بخش سوم- تاریخ احزاب در ایران- عبدالحسین آگاهی وداع تاریخی حزب توده ایران با چپ روی و چپ نمائی سرمایه عظیمی از تجربه رهبران حزب کمونیست و رهبران حزب توده ایران در اختیار حزب توده ایران است. نه تنها دراختیار است، بلکه چراغ راهنمای حزب توده ایران است. رهبران می آیند، می روند، کشته می شوند، چشم فرو می بندند، اعدام می شوند، ترور می شوند و... اما تجربه را نه می توان ترور کرد و نه اعدام، نه می میرد و نه فراموش می شود. نسلی به نسل دیگر می سپارد. مگر با ترور حیدرخان دفتر تاریخ بسته شد؟ وقتی از مشی و سیاست توده ای صحبت می شود، یعنی همین. این مشی میراث حزب توده ایران است. فراتر از آن، ارثیه جنبش چپ و انقلابی ایران است. |
حیدرخان قریب 9 دهه پیش درباره انقلاب اجتماعی ایران نوشت: جامعه ایران در حال گذاراز نظام های قبل از سرمایه داری به نظام سرمایه داریست. وضع زندگی ایلات بسیارعقب مانده وابتدائی است. صنایع بزرگ در ایران رشد نکرده و صنایع معدنی بوجود نیامده است. در نتیجه طبقه کارگر ایران نیز رشد نکرده و پراکنده است. سرمایه تجارتی هم وضع بسیاربدی دارد و در سرحد ورشکستگی کامل است. روحانیون، که قشر وسیعی را تشکیل می دهند، خود به دو بخش تقسیم شده اند: بخش کم عده و بالائی آن که خود ثروتمندند، طرفدار حکومت شاهند. بخش پرعده و پائینی آن نزدیک به مردم و طرفدار اصلاحات دمکراتیک هستند و در انقلاب مشروطیت هم شرکت کردند. فئودال ها و صاحبان املاک بزرگ، که در حدود 3 هزارنفرند، طبقه حاکمه ارتجاعی را تشکیل می دهند. در مقابل این "یگانه طبقه ضد انقلابی" گروه ها واقشاراجتماعی زیر قراردارند: کارگران کارخانه ها، صنعتگران و پیشه وران ورشکسته. روستائیان، که بی رحمانه از طرف مالکین بزرگ و خان ها استثمار می شوند. کسبه کوچک و متوسط، که در سرحد فقر و فاقه بسرمی برند. تمام اقشار و طبقات نامبرده "اینک پانزده سال است در حال هیجان انقلابی در چنین شرایطی که در ایران پرولتاریای صنعتی کاملا غیرمتشکل است و دهقانان در تاریکی جهل و خرافات قراردارند... و مادام که نفرت نسبت به بیگانگان در نظر خلق ایران منشاء همه بدبختی ها و بلاهاست... تصور اینکه انقلاب در ایران می تواند ازهمان آغاز زیر پرچم کمونیستی برود، قطعا نادرست است. انقلاب ایران فقط در شکل نهضت رهائی بخش ملی، که هدفش رهاندن خلق از اسارت خارجی و تثبیت استقلال کامل سیاسی و اقتصادی ایران باشد، می تواند بوجود آید و پیروزمندانه گسترش یابد..."
بخش سوم از تاریخ حزب کمونیست ایران
سوسیال دمکرات های ایران، پس ازشکست انقلاب مشروطیت و بعد از آن، طی جنگ جهانی اول، چه در یران و چه در مهاجرت در اروپا غربی و بویژه در روسیه فعالیت خود را ادامه دادند. اوائل جنگ جهانی (1293) گروهی از مجاهدین "اجتماعیون عامیون" و کارگران معادن نفت باکو، به رهبری اسداله غفارزاده ) صدرمیرزا اقوام ) کاتب(، بهرام آقایف، باباهاشم زاده )پس از کشته شدن میرزا قوام در هجوم مسلحانه مساواتی ها در اسماعیلیه، او کاتب "عدالت" شد( رستم کریم زاده، سیف اله ابراهیم زاده و دیگران، که تظاهرات و میتینگ های اعتراضی کارگران را تشکیل می دادند، خود را گروه "عدالت" نامیدند. پس ازانقلاب فوریه 1917، ( بهمن 1295) در روسیه و سقوط حکومت تزاری تشکیل حکومت بورژوائی به ریاست کرنسکی انقلابیون آذربایجانی و ایرانی مقیم روسیه امکان یافتند که فعالیت سیاسی خود را علنی کنند، متشکل تر سازند و مراکز رهبری خویش را برپا نمایند. ماه مه 1917 اردیبهشت 1296 ( حزب سوسیال دمکرات) اجتماعیون عامیون (ایرانیان، "عدالت" رسما شروع بکار کرد و مرامنامه خود را به دو زبان آذربایجانی )مفصل و فارسی مختصر در باکو چاپ و منتشر کرد. در بخش فارسی این مرامنامه در صفحه 12 از جمله چنین آمده است: "از جمله طلبات عدالت آنست که اصول حیات و معیشت باید اساسا موافق قانون سوسیالیسم (اجتماعیت) تبدیل شود، تا اینکه به ثمره زحمت زحمتکشان تنها دولتمندان صاحب نباشند". دراین زمان گروه "همت" نیز شروع به فعالیت سازمانی و تبلیغاتی کرد و روزنامه خود را منتشر ساخت. در نخستین شماره روزنامه "همت" ( 3 ژوییه 1917 برابر 12 تیر1296 حزب مقصد اصلی خود را سرنگونی سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم اعلام کرد و برای نیل به این مقصود "همه مسلمانان، کارگران، زحمتکشان، روشنفکرانی که وجدانشان بیداراست را، به زیر پرچم اجتماعیون عامیون "همت" فرا خواند".
