سخنگوی قوه قضائیه جمهوری اسلامی از اعدام سردار رضا عسگری خبر داد. اینکه
اتهام دقیق سردار عسگری چه بوده، دادگاه وی کی و در کجا تشکیل شده و در آن
چه گذشته و متهم چه دفاعیاتی کرده و وکیل داشته یا نداشته و ... هیچکدام
معلوم نیست. فقط گفته شده که عسگری در بخش هوافضای وزارت اطلاعات کار می
کرده و در مهم ترین بخشهای نظامی وزارت دفاع نیز مستقر بوده است. وی مدتی
فرماندهی یکی از گردانهای نظامی وابسته به حزب الله لبنان را در اختیار
داشته و سپس مشاور نظامی سفارت ایران در لبنان شد. در زمان وزارت دفاع
سرلشگر شمخانی به این وزارت خانه رفته و از سال 83، با سازمان "سیا" ارتباط
برقرار کرده است.
این اولین و آخرین مورد نفوذ در ارگان های بلندپایه جمهوری اسلامی نیست و
نخواهد بود. در همین هفتههای اخیر نیز انفجار در پارچین و بویژه بمب گذاری
در نطنز یک بار دیگر عمق نفوذ در جمهوری اسلامی را نشان داد. این انفجارها
بدنبال یک سلسله حریق و آتش سوزیهای متناوب روی داد که منشا بسیاری از
آنها مشکوک است و تا به امروز توضیح قانع کننده ای درباره دلایل آنها به
مردم داده نشده است.
مسئله نفوذ در بالاترین سطح نیروهای نظامی و امنیتی و حکومتی نکته تازهای
نیست که مردم ایران از آن با اطلاع نباشند. بنا به گزارشهای سپهبد فردوست
سازمان موساد در زمان شاه در جنوب ایران یک سازمان اطلاعاتی و جاسوسی ویژه
داشت که ساواک فقط از وجود آن خبر داشت ولی اعضای آن را نمی شناخت و از
فعالیت آن نیز آگاه نبود. فردوست اضافه می کند که این سازمان حتی به شاه هم
گزارش نمی داد. خیلی روشن است که شماری از اعضای این سازمان پس از انقلاب
وارد سپاه و ارگانهای حکومتی شده باشند و کسان دیگری را نیز به همراه خود
و بتدریج بالا کشیده باشند.
نخستین ترور پس از انقلاب نیز آیت الله مرتضی مطهری رئیس شورای انقلاب بود
در درگاه خانه وی بود، در حالیکه نه آدرس، نه ساعت رفت و آمد او اعلام شده
بود و نه کسی از مقام او در شورای انقلاب اطلاع داشت. بنابراین کاملا مشخص
بود که موقعیت مطهری توسط عناصر نفوذی از داخل همین شورا و یا مرتبطین با
آن لو رفته و آنها از همان آغاز کار شورای انقلاب نیز در آن و در اطراف آن
نفوذ داشتند. ترورهای بعدی و سپس انواع و اقسام بمبگذاریهایی که بنام
مجاهدین خلق انجام شد عمق نفوذ در جمهوری اسلامی را نشان می داد.
به اینها، نفوذ خزنده، پنهان و آشکار حجتیه افزوده می شود که در بالاترین
سطح جمهوری اسلامی وارد شدند و حتی مانند سرهنگ کتیبه به ریاست ضداطلاعات
ارتش یا جواد مادرشاهی به مقام معاونت امنیتی و ضد جاسوسی آقای خامنهای
در دوران ریاست جمهوری و آغاز رهبری وی رسیدند. فردی کههاشمی رفسنجانی،
موسوی اردبیلی و احمد خمینی به اتفاق به دیدار آقای خامنهای رفتند تا
برکناری او را تقاضا کنند. و این نشان می دهد که تا چهاندازه به امثال این
افراد مشکوک بودند و از ناحیه آنان احساس خطر می کردند.
نفوذ از چند سو در جمهوری اسلامی انجام شده است. توسط سازمانهای جاسوسی
شناخته نشده اسراییل در ایران، از طریق نفوذ در خود سازمانهای چریکی-
مذهبی مخالف رژیم شاه، از طریق نفوذ در سازمانهای سیاسی مانند کنفدراسیون
دانشجوئی خارج از کشور و سازمانهای سیاسی مذهبی مخالف شاه در خارج کشور و
از طریق انجمن حجتیه با امکانات همه جانبهای که آیت الله خامنهای در
اختیار آنان قرار داد. به همه اینها افزوده می شود سمتگیری جمهوری اسلامی
به سوی فساد اخلاقی و رشوه و اختلاس که طعمههای مناسبی برای سازمانهای
جاسوسی هستند و به شکلی وسیع در ساختار جمهوری اسلامی ایران حضور دارند.
بدتر از همه اینکه یکی از برنامههای همین نفوذیها دستگیری هرچند گاه
یکبار شماری از جوانان و روزنامه نگاران و فعالان مدنی و محیط زیست بنام
"جاسوس" و "نفوذی" است که اولین بازتاب اجتماعی آن بی اعتمادی مردم به
اخباریست که درباره نفوذ و نفوذی سازمان سیا و موساد در ارگانهای جمهوری
اسلامی منتشر می شود. همه سازمانهای جاسوسی در همه جهان در حکومتها نفوذ
می کنند. اما جمهوری اسلامی تنها کشوری در جهان است که مدعی است سازمانهای
جاسوسی در میان مخالفان نظام نفوذ کردهاند تا از این طریق با جمهوری
اسلامی مبارزه کنند!
در جریان یورش به حزب توده ایران چون هیچ بهانهای پیدا نکردند گفتند این
حزب برای اتحاد شوروی جاسوسی می کرده و سی سال هم دنبال یک خط پرونده که
نشاندهنده جاسوسی باشد در اسناد اتحاد شوروی گشتند و پیدا نکردند. بنابراین
اگر بخواهند مسئله نفوذ را در جمهوری اسلامی واقعا حل کنند باید از همان
ترور مرتضی مطهری و یورش به حزب آغاز کنند و نقش امثال مرتضی رضایی فرمانده
وقت اطلاعات سپاه و جواد مادرشاهی مشاور ضد جاسوسی آقای خامنهای را بررسی
کنند تا سرنخ نفوذیهای واقعی در بالاترین سطوح امروز جمهوری اسلامی بیرون
آید.
تلگرام راه توده:
https://telegram.me/rahetudeh
|