حمایت از انقلاب 57 بود و با ماجراجوئی های مجاهدین خلق نا موافق، بعنوان جاسوسی برای اتحاد شوروی دستگیر کرد و پایه تیره شدن مناسبات مجاهدین با جمهوری اسلامی را بنا گذاشت. جریان دوم انجمن حجتیه بود که از طریق جواد مادرشاهی با دستگاه اطلاعاتی حکومتی در ارتباط بود. مادرشاهی مسئول کمیته "تحقیق" یا به اصطلاح جاسوسی در انجمن حجتیه بود. کار این کمیته نفوذ در محافل بهائیان و جاسوسی از فعالیت های آنان بود که در واقع نوعی تمرین برای انجام کارهای اطلاعاتی و نفوذی بعدی بود که در جریان انقلاب بسیار به کار این انجمن آمد. مادرشاهی در اوایل انقلاب توسط چمران که وی نیز با حجیته رابطه داشت به ریاست ساواک که نام آن پس از انقلاب به "مرکز اسناد" تغییر کرده بود گماشته شد و از این طریق مستقیما به بقایای ساواک وصل شد. وی بعدها در کنار چمران و آیتالله خامنه ای معاون اطلاعاتی و رکن دوم ستاد جنگ های نامنظم شد و سپس به معاونت اطلاعاتی آقای خامنه ای در دوران ریاست جمهوری وی منصوب شد. همو بود که همراه با حبیب الله بیطرف برای دریافت اسنادی از ماموران انگلیسی و دیدار با کارمند فراری سفارت شوروی "گوزچیکن" به پاکستان سفر کرد. این اسناد انگلیسی کارپایه غیرقانونی کردن حزب توده ايران شد. گروه سوم حزب موتلفه اسلامی بود که پس از ترور حاج عراقی، از طریق اسدالله لاجوردی، نیری (یکی از سه قاضی قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67)، بادامچیان و شماری دیگر هدایت زندان ها را بعهده داشت. این گروه نیز بازماندگان فدائیان اسلام بودند که اخیرا انگلستان اسناد وابستگی آنها به سازمان های اطلاعاتی آن کشور را منتشر کرده است. آنها از نظر فکری با انجمن حجتیه تفاوتی نداشتند، تنها تمایز در ارتباط مستقیم آنها با بازار از یکسو و عدم مخالفت با مبارزه سیاسی بود. این جریان از طریق حسن آیت با مظفر بقایی و خط انگلستان در ایران در ارتباط بود. جریان چهارم تیمسار فردوست بود که مستقیما زیر نظر انگلستان تعلیم دیده بود و همه دانش و اطلاعات خود را در اختیار جمهوری اسلامی قرار داد. فردوست قائم مقام ثابت ساواک و رئیس بازرسی شاهنشاهی بود. گفته می شود فردوست در هدایت و تعلیم تازه بازجو شدگان جمهوری اسلامی که بعدها و به کمک فردوست و شماری از بازجوهای قدیمی ساواک خود مجهز به تمام تعلیمات و فوت و فن های اسرائیلی برای این کار شدند نقش مستقیم داشت. جریان پنجم جناح راست مجاهدین انقلاب اسلامی بود که نقش بازوی اجرایی مستقیم را بعهده گرفت. در جریان انقلاب سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به دو شاخه چپ و راست تقسیم شد. جناح چپ و کسانی نظیر بهزاد نبوی و محمد سلامتی، عرب سرخی، قدیانی و شماری دیگر وارد فعالیت سیاسی شدند و جناح راست امثال محمد باقر ذوالقدر (بعدها قائم مقام فرمانده سپاه و سپس نماینده سپاه در قوه قضائیه)، محسن رضایی(بعدها فرمانده کل سپاه و اکنون دبیر مجمع مصلحت نظام)، نجات (بعدها شد سرتیپ و سردار سپاه و مدتی جانشین رئیس اطلاعات سپاه) و شماری دیگر وارد فعالیت نظامی. این جناح در جریان دستگیری محمدرضا سعادتی با ساواک پیوند خورد و حتی مدعی شد که سعادتی توسط آنان دستگیر شده است. سپس یک سازمان اطلاعاتی بوجود آورد و برای خود رسالت فعالیت های اطلاعاتی قائل شد. در کنار همه اینها جریان های دیگری نیز وجود داشتند. از جمله یک سازمان اطلاعاتی که اسرائیل در جنوب ایران به هزینه ساواک تشکیل داده بود ولی ساواک از هویت اعضای آن اطلاع نداشت و در خاطرات ارتشبد فردوست به آن اشاره شده است. این سازمان وظیفه جاسوسی در میان اعراب منطقه و کشورهای عربی همجوار ایران را بر عهده داشت و یقینا بیشتر اعضای آن پس از انقلاب بطور ناشناس وارد دستگاه نظامی و اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی شدند. اسرائیل همچنین نفوذ وسیعی در جنبش امل لبنان داشت و از این طریق امکان اثرگذاری بر فعالیت های چمران که با امل در ارتباط نزدیک بود و نفوذ در سازمان های اطلاعاتی جمهوری اسلامی را داشت. ارتباط هایی که بویژه مورد اعتراض آیتالله طالقانی قرار داشت. صرفنظر از جریان های ناسالم فوق، مجموعه اطلاعاتی دیگری نیز وجود داشت که در ظاهر نیز باید متولی اصلی امور اطلاعاتی می بود و در جنب نخست وزیری و زیر نظر خسرو تهرانی تشکیل شده بود و بعدها شماری دیگر از جمله سعید حجاریان به آن پیوستند. این جریان اتفاقا از روند تعقیب و بازجویی رهبران حزب توده ايران برکنار ماند. بدینسان عمده نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی را جریان هایی تشکیل می دادند و میدهند که یا مستقیما تحت تاثیر اسرائیل و انگلستان بودند و یا گرایش های واپسگرایانه ای داشتند که بنوعی آنها را با سیاست های جهانی کمونیسم ستیزی و چپ ستیزی در پیوند قرار می داد.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 767 - 26 آذر ماه 1399