پیروزی انقلاب سوسیالیستی اکتبر، که حزب لنین سازمان دهنده آن بود، دوران نوین تاریخ جهان را گشود. با پیروزی این انقلاب تاریخی جامعه بشری از نظام های طبقاتی استثمار به نظام فارغ ازهرگونه ستم ملی و اجتماعی آغاز شد. زحمتکشان ایرانی مقیم آن کشور امکان گسترده ای جهت فعالیت اجتماعی- سیاسی و ایجاد حزب خود بدست آورند. البته این امکان چند ماه بعد (ماه اوت 1918- مرداد 1297) بعلت شروع مداخلات مسلحانه دول امپریالیستی علیه نخستین دولت سوسیالیستی جهان و اشغال نواحی جنوبی آن کشور تا اندازه ای محدود شد. اما "اجتماعیون عامیون" در صفوف "همت" و "عدالت" در شرایط دشوار زیرزمینی به مبارزه علیه ارتجاع و امپریالیسم ادامه دادند. هنگامی که خطر اشغال باکو بوسیله انگلیسی ها به کمک اس ارها، مساواتچی ها، داشناک ها وغیره( می رفت در17 ژوئیه 1918 )تیر1297 (، کنفرانس انقلابیون برگزار شد، که طبق قطعنامه آن، هر دو حزب "عدالت" و "همت" در اعلامیه مشترکی همه اعضای خود را برای دفاع از انقلاب به خدمت ارتش دعوت کردند. پس از اشغال باکو توسط انگلیسی ها اوت 1918 (اولین کمیته حزب "عدالت") سپتامبر 1918 شهریور1297 منحل شد، اما فعالیت حزب ادامه یافت، تا ماه مارس 1919 (اسفند 1297)، که دومین کمیته "عدالت" تشکیل شد و به انتشار مطبوعات زیرزمینی خود "حرمت" و "یولداش" به زبان های فارسی و آذربایجانی را شروع کرد. 20 مارس (اسفند 1297) این حزب پیام تبریک خود را به کنگره موسسان انترناسیونال سوم کمونیستی (کمینترن) که به ابتکار و رهبری لنین در مسکو تشکیل شده بود، ارسال کرد. واقعیات و اسناد انکارناپذیر تاریخی نشان می دهد که، برخلاف آنچه دشمنان (راست و "چپ") جنبش کمونیستی و کارگری ایران ادعا کرده و می کنند، این جنبش و حزب نه بدستور کمینترن، بلکه در متن واقعیات اجتماعی- اقتصادی کشور، براساس ضروریات رشد تاریخی آن و در ارتباط ذاتی با انترناسیونالیسم پرولتری تکوین یافته، رشد پیدا کرده و شکل گرفته است. لنین وهمرزمانش همواره با انقلابیون و سوسیال دمکرات های دیگر کشورها، از جمله کشورهای خاور مانند حیدرخان عمواغلی و سلطانزاده از ایران، مصطفی صبحی از ترکیه و دیگران از نزدیک در تماس بوده، با آن ها مشورت و تبادل نظر کرده، از هیچ یاری فکری و سازمانی به آن ها دریغ نکردند. این انترناسیونالیسم پرولتری، که از مشخصات عمده جنبش کارگری و کمونیستی است ـ چون سبب نیروی پرتوان آنست- همواره در معرض هجوم بدخواهان قرارگرفته است.
