راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

حزب توده ایران

یگانه حزبی که

با جسارت از اهداف

انقلاب بهمن دفاع می کند

 

    

بهمن 57 دفتری بسته شد و دفتر تازه ای باز شد. رژیم شاه سقوط کرد و رژیمی آغاز به حیات کرد که از دل یک انقلاب بر آمده  و نیروی مذهبی نقش برتر را در آن داشت. این برتری نه به آن دلیل بود که مثلا روحانیون سهم اصلی را در مبارزه انقلابی داشتند، به هیچ وجه چنین نبود. روحانیون روی موج احساسات مذهبی مردم ایران و نبود هیچ امکانی برای احزاب و شخصیت های سیاسی دیگر به قدرت رسیدند. روحانیونی که مردم ایران حساب آیت الله خمینی را از آنها جدا کرده و به وی بعنوان یک رهبری انقلابی نگاه کردند که در برابر شاه ایستاده بود. در سال 57 در یک رویاروئی انقلابی با رژیم که در دو طرف آن آیت الله خمینی و شاه قرار داشتند، مردم پشت آیت الله خمینی ایستادند. در نیمه دوم سال 57 این توازن نیرو میان شاه و خمینی دیگر قابل قیاس نبود. شاه بازی را باخته و صحنه را به وی واگذار کرده بود، گرچه هنوز دست به مانورهائی مانند تغییر دولت ها و عقب و جلو کردن ارتشی ها می زد. در بهمن ماه 57 در حالیکه شاه از ایران گریخته بود و خود نیز امیدی به بازگشت نداشت، سرازیری سقوط رژیم با سرعتی باور نکردنی طی شد. هیچ نیروی سیاسی داخلی و هیچکدام از قدرت های خارجی حتی تصور چنین سرعتی را نداشتند. می توان گفت که فروپاشی رژیم ناگهانی بود. چنان ناگهانی که طرح امریکا برای حفظ ارتش با عنوان "اعلام بی طرفی ارتش" نیز آنقدر فرصت نیافت که عملی شود. سالها بعد، این طرح با بهره گیری از تجربه ایران در چند کشور جهان به اجرا در آمد. از جمله در مصر و جا کن کردن "حسنی مبارک" و ابتکار ارتش آن کشور برای بدست گرفتن قدرت و عقب زدن اخوان المسلمین که برای جانشینی حسنی مبارک خیز برداشته و نماینده خود "مرسی" را به ریاست جمهوری رسانده بود.

ارتش مصر به موقع خود را از خیابان کنار کشید و دست نخورده به پادگان ها بازگشت تا پس از تجربه یکساله مردم از حکومت اخوان المسلمین، این بار تحت حمایت مردم به صحنه بازگردد.

در اواخر سال 1356 علی امینی زمانی که شاه وی را از زیر چتر غضب خود در آورده و علاوه بر دعوت به پذیرش نخست وزیری، او را مشاور خود انتخاب کرده بود؛ او با اشاره به نماز عیدفطر در قیطریه تهران که بازرگان و آیت الله زنجانی مبتکر و پیشنماز آن آیت الله مفتح بودند و نزدیک به یکصد هزار تن از مردم تهران در آن حضور یافتند، به شاه پیشنهاد کرد بهتر است فورا مهندس بازرگان را دعوت به پذیرش نخست وزیری کند و پای ارتش را از خیابان ها کنار بکشد، اما شاه خود پسند تر از آن بود که در آن زمان به این راه حل ها و پیشنهادها اهمیت بدهد.

اکنون که 40 سال از آن پیشنهاد می گذرد، می توان تائید کرد که پیشنهاد علی امینی بسیار زیرکانه و سیاسی بود. (پیشنهاد امینی به شاه در یادداشت های وی که توسط فرزندش "ایرج امینی" جمع آوری و منتشر شده ثبت شده است.)

شاه هنوز چنان اسیر توهمات و نخوت خود بود که این پیشنهاد امینی را رد کرد و حتی دستور داد بازرگان را بازداشت موقت کنند! همین بی خبری و نخوت موجب شد تا یکبار نیز – در همان سال- دستور بازداشت کریم سنجابی رهبر جبهه ملی را بدهد زیرا او در یک بیمارستان سخنرانی کرده و از اصطلاح جمهوری دمکراتیک استفاده کرده است!

