راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 746

قرار داد 25 ساله با چین

از جنجال سازی ها تا واقعیات

 

    

در هفته‌های اخیر سرنوشت سند همکاری 25 ساله ایران با چین به موضوع بحث رسانه‌ها و مردم تبدیل شده است. درباره این تفاهم چه می توان گفت؟

1- گفته می شود تفاهم با چین به منزله سیاست "نگاه به شرق" ایران، دربرابر "نگاه به غرب" دهه‌های اخیر است. گویی دو نگاه برای توسعه یکی به غرب و یکی به شرق وجود دارد و ایران با انتخاب چین می خواهد به سمت شرق نگاه کند. در حالیکه نگاه به چین مربوط به ایران نیست. هم اکنون چین (و نه آمریکا) بزرگترین شریک تجاری اتحادیه اروپاست. همانگونه که چین تا سال گذشته بزرگترین شریک تجاری آمریکا نیز بود و واردات آمریکا از چین در کمترین میزان خود در سال 2019 حدود 470 میلیارد دلار بود. مضحک اینجاست که این کشورها که چین شریک اول تجاری آنهاست، ما و دیگر کشورها را از همکاری با چین نهی می‌کنند!

روابط با چین اگر به معنای "نگاه به شرق" باشد یک پدیده ناگزیر جهانی است. از این نظر انتخاب میان اروپا و آمریکا یا چین نیست. اروپا و آمریکا که تمام بازارهای آنها با کالاهای چینی پر شده حتی یک قلم از آنچه را از چین بر می آید، یا نمی توانند انجام دهند و یا برای آن بهایی چند برابر طلب می کنند. امروز آمریکا و اروپا به محل تولید و فروش تجهیزات نظامی به بهایی سرسام آور برای دیکتاتوری‌های وابسته و صادرات کالاهای لوکس برای قشرهای فوق مرفه کشورهای عقب مانده تبدیل شده‌اند.

بنابراین بحث نه بر سر نگاه به غرب یا به شرق، نه بر سر انتخاب میان چین با اروپا یا آمریکا، بلکه بر سر دو نوع روابط با چین است. یا حکومت ایران مانند امروز و گذشته به چین نفت و گاز صادر می کند و ارز آن را در اختیار تجار قرار می دهد که از چین جنس و کالا (اغلب با کیفیت نازل) وارد کنند. یا می خواهد درآمد حاصل از صدور نفت و گاز به چین در پروژه‌های عمرانی، برای توسعه راه‌ها، فرودگاه‌ها، بنادر، کشتیرانی، کارخانه‌ها و شهرک‌های صنعتی، خطوط آهن برقی، شهرهای هوشمند، شبکه‌های اینترنت و ... یعنی برای توسعه و رونق اقتصادی و خروج تدریجی از وابستگی به صدور نفت سرمایه گذاری شود. در پشت مخالفت‌های داخلی با این قرارداد، منافع سرمایه داری مالی و تجاری قرار دارد که نگران است که هم در کوتاه مدت و هم در درازمدت موقعیت غارتگری کنونی خود را از دست بدهد.

2- در دهه‌های پنجاه و شصت خورشیدی، زمانی که سرمایه داری در اروپا و آمریکا به بن بست رسید، تنها راه نجات خود را گسترش سرمایه داری به جهان و جهانی سازی نولیبرالی دید. کشورهای سوسیالیستی مانند چین و ویتنام تحت رهبری احزاب کمونیست زودتر از همه بحران سرمایه داری در غرب و تضادها و ظرفیت‌های نهفته در این جهانی سازی نولیبرالی را برای توسعه کشورهای خود درک کردند. سرمایه‌‌ای که خود را از زیر فشار دولت‌های ملی آزاد کرده و در جستجوی سود در جهان به راه افتاده، به همان نسبت که در اروپا و امریکا ویرانگری می کند و انحطاط و عقب ماندگی ببار می آورد، می تواند در آسیا سازندگی و توسعه و پیشرفت ایجاد کند. چین در زمینه بهره گیری از این ظرفیت بیش از همه‌ی کشورها با قاطعیت، با سرعت، با برنامه ریزی، با در نظر گرفتن منافع مردم و با هوشمندی رفتار کرد بنحوی که تا چند سال بعد به بزرگترین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شد. در حالیکه در کشورهایی مانند بنگلادش جهانی سازی نولیبرالی به شکل استفاده وسیع از کار کودکان برای تولید و صادرات کیف و کفش و توپ ورزشی درآمد. در هند هرچند ادغام در جهانی سازی نولیبرالی موجب حدی از توسعه اقتصادی گردید ولی این کار به بهای ادامه فقر وحشتناک و نادیده گرفتن حقوق صدها میلیون زحمتکش هندی حاصل شد.