حزب "عدالت" همیشه با انقلابیون در ایران در تماس بوده و اعضای آن از ایران به باکو و از باکو به ایران رفت و آمد کرده اند. از جمله در ماه مه 1918 (اردیبهشت 1297 ) حزب 18 نفر را به رهبری صدر خود، اسداله غفارزاده، برای برقراری ارتباط با میرزا کوچک خان اعزام می دارد که فقط 3 نفراز آن ها به ایران می رسند، ولی آن ها هم موفق به ملاقات با کوچک خان نمی شوند اسداله غفارزاده در اثر تحریکات مخالفین در شهر رشت کشته می شود. حزب در سال های بعد نیز گروه هائی را اعزام می دارد، تا با سازمان های موجود و پراکنده در ایران تماس بگیرند. اسناد موجود و خاطرات کوشندگان "اجتماعیون عامیون"، که در دست است (کامران آقازاده، داداش حسین زاده، علی عسکرعلی زاده و دیگران) نشان می دهد که اواخر سال 1919 (آذر1297 ) گروه های "اجتماعیون عامیون" در شهرهای زیر فعالیت می کرده اند: تبریز، تهران، رشت، قزوین، زنجان، مشهد، مازندران، مرند، خوی، اردبیل و خلخال. در شرایط دشوار زیرزمینی، اوائل سال 1920 مقدمات تشکیل حزب کمونیست آذربایجان فراهم می شود. 11 فوریه (بهمن 1298 ) احزاب "همت" و "عدالت" در باکو بطور کلی به سازمان های محلی حزب سوسیال دمکرات کارگری (لشویک) روسیه می پیوندند و "حزب کمونیست آذربایجان را بوجود می آورند. (تاریخ حزب کمونیست آذربایجان ـ باکو 1958 ـ ص 347 ). در عین حال یک "هیئت مرکزی" ازحزب "عدالت" به صدارت آقایان یوسف زاده و دبیری پیشه وری جوادزاده تشکیل می شود، تا به رسیدگی به امور مربوط به "اجتماعیون عامیون ایران" ادامه دهند. در همین ماه فوریه، کمیته مرکزی حزب "عدالت" برای برگزاری کنفرانس سازمان های خود در آسیای میانه در آن هنگام در بیش از50 نقطه از شهرها و قشلاق های آسیای میانه نیز سازمان های "عدالت" وجود داشته است (اعضای کمیته مرکزی )علیخان زاده وفتح اله زاده را اعزام می دارد. از یکم تا سوم آوریل (فروردین 1299 ) در شهر تاشکند، با حضور17 نفر نماینده با رای قطعی و عده ای مهمان، کنفرانس تشکیل می شود. نمایندگان حزب کمونیست (بلشویک) روسیه، کمیته مرکزی حزب کمونیست ترکستان و شورای تبلیغات بین المللی خاور کمینترن افتتاح کنفرانس را تبریک می گویند. در کنفرانس، حیدرخان عمواغلی پیرامون وضع سیاسی و اقتصادی در ایران، علیخان زاده درباره تاکتیک حزب و مصطفی صبحی بنیانگذارحزب کمونیست ترکیه، از شرکت کنندگان کنگره یکم کمینترن درباره مسئله سازمانی و سلطان زاده (وتیس میکائلیان) درباره تشکیل دسته های کارگری و شوراهای کارگری ـ دهقانی گزارش می دهند.
کنفرانس در آخرین جلسه خود یک "کمیته هفت نفری" حیدرخان، سلطان زاده، فتح اله زاده و دیگران انتخاب کرد. از جمله تصمیمات مصوبه کنفرانس، لزوم کمک و مساعدت همه جانبه به جنبش دمکراتیک و رهایی بخش ملی در ایران بود. درباره جنبش های رهایی بخش ملی ضد امپریالیستی در گیلان، آذربایجان و خراسان، که پس از پیروزی انقلاب اکتبر اوج گرفتند، در مقالات و کتب عدیده صحبت شده است. از جمله "بمناسب صدمین سالگرد تولد انقلابی بزرگ، "حیدرخان عمو اوغلی" درشماره های نامه "مردم" (122،121،120 سال 1358). همین قدر یادآورمی شویم که با استقرار حاکمیت شوروی در آذربایجان 28 آوریل 1920 برابر8 اردیبهشت 1299 نیروهای اشغالگرانگلیسی، زیر ضربات ارتش نو بنیاد سرخ، در حال فرارماه مه 1920 به انزلی عقب نشینی کردند. جنبش انقلابی گیلان اوج گرفت. "اجتماعیون عامیون ایران" امکان یافتند کنگره خود را در این سامان برگزارکنند. با تدارک مقدماتی که در این استان دیده شده بود، اوائل ژوئن 1920 (اواسط خرداد 1299 ) بیست نفراز کوشندگان حزب از باکو به انزلی آمدند. اسامی این هیئت 20 نفری نشان می دهد که هم "هیئت مرکزی" متشکله در باکو و هم کمیته هفت نفری" منتخبه در کنفرانس تاشکند، در تدارک کار کنگره اول حزب کمونیست ایران سهم بسزائی داشته اند. در همین اوقات، یعنی اوائل سال 1299، هنگام تدارک مقدمات نخستین کنگره موسسان حزب کمونیست ایران، حیدرخان مقاله ای تهیه می کند، که در آن ارزیابی واقع بینانه ای از وضع ایران و بویژه انقلاب گیلان بعمل آمده است. این مقاله یک هفته قبل از گشایش کنگره در مجله "زندگی ملیت ها" ) چاپ مسکو، 15 ژوئن 1920 (زیرعنوان "بنیاد اجتماعی انقلاب ایران" از چاپ خارج شد.) ترجمه فارسی آن نیز از روی متن فرانسه منتشر شده است. در این مقاله حیدرخان متذکر می شود که: "در ایران انقلاب صورت گرفته است. ولی حکومت تهران شکست نخورده است و احتمالا قادر است به کمک سرنیزه و تیربارهای انگلیسی ها قدرت خود را استوار سازد." حیدرخان به رویدادهای انقلاب مشروطیت گلوله باران مجلس توسط محمدعلی میرزا و لیاخف اشاره می کند، و متذکر می شود که: "حکومت گیلان نخواهد توانست برای مدت مدیدی نیروی خود را استحکام بخشد." با بررسی اجمالی از جنبش ضد امپریالیستی ایران از( "قیام تنباکو" تا انقلاب مشروطیت) حیدرخان متذکر می شود که: "کمونیست های ایران باید بتوانند از تجربیات جنبش کارگری و بویژه جنبش دهقانی سال های انقلاب مشروطیت استفاده کنند و انقلاب ملی را بتدریج به انقلاب اجتماعی بدل سازند." نکته جالب در این مقاله بویژه بخشی از آنست که حیدرخان امکانات انقلابی بورژوازی ایران را در مبارزه رهائی بخش ملی وضد امپریالیستی ارزیابی می کند و متذکر می شود که در مراحل اولیه مبارزه علیه امپریالیسم انگلیس و حکومت ارتجاعی شاه "ما حق داریم منتظر باشیم که بخشی از بورژوازی متوسط و حتی بزرگ نیز در میان نیروهایی که علیه حکومت تهران قیام خواهند کرد، وجود داشته باشند." در اوج جنبش رهایی بخش ملی و ضد امپریالیستی در ایران، پس از شکست نیروهای اشغالگر انگلیسی و گارد سفید، زیر ضربات شکننده ارتش سرخ و قیام متحد نیروهای انقلابی (جنگلی ها، اجتماعیون عامیون، روشنفکران انقلابی و کشاورزان) در گیلان رسما "حکومت جمهوری شوروی ایران" اعلام شد. این حکومت تلگراف تبریک به لنین به مسکو مخابره کرد. در این شرایط است که روزهای اول تیرماه 1299، کنگره "حزب سوسیال دمکرات (اجتماعیون عامیون) ایرانی ها"، "عدالت" در انزلی برگزار می شود و رسما نام "حزب کمونیست ایران" را می پذیرد. اسناد کنگره حاکی از آنست که 51 نفر نماینده و 9 نفرمهمان به کنگره اعزام شده بودند، که 48 اعتبارنامه نمایندگان با رای قطعی به تصویب می رسد. ضمنا اسناد موجود صراحت دارد بر این که، 27 نفر نماینده از ترکستان، داغستان، گرجستان، باکو و گنجه اعزام شده بودند که شاید3 نفربه عللی به کنگره نیامده، یا اعتبارنامه های آن ها به تصویب نرسیده باشد و24 نفرنماینده از شهرهای مختلف ایران در کنگره شرکت داشته اند، بشرح زیر: 5 نفر از تبریز، 4 نفر از خلخال، 3 نفر از خوی و سلماس، 3 نفر از اردبیل، 2 نفر از رشت، 2 نفر از مشهد، 1 نفر از مرند، 1 نفر از قزوین، 1 نفر از آستارا، 1 نفر از مازندران، 1 نفر از تهران. در تحلیل ترکیب این کنگره باید چند نکته مهم را به اختصار متذکر شد: اولا- اکثریت قریب اتفاق آن نمایندگانی هم که از خارج ایران آمده بودند، از مجاهدین ایرانی "اجتماعیون عامیون" بودند.
ثانیا- اکثر نمایندگان چندین سال سابقه فعالیت سیاسی و انقلابی داشته و از طبقات کارگر و دهقان بیرون آمده بودند. ثالثا- در میان استان های ایران، بطورعمده نواحی شمالی نماینده اعزام داشته بودند و بین آن ها نیز آذربایجان، که همیشه در صفوف مقدم جنبش انقلابی ایران قرارداشته، مقام اول را حائز بوده است. رابعا- علت ضعف فعالیت حزبی در سایر نقاط ایران، از یکسو اشغال آن نواحی بوسیله امپریالیست های انگلیسی و ازسوی دیگرعدم توجه کافی از جانب رهبری حزب (درمدارک این دوره همیشه به نواحی شمالی توجه شده) بوده است. پس از تدارک لازم، 22 ژوئن (اول تیر) کامران آقازاده کنگره را افتتاح می کند. کنگره کامران آقازاده، جوادزاده، علیخان زاده، میربشیرقاسم زاده را به هیئت رئیسه برمی گزیند. کنگره در جلسه سوم خود 24 ژوئن نظامنامه حزب را تصویب نمود و سپس کمیته مرکزی را مرکب از 15 نفرانتخاب کرد. اگر از جزئیات صورتجلسه و دیگراسناد کنگره و مباحثاتی که پیرامون گرایش های "چپ" و راست در این کنگره شده است، بگذریم، یک نکته جای تردید باقی نمی گذارد و آن وجود بعضی اشتباهات "چپ" است، که در آن دوره (دوره تکوین و طفولیت این احزاب) برای خیلی از احزاب کمونیست روی می داد. برای کمک به این احزاب بود که ولادیمیرایلیچ لنین اثر مشهور خود "بیماری کودکانه چپ روی درکمونیسم" را نوشت. بطوری که در کتاب "کمینترن و خاور" چاپ مسکو،1969، صفحه 105 آمده است: "هنوز قبل از کنگره "چپ ها" بین گروه رهبری کمونیست های ایران تفوق داشتند." این نظر با اسنادی که در دست است، مطابقت دارد. دیده می شود که همان گرایش "چپ"، که در سال های انقلاب مشروطیت بین "اجتماعیون عامیون" بوجود آمده بود بعدها نیز ادامه و گسترش یافته است. بویژه تحت تاثیر جو انقلابی که در اوج جنبش های رهائی بخش ضدامپریالیستی در شمال ایران بوجود آمده بود، این گرایش "چپ" قوت گرفته بود. در کتاب "کمینترن و خاور" در زمره این "هواداران نظریات "چپ" بین اعضای رهبری کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران، از "نماینده حزب در کمینترن سلطانزاده" نام برده شده است. سپس در این کتاب چنین می آید: "شخص اخیر در کنگره "عدالت" و هم در کنگره دوم کمینترن ثابت می کرد که ایران در آستانه انقلاب سوسیالیستی است و مرحله انقلاب بورژوا- دمکراتیک را سپری کرده است". نویسنده در اینجا به "اخبارکنگره دوم کمینترن" )چاپ مسکو، 29 ژوئیه 1920، شماره 2، صفحه 1 ( استناد کرده اضافه می کند: "سلطانزاده از موضع "چپ" روانه خود بعدها نیز دفاع کرد." )همان کتاب، صفحه 105-106 ( صحبت بر سر این نیست که اکثر قریب به اتفاق محققین ذی صلاحیت، به استناد مدارک و اسناد موجود، چنین عقیده ای دارند. صحبت بر سراین هم نیست که حتی چه کسی در کنگره و قبل یا بعد ازآن، دارای گرایش های "چپ" و یا راست بوده است. گفتگو بر سر این نیز نیست که چگونه چپ نماهای امروزی، زیر پرده به اصطلاح دلسوزی برای "چپ روان" دیروزی )که در هر حال از کوشندگان جنبش کمونیستی و کارگری ایران بوده اند( و در برابرهم گذاشتن آن کوشندگان نظیر حیدرخان و سلطانزاده در واقع سعی در تضعیف جنبش انقلابی رهائی بخش ملی و ضدامپریالیستی امروزایران دارند. سخن بر سر واقعیات سر سخت تاریخ است، که دیروز درعمل کار خود را کرده، امروز را پی ریخته و برای عقل سلیم و روشن بین درس عبرتی است. به دو سند که این "هواداران" سلطانزاده خود آورده اند، توجه کنیم: 