ابتکار امریکا و ژنرال "هویزر" که برای همین هدف – عقب کشیدن ارتش از خیابان ها و جلوگیری از فروپاشی آن- به ایران اعزام شده بود نیز فرصت تحقق نیافت. نه به این دلیل که اعضای شورای انقلاب و نمایندگان مستقیم آن (از جمله دو آیت الله بهشتی و موسوی اردبیلی) برای مذاکره با هویزر با این پیشنهاد مخالف بودند، بلکه به آن دلیل که آنها نیز چنین فرصتی پیدا نکردند زیرا فروپاشی رژیم با سرعتی مافوق صوت اتفاق افتاد. در این دوران آیت الله مطهری رئیس شورای انقلاب بود! شورائی که عمدتا سیاسی بود تا انقلابی و شاه نیز بیش از آن که آنها را جدی بگیرد، همچنان نگران توده ایها و ملیون بود!

در بهمن ماه، ایران عملا دو نخست وزیر داشت. بختیار و بازرگان که اتفاقا هر دو با هم دوستی دیرینه داشتند و از دروازه همین دوستی بختیار توانست پس از سقوط رژیم از ایران خارج شود!

اعتصاب ها و تظاهرات خیابانی، در بهمن ماه، کاملا جنبه رویاروئی نظامی به خود گرفت. دو سازمان مجاهدین خلق و چریک های فدائی خلق با عملیات محدود و نمایشی نظامی راه را برای همگانی شدن تقابل نظامی با پیکر نیمه جان رژیم شاه باز کردند. در جریان سقوط پادگان های نظامی و ساواک و تصرف حساس ترین مراکز رژیم شاه نیز آنها پیشاپیش حرکت می کردند، گرچه با سقوط پادگان های نظامی و افتادن انبوه سلاح به دست مردمی که نه سیاسی بودند و نه فن نظامی می دانستند، ابتکار رهبری این نیروی عظیم مسلح و نا منظم بدست شورای انقلاب افتاد! در همین ماه، آیت الله خمینی که در تهران مستقر شده بود، آخرین میخ ها را با اعلامیه های خود بر تابوت رژیم شاه کوبید. او که از سال 56 گام به گام و بسیار دقیق اطلاعیه داده و رهبری توده مردم را بر عهده گرفته بود، همچنان بر جنبه های مذهبی و ملی بیانیه های خود پایدار باقی ماند و در دعوت از همه به اتحاد، دگراندیشان غیر مذهبی را نیز دعوت به اتحاد با خود کرد. تحریک احساسات ملی و مذهبی بدنه ارتش و پیوند زدن آنها به جنبش انقلابی یکی از دقیق ترین تاکتیک های وی در سال 57 و بویژه بهمن ماه این سال بود. دقت و ابتکاری که هرگز در دوران پس از او و حتی در چند سال آخر حیات خود وی نیز تکرار نشد.

در بهمن ماه سال 57 بیانیه ها و اظهار نظرهای افرادی در مطبوعات منتشر شد که بعدها دهان خود را آب کشیده، درباره این بیانیه ها و موضع گیری های خود سکوت اختیار کردند و حتی منکر آن شده و به منتقدان و براندازان و پشیمان ها تبدیل شدند. آنها هرگز تمایل نداشتند آن موضع گیری ها و بیانیه ها را به یاد نسل پس از انقلاب بیاندازند. نظیر بنی صدر اولین رئیس جمهوری ایران، مجاهدین خلق، فدائیان خلق، رهبران جبهه ملی، ملیون غیر وابسته با احزاب جبهه ملی، نهضت آزادی ها، حزب ملتی ها و.... در این میان، حزب توده ایران یگانه حزبی است که علیرغم بزرگترین ضرباتی که از حاکمیت جمهوری اسلامی خورد، همچنان بر درستی مواضع خود در دفاع از انقلاب پای می فشارد که البته این پافشاری در راه توده منعکس است.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 746 - 26 تیرماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت