راه حل مقاومت دربرابر امریکا آن نیست که رهبر می گوید! |
همزمان با افزایش تلاشها برای برگزاری انتخابات نمایشی، مقامات کشور و از جمله آیت الله خامنهای در سخنان خود، بسیار از «دشمن»٬ غرب٬ آمریکا٬ اهداف آنان برای تسلط بر ایران و جهان سخن می گوید. آیا هر آنچه در این زمینه می گویند نادرست است؟ اگر نه، چرا مردم را به پشتیبانی از این سخنان دعوت نمی کنند؟ در عرصه سیاسی کمتر حزب و گرایش و نیروی جدی است که سخنان – حتی به ظاهر- نادرست و نابخردانه و غیر قابل درک برای مردم بر زبان آورد. آنچه نیروهای سیاسی در جهان را از یکدیگر جدا می کند سخنان و ادعاهای درست و نادرست نیست٬ نتایجی است که از همان سخنان می گیرند و راه حلهایی است که بر اساس آن ارائه می دهند. کافیست مثلا به شکل گیری راست افراطی و پدیده فاشیسم در تاریخ توجه کنیم، چرا که اتفاقا مسئله امروز ماست. فاشیسم در شرایط بحران سرمایه داری و در اساس با تکرار شعارهای کمونیستها و چپها و با هدف جذب پایگاه اجتماعی آنها پا به عرصه سیاسی گذاشت. مثلا نازیها هم در آلمان مانند کمونیستها معترض به فقر و فلاکت مردم آلمان و منتقد تحقیر ملی و بار سنگین اقتصادی ناشی از شکست در جنگ جهانی اول بودند. اما اختلاف بزرگ و بنیادین میان فاشیستها و کمونیستها نه بر سر اعتراض آنها به وضع موجود آلمان آن دوران بلکه بر سر راه حلها بود. اگر حزب کمونیست آلمان راه حل فقرو فلاکت دامنگیر آلمان را در گسترش عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه تر ثروت و پیگیری سیاست صلح و جلوگیری از جنگ می دانست٬ راه حل نازیها عبارت بود از معرفی کردن یهودیان بعنوان منشاء مشکلات آلمان و کوشش در سوق دادن خشم مردم بسوی آنان و مصادره اموال و تقسیم بخشی از آن در میان توده فقر زده در داخل و کشاندن کشور به سمت جنگ و کشورگشایی در خارج. نتیجه این سیاست به جنگ جهانی دوم و نابودی و ویرانی بخش مهمی از اروپا و از جمله خود آلمان انجامید. اکنون نیز اختلاف با آقای خامنهای بر سر جهانخوار بودن یا نبودن امریکا و ضرورت یا عدم ضرورت مبارزه با آن٬ یا اهمیت استقلال و شکوفایی اقتصادی نیست٬ بر سر آن است که آیا این سخنان درست از موضع تسلط راست افراطی و نظامی گری و فاشیسم بر کشور مطرح می شود یا از موضع یک راه حل مترقی و دموکراتیک. ما می گوییم اگر واقعا قصد مبارزه با امریکا و تامین استقلال و آزادی ملی و شکوفایی اقتصادی در میان است باید پذیرفت که ما نه در عرصه اتمی توان رویارویی با امریکا و غرب را داریم و نه در عرصه اقتصادی توان رقابت با آنان را. بنابراین تنها برگ برنده کشور ما مردم آن و تکیه بر آنهاست. در اینصورت، در گام اول باید چهرههای مورد اعتماد مردم مانند میرحسین موسوی و کروبی و خاتمی را به میدان فراخواند. مردم را متشکل کرد. کارگران، کارمندان، معلمان، پرستاران و حتی کارفرمایان میهندوست را به تشکل در سندیکاها و سازمانهای صنفی دعوت کرد. مردم را در محلات در شوراهای محلی مشارکت داد و شرایط حضور آنان را در عرصه سیاسی گشود. راه را برای احزاب سیاسی میهندوست در صحنه هموار کرد. احزاب را در مجلس و در امور دولت مشارکت داد. سپاه را تصفیه و دست فرماندهان آلوده به ثروت و قدرت را از آن کوتاه کرد. یک کنگره و فراخوان ملی٬ با حضور همه شخصیتهای سیاسی میهندوست اصلاح طلب، "اصولگرا" و ملی و مذهبی و چپ در کشور تشکیل داد و از درون آن یک سند و راهکار مورد قبول را تدوین کرد که بتواند سنگ بنای یک جبهه متحد مردمی٬ یک دولت وحدت ملی در کشور باشد. دولتی که در این شرایط پشتیبانی هشتاد میلیونی در پشت سر خود را دارد. این راه حل ما برای مقاومت اقتصادی و مبارزه با امریکا و غرب یا هر کشور دیگریست که قصد طمع به خاک یا منابع کشور ما را داشته باشد و تامین همه آن شعارهایی است که آقای خامنهای می دهد. اما راه حل آقای خامنهای چیست؟ راه حل ایشان آن است که باید به سیاست حصر و زندان و ممنوعیت و سرکوب ادامه داد. میدان را به دست روحانیان چاپلوس و بی پایگاهی مانند احمد خاتمی و علم الهدی سپرد. مانع تشکل مردم شد و آنان را اسیر مشکلات زندگی روزمره کرد. جلوی تشکل کارگران و کارمندان و پرستاران و معلمان را گرفت. رهبران آنها را زندانی کرد. راه حضور احزاب در عرصه سیاسی را سد کرد. نظارت استصوابی را تقویت کرد و حتی اجازه نداد که طرفداران مذهبی اصلاحات در مجلس حضور یابند. اصل ۴۴ قانون اساسی را منحل و معکوس کرد. عرصه اقتصاد را بدست نهادهای غیرپاسخگو و حزب مؤتلفه و کمیته امداد و آستانقدس و انواع و اقسام بنیادهای غارتگر و شرکتهای وابسته به سپاه سپرد. کارخانهها و موسسات اقتصادی را «جبهه اقتصاد مقاومتی» اعلام کرد و به دست سپاه و بسیج داد. در هر کدام از آنها یک ستاد بسیج راهاندازی کرد و یک نظامی را کارفرمای کارخانه و فرمانده بسیج کرد و هر کارگر معترضی را بعنوان آنکه در مبارزه با "امریکا" کارشکنی می کند به زندانانداخت... نام این سیاست خطرناک و بی آینده را مبارزه با امریکا گذاشتن و از مردم انتظار پشتیبانی از آن را داشتن جز یک خیالپردازی فاجعه آور نیست. این مبارزه با امریکا نیست، این برنامهای است که اگر موفق شود تنها نتیجه آن سوق دادن ایران به سمت تجزیه و نابودی برای تامین منافع یک اقلیت نظامی گراست. سرانجام این راه به همانجا ختم می شود که نازیها و فاشیستها کشورهای خود و جهان را بدان کشاندند. در سیاست صلح و دوستی و همزیستی مسالمت آمیز و دستیابی به یک تفاهم با جهان امروز عنصر ضدامپریالیستی و مردمی نیرومندتری نهفته است تا در مبارزه ضد امریکایی امثال آقای خامنهای و بیت رهبری و این یا آن فرمانده سپاه و امام جمعه با چشمانداز و بیراهه خطرناک و مردم ستیزانهای که آنان بجای راه چنین مبارزهای در برابر کشور و مردم ما قرار دادهاند.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 726 - 17 بهمن 1398