1 ـ از سخنان سلطانزاده در کنگره دوم کمینترن: "عصرانقلاب جهانی آغاز گشته است" ) جلد 4، صفحه 15 ( و منظورخود را از "انقلاب جهانی" در "تزهایش" چنین توضیح می دهد: "بدین دلیل که انقلاب اجتماعی و پایان سرمایه داری تنها در سطح جهانی متصوراست." )جلد 6، صفحه 159 ( این نظر را با آموزش لنین درباره پیروزی انقلاب سوسیالیستی در یک کشور مقایسه کنید! سلطانزاده در پی گفتارش درکنگره دوم کمینترن می افزاید: "بنظرمن آن نکته ازاصول اساسی که باید خط راهنمای ما باشد، این است که حمایت از جنبش بورژوا- دمکراتیک در کشورهای پسمانده باید تنها در آن کشورهایی لازم شمرده شود که جنبش شان مراحل مقدماتی را می پیماید. اگر بخواهیم در کشورهایی که ده سال یا بیشتر تجربه پشت سرگذاشته اند، یا کشورهائی که هم اکنون مانند ایران (جمهوری گیلان- مترجم) قدرت را در دست گرفته اند، همان اصل را بکار بندیم، نتیجه اش جزاین نخواهد بود که توده ها را به دامن ضد انقلاب برانیم. در مقام مقایسه با جنبش های بورژوا- دمکراتیک مسئله عبارتست از انجام و حفاظت از انقلاب دقیقا کمونیستی. هر ارزیابی دیگری از این واقعیت می تواند نتایج تاسف انگیزی ببارآورد." ) جلد 4، صفحات 52-53 (. در "تزهای سلطانزاده" این مطلب بازهم توضیح داده می شود: " درهر حال، تصور باطل این که توانائی های بورژوازی در سمت انقلاب ملی ـ دمکراتیک ظاهر شوند، می باید یک بار برای همیشه ترک شوند." (جلد 6، صفحه 115 ( خلاصه آنکه: اگر بعضی گروه های "چپ"، از ارامنه سوسیال دمکرات تبریز، در دوران انقلاب مشروطیت، مخالف با شرکت در صفوف دمکراسی و طرفدار فعالیت "سوسیالیستی خالص" بودند، در دوران جنبش های رهائی بخش ملی و ضد امپریالیستی بعدی، "چپ های" حزب کمونیست ایران شرکت در انقلاب بورژوا- دمکراتیک را سپری شده حساب می کردند و وظیفه روز را انجام "انقلاب کمونیستی خالص" می دانستند. حزب کمونیست ایران توانست با تغییراتی که در ترکیب کمیته مرکزی داد و با برگزیدن حیدرخان به سمت صدرکمیته مرکزی، تا اندازه ای ازاین انحراف "چپ" جلوگیری کند. حزب در نخستین "کنگره خلق های خاور" که به ابتکار کمیته اجرائیه کمینترن از یکم تا هفتم سپتامبر1920 10 ـ 15 شهریور 1299 در باکو برگزار گردید، فعالانه شرکت جست. در این کنگره متجاور از2050 نماینده شرکت داشتند، که 204 نفرآن ها ایرانی و 202 نفر آن ها از ایران آمده بودند. حیدرخان، که یکی از سخنرانان کنگره بود، به عضویت "شورای تبلیغات و عمل خلق های خاور"، که در واقع ارگان دائمی کنگره و دارای 48 نفرعضو بود، برگزیده شد (این شورا اوائل سال 1922 برابر با دی ماه 1301 منحل گردید). تغییرکمیته مرکزی حزب با تائید "کنگره خلق های خاور" نیز روبرو شد. به حیدرخان ماموریت تدوین برنامه عمل حزب داده شد. این برنامه بنام "تزهائی پیرامون وضعیت اجتماعی- اقتصادی ایران و تاکتیک حزب کمونیست ایران" تنظیم شد و در دیماه 1300 به تصویب کمیته مرکزی حزب رسید. باید متذکرشویم که در این تزها، که به یاری همفکران حیدرخان تهیه شده، خطوط اساسی مقاله او تحت عنوان "بنیاد اجتماعی انقلاب ایران" منعکس شده است. چنان که دیدیم مقاله اوایل سال 1299 نوشته شده و قبل از نخستین کنگره حزب از چاپ خارج شده بود. خلاصه تزها بشرح زیر است: 1 ـ جامعه ایران در حال گذاراز نظام های قبل از سرمایه داری به نظام سرمایه داریست. 