کشور ما نیز در بهره گیری از این ظرفیت یکی از بدترین کارنامه‌ها را در جهان داشت. ایران در ورود کورکورانه به جهانی سازی، نه راه چین و ویتنام را رفت، نه کج راهه هند و نه بیراهه بنگلادش را. درست برعکس چین و ویتنام حکومت ما از جهانی سازی نولیبرالی، خصوصی سازی بهداشت و سلامت، پولی کردن و طبقاتی کردن آموزش و پرورش، محروم کردن مردم از خدمات عمومی رایگان یا ارزان قیمت، نابود کردن صنایع عمومی و دولتی، ترجیح دادن واردات و صادرات مواد خام بر تولید صنعتی، حاکمیت منافع سرمایه‌های مالی و تجاری و کارتل‌های شبه دولتی و غیرپاسخگو بر منافع ملی، کاهش دستمزد و سقوط سطح زندگی توده مردم و ...را فهمید و به آزمون گذاشت. برنامه‌‌ای را که پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری برای پاسخ به بحران داخلی خود طراحی کرده بودند، ایران بعنوان راه حل موهوم غلبه بر عقب ماندگی خود پذیرفت و اجرا کرد.

3- ما و جهان اکنون بر سر یک پیچ تازه قرار گرفته ایم. در حالیکه اروپا و آمریکا در رکود فرو می روند و در سماجت برای تن زدن از ضرورت توسعه سوسیالیستی روند ناگزیر و شتاب گیرنده انحطاط را طی می کنند، ظرفیت‌های توسعه داخلی چین نیز به مرزهای خود نزدیک می شوند. چین پس از تجربه بحران جهانی سال 2008، از سال 2014 برنامه توسعه ملی خود را متوجه بالا بردن دستمزدها و گسترش بازار داخلی و نوسازی سرزمینی کرده است. افزایش روزافزون دستمزدها و سطح زندگی در چین، تولید در داخل آن کشور برای بازار جهانی را نیز در درازمدت کم صرفه تر خواهد کرد. اکنون یک ظرفیت عظیم سرمایه ای، تکنولوژیک و فنی، تولید صنعتی، ساخت و ساز در چین بوجود آمده که بتدریج می رود تا بتواند از همه توانایی‌های بالقوه خود بهره گیرد. شرایط جهانی برای آغاز موج دوم توسعه از میان کشورهایی که از قافله موج اول جا مانده‌اند در حال فراهم شدن است و کشورهایی بر این موج سوار و پیروز آن خواهند بود که بتوانند با مهارت و هوشمندی ظرفیت‌های اضافی غول آسای چین را هرچه بیشتر به سمت خود جلب کنند و از آن برای گسترش تولید صنعتی و پیشرفت اقتصادی و ملی بهره گیرند.

4- ایران اکنون در همان جایی ایستاده که چین و ویتنام و هند و بنگلادش سه دهه پیش ایستاده بودند. اگر راه چین و ویتنام را در پیش نگیریم، در بهترین حالت به راه هند خواهیم رفت، واگرنه سرنوشت بنگلادش در انتظار مردم ما خواهد بود. تعلل در آغاز همکاری‌ها با چین یک اشتباه تاریخی نابخشودنی است و اشتباه بزرگتر آن است که گمان شود به صرف امضای یک قرارداد با چین، ایران هم چند دهه دیگر جا در پای چین خواهد گذاشت یا چینی‌ها بجای ما، برای ما، برنامه توسعه خواهند نوشت. بهره گیری از فرصت امکان همکاری با چین مستلرم یک ساماندهی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی نوین است. یک مرکز سالم و نیرومند مدیریت و کارشناسی و برنامه ریزی لازم است تا هدایت راهبردی همکاری با چین را در مشورت با مردم برعهده گیرد و گام به گام به پیش برد.