2 ـ وضع زندگی ایلات بسیارعقب مانده وابتدائی است. 3 ـ صنایع بزرگ در ایران رشد نکرده و صنایع معدنی بوجود نیامده است. در نتیجه طبقه کارگرایران نیز رشد نکرده و پراکنده است. 4 ـ سرمایه تجارتی هم وضع بسیاربدی دارد و در سرحد ورشکستگی کامل است. 5 ـ روحانیون، که قشر وسیعی را تشکیل می دهند، خود به دو بخش تقسیم شده اند: بخش کم عده و بالائی آن که خود ثروتمندند، طرفدار حکومت شاهند. بخش پرعده و پائینی آن نزدیک به مردم و طرفدار اصلاحات دمکراتیک هستند و در انقلاب مشروطیت هم شرکت کردند. 6 ـ فئودال ها وصاحبان املاک بزرگ، که در حدود 3 هزارنفرند، طبقه حاکمه ارتجاعی را تشکیل می دهند. 7 ـ در مقابل این "یگانه طبقه ضد انقلابی" گروه ها واقشاراجتماعی زیر قراردارند: الف- کارگران کارخانه ها، صنعتگران و پیشه وران ورشکسته. ب- روستائیان، که بی رحمانه از طرف مالکین بزرگ و خان ها استثمار می شوند. ج- کسبه کوچک و متوسط، که در سرحد فقر و فاقه بسرمی برند. 8 ـ تمام اقشار و طبقات نامبرده "اینک پانزده سال است در حال هیجان انقلابی در چنین شرایطی که در ایران پرولتاریای صنعتی کاملا غیرمتشکل است و دهقانان در تاریکی جهل و خرافات قراردارند... و مادام که نفرت نسبت به بیگانگان در نظر خلق ایران منشاء همه بدبختی ها و بلاهاست... تصور اینکه انقلاب در ایران می تواند ازهمان آغاز زیر پرچم کمونیستی برود، قطعا نادرست است. انقلاب ایران فقط در شکل نهضت رهائی بخش ملی، که هدفش رهاندن خلق از اسارت خارجی و تثبیت استقلال کامل سیاسی و اقتصادی ایران باشد، می تواند بوجود آید و پیروزمندانه گسترش یابد..." و پس از ذکر وظایف به تفصیل، چنین می آید. " برای حل وظایف ذکر شده در بالا، حزب کمونیست ایران (عدالت) از اقدامات فوری درباره اجرای تدابیر خالص کمونیستی در ایران امتناع می ورزد و تاکتیک کوتاه مدت خود را، تا سرنگونی حکومت شاه و طرد امپریالیسم انگلیس، برپایه اتحاد همه طبقات، از پرولتاریا گرفته تا بورژوازی متوسط، برای مبارزه علیه قاجار و امپریالیست های بیگانه، هنچنین برپایه مناسبات نزدیک با حزب دمکرات های چپ (گروه شیخ محمد خیابانی) که بیانگرمنافع خرده بورژوازی و روشنفکرانست، مبتنی می سازد... همچنین حزب کمونیست ایران (عدالت) خواهان همکاری با رهبران سرشناس آزادی بخش ملی، مانند میرزا کوچک خان و امثال او است". در عین حال باید متذکر شد که "تزها" در مبارزه علیه "چپ گرایان" به بعضی لغزش هائی به راست نیز دچار شده است، از قبیل پذیرش رهبری خرده بورژوازی تجاری وغیره "چنین انقلابی بوسیله خرده بورژوازی تجاری، که یگانه طبقه قادر به رهبری سیاسی در ایرانست، رهبری خواهد شد". در این دوره روزنامه "عدالت" ارگان" کمیته ایالتی گیلان فرقه اشتراکیون ایران )عدالت(" به مدیریت حسن ضیاء، روزنامه "ایران سرخ" ارگان "شورای تبلیغات"، به مدیریت لادبن در رشت چاپ و منتشر می شدند. در صفحات این روزنامه وضع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور و همچنین وضع سازمانی حزب و مبارزات درونی آن منعکس شده است. مثلا همین روزنامه "ایران سرخ" ( یکشنبه 26 ثور- اردیبهشت 1300 ) اطلاع می دهد که: "ما با رفقای عزیز قدیم خودمان رفیق میرزا کوچک و سایرین اصلاح کردیم. دشمن آتش پرست بادپیمارابگوی خاک برسرکن که آب رفته بازآمد بجوی... خاطرعموم را مستحضر می دارد نتیجه اصلاح چنین شد. اعضای کمیته انقلاب مرکزی آزاد کننده ایران عبارت خواهند بود از اشخاص مفصله ذیل: کوچک خان، )خالو( قربان، حیدرخان )عمواوغلی(، محمدی، احسان اله خان...". یا روزنامه "عدالت" )جمعه 28 اسد- مرداد1300 (از جانب کمیته انقلاب ایران "هیئت دولت جمهوری شوروی گیلان" را چنین اعلام می کند:
"میرزا کوچک خان سرکمیسر و کمیسرمالیه، حیدرعمواغلی کمیسرخارجه، خالوقربان کمیسرجنگ، میرزا محمدی کمیسرداخله، سرخوش کمیسر قضائی". این زمانیست که احسان اله خان، پس از لشکرکشی خود سرانه و بدون تدارک لازم به تهران و شکست خوردن، از طرف کمیته انقلاب از کار بر کنار شده بود و برای سومین بار حکومت جمهوری در گیلان اعلام می گردید. پس از تغییر کمیته مرکزی حزب (شهریور1299 ) و سپس تدوین تزها، که در واقع برنامه عمل حزب بود، در فعالیت سیاسی حزب تا اندازه ای بهبود حاصل شد. مناسبات حزب با دیگر گروه های انقلابی، بویژه کوچک خان، احیا گردید، لیکن مبارزه درونی حزب شدت یافت. کمیته پیشین، که برگزیده کنگره بود، با تغییرات حاصله در رهبری حزب به مخالفت برخاست. در واقع دو مرکزیت در حزب بوجود آمد، که هر یک منکر صلاحیت دیگری بود. در همین اوقات اختلافات و تفرقه بین چهار گروه عمده انقلاب گیلان )جنگلی ها، به سرکردگی کوچک خان، کمونیست ها به رهبری حیدرخان، گروهی از روشنفکران انقلابی به رهبری احسان اله خان و مزدوران روستا به رهبری خالو قربان( در نتیجه عدم قاطعیت و تزلزل بعضی رهبران گروه ها، تمایل به سازش با حکومت مرکزی )بوسیله سردار فاخر و دیگران( و همچنین تحریکات و فتنه انگیزی عمال امپریالیسم و ارتجاع داخلی )نظیر سید جلیل اردبیلی، سید افجه ای، شیخ احمد سیگاری و دیگران( رفته رفته شدت یافت. در پی ترور حیدرخان 7 مهر 1300 خالو قربان متواری و سپس کشته شدن کوچک خان و مهاجرت احسان اله خان مقاومت نیروهای انقلابی گیلان در هم شکسته شد. وجود مرکزمتعدد رهبری مانع جدی در سر راه فعالیت حزب و تقویت و توسعه سازمان های آن در نقاط مختلف کشوربود. این بود که پس از تدارک مقدمات لازم 5) بهمن 1300 ( جلسه مشترکی از نمایندگان مراکز مختلف رهبری و مهمانانی از حزب برادر و کمینترن تشکیل و تصمیمات مقتضی اتخاذ می شود. در قطعنامه این جلسه بویژه چنین آمده است: 1 ـ درباره مسائل سازمانی حزب کمونیست ایران. دو کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران به خطا تشکیل گردیده و فعالیت آن ها به موازات هم باعث ارتکاب یک رشته اشتباهاتی شده است. وحدت هرچه زودتر دو کمیته مرکزی و تشکیل کمیته مرکزی واحد مرکب از رفقای زیرضروری شمرده می شد ( سپس اسامی 20 نفراعضای کمیته مرکزی آمده است.) 2 ـ محل کمیته مرکزی باید در تهران باشد. 3 ـ بوروی خارجی حزب مرکب از سه نفر تشکیل می شود. 4 ـ اعضای کمیته مرکزی باید در کمیته های ایالتی کار کنند. 5 ـ سلطانزاده نماینده حزب در کمینترن تعیین می شود. 6 ـ ابوالقاسم اسکندرانی مسئول ارتباط تعیین می شود. 7 ـ مهره های سابق کمیته های مرکزی سابق و همه کمیته های ایالتی و محلی ملغی می گردد. 8 ـ پلنوم کمیته مرکزی اول ماه مه 11 اردیبهشت 1301 دعوت می شود. می توان گفت که دیگر دوره اولیه تشکل حزب انجام یافته و از این پس فعالیت گسترده آن در شرایط بسیار دشوار زیرزمینی پیگیری می شود. لینک شماره های گذشته: 1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2019/desamr/722/tarikhahzab.html 2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2020/janvie/723/ahzab2.html
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 724 - 26 دیماه 1398