از نظر طبقاتی توسعه اقتصادی و اجتماعی با تکیه بر سرمایه داری مالی و تجاری، توهمی بیش نیست. اینان هر قراردادی را با هر کشوری تبدیل می کنند به منبع افزایش قدرت و سرمایه شخصی به زیان توسعه ملی. دست این طبقات و قشرها باید از قدرت کوتاه شود و همه منابع به سمت آن بخش از سرمایه گذاران، یا متخصصان و افزارمندانی هدایت شود که قصد کار واقعی و تولید صنعتی را دارند. در این مسیر جلب همکاری مردم از طریق احیای خدمات عمومی، تامین بهداشت و مسکن و آموزش ارزان یا رایگان و امکانات و خدمات پایه‌‌ای سوسیالیستی از ضرورت‌های اولیه هر نوع حرکت به سمت توسعه صنعتی دیرپا در کشور خواهد بود. بار سنگین هزینه سرسام آور زندگی زحمتکشان جامعه نمی تواند بر دوش نحیف سرمایه گذاران کوچک و متوسط تولیدی قرار گیرد. این بار باید در چارچوب دولت مرکزی نیرومند و دمکراتیک و از طریق اخذ مالیات از فعالیت‌های سودآور غیرتولیدی و با پذیرش حقوق سوسیالیستی و برابر همه مردم ایران تامین شود.

از لحاظ هدایت و مدیریت برنامه و طرح‌های اقتصادی و صنعتی، در میان کارگزاران چهار دهه جمهوری اسلامی افراد و شخصیت‌های سالم و پاکدست و کارآمدی از وزرای سابق، نمایندگان پیشین مجلس، نظامیان، کادرهای شاغل یا بازنشسته سپاه پاسداران، اقتصاددانان و اساتید دانشگاه، مدیران میانی یا سطح بالای پیشین و بعضا کنونی وجود دارند که غالب آنها یا به حاشیه رانده شده‌اند یا در حاشیه فعالیت می کنند. از ظرفیت و تخصص همه آنها برای نوسازی کشور باید استفاده کرد و ستاد و ستادهای هدایت و برنامه ریزی مراحل توسعه ملی را بوجود آورد. همچنین در خارج از ایران کارشناسان میهندوست بسیاری وجود دارند که می توان و باید از تخصص و تعهد ملی آنها برای پیشبرد توسعه همه جانبه کشور بهره گرفت.

از نظر سیاسی، فضای کنونی رقابت و تهمت و حذف باید جای خود را به فضای همکاری و همبستگی و جلب دهد. نحوه تشکیل مجلس یازدهم - حتی اگر هدف آن کاهش یا خنثی کردن مخالفت‌ها با اجرای تفاهم همکاری با چین بوده باشد- نمونه ایست که نباید آن را تکرار کرد. ادامه این روش‌ها هر گونه همکاری با هر کشوری را از اهرم توسعه به ابزار فساد سیاسی و اقتصادی یک گروه و جریان خاص تبدیل و مردم را از مشارکت در این روند رویگردان می کند.  با نظارت استصوابی، با زد و بندهای پشت پرده، با سپردن کارها بدست انجمن حجتیه و حزب موتلفه نمی توان انتظار توسعه ملی داشت، همانطور که با حذف نیروهای منتقد و کارآمد نمی توان شرایط را برای برنامه ریزی درازمدت و پایدار پیشرفت کشور فراهم کرد.

از نظر سیاست خارجی، ایران باید به مرکز سیاست صلح و دوستی و همکاری در منطقه تبدیل شود، تنش‌های خود با همسایگانش را کاهش دهد، روابط جهانی خود را به شکلی عقلانی و متعادل سازمان دهد. وضعیت کنونی روابط ایران و آمریکا به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی، به هیچوجه در خدمت توسعه ایران نیست. این وضعیت نه تنها سودی به گسترش روابط ایران با چین هم نمی کند، بلکه به زیان آن است. عادی سازی این روابط به معنای تسلیم به آمریکا یا هیچ کشور دیگری نیست، بلکه به معنای اعتماد به نفس ملی و قاطعیت برای گام گذاشتن در راه پیشرفت صنعتی و ملی است.

تفاهم 25 ساله ایران با چین، اگر از سد مخالفت‌های داخلی و جهانی عبور کند، و اگر بخواهد به موتور توسعه صنعتی و پیشرفت ایران تبدیل شود باید با اصلاحات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در داخل کشور توام شود. اگر چنین شود نه تنها می توان سیمای ایران را در ظرف یک دهه دگرگون کرد، بلکه این بزرگترین اصلاحاتی خواهد بود که در تاریخ جمهوری اسلامی صورت گرفته است!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh 

 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 746 - 26 تیرماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت