راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 748

به 40 سال بند بازی

در سیاست خارجی باید خاتمه داد!

    

هیچ کشوری در جهان نمی تواند بدون داشتن متحد به قدرتی اثرگذار تبدیل شود و بسود رفاه جامعه و مردم خویش گام بردارد. در کنار این، همه کشورها به همکاران و شرکایی نیز نیاز دارند که با آنها مبادله و همکاری کنند. سرنوشت کره شمالی که تا دهه هشتاد، پس از ژاپن، مرفه ترین و ثروتمندترین کشور آسیای جنوب شرقی بود در این زمینه آموزنده است. این کشور نتوانست خود را با شرایط پس از فروپاشی اتحاد شوروی که یکی از بزرگترین متحدان و شرکای آن بود تطبیق دهد. در نتیجه، بدون آنکه تصویری را که تبلیغات کم بها و گاه مضحک رسانه‌های جهانی و ایرانی علیه آن کشور ارائه می دهند بپذیریم، واقعیت آن است که کره شمالی نتوانسته در دهه‌های اخیر بسود بهبود وضعیت مردم خود گام‌های جدی بردارد.

وضع ایران با کره شمالی البته قابل مقایسه نیست. حداقل سی درصد مردم ایران از آن دستاوردهایی که مردم کره شمالی همین امروز در زمینه خدمات عمومی، کار، آموزش، بهداشت، حمل و نقل و مسکن رایگان و غیره از آن برخوردارند بی بهره هستند و برایشان در حکم آرزویی دست نایافتنی است. ولی ایران از یک نظر با آن کشور شبیه است و آن محروم کردن خود از داشتن متحد و شریک و همکار واقعی در عرصه جهانی تحت عنوان سیاست "نه شرقی، نه غربی" است. در چارچوب این سیاست، متحدان ایران در جهان تبدیل شدند به چند جنبش مانند حزب الله لبنان و حماس فلسطین و شیخ زکزاکی در نیجریه و حوثی‌های یمن و چند کشوری که در زمان جنگ به ایران کمک‌های جدی کرده بودند مانند سوریه. در مقابل سیاست ایران نسبت به قدرت‌های جهانی بجای بهره گیری از ظرفیت‌های آنها تبدیل شد به بندبازی و دودوزه بازی و از این شاخ به آن شاخ پریدن هم در عرصه داخلی و هم در عرصه جهانی. اگر به یک قدرت امتیازی داده شد باید به دیگری هم مشابه آن داده شود که ناراحت نشود، یا اگر به یک قدرت حمله شد باید به دیگری هم حمله‌‌ای شود که تعادل حفظ گردد! مثلا چون به سفارت آمریکا حمله شده و موجب ناخشنودی آمریکا گردیده و به صدام در جنگ کمک می کند، پس حزب توده ایران مدافع سرسخت انقلاب را هم غیرقانونی و رهبران آن را دستگیر و اعدام می کنیم تا رضایت آمریکا جلب شود و شاید به ایران در جنگ کمک کند! سیاست "نه شرقی، نه غربی" که با داعیه استقلال و با خواست واقعی استقلال ایران آغاز شده بود، بدلیل آنکه میان قدرت‌هایی با ماهیت متفاوت علامت تساوی می گذاشت به کثیف ترین ابزار کشتار میهن دوستان ایرانی و بازکننده راه غیرملی ترین زد و بندها منجر شد که ماجرای ایران – کنترا (استفاده از کانال ایران برای تامین مالی ضدانقلابیون نیکاراگوئه) یا خرید اسلحه از اسرائیل نمونه‌هایی از آن بود.

سیاست "نه شرقی، نه غربی" اگر به معنای "عدم تعهد"، به معنای عدم ورود ایران به بلوک بندی‌های نظامی دوران جنگ سرد بود، سیاستی درست و مورد قبول بود، ولی چنین نبود. این سیاست بین کشورهایی مانند اتحاد شوروی و بلوک سوسیالیست که استقلال ایران را می پذیرفتند، و کشورهای غربی که استقلال ایران را نمی پذیرفتند و هنوز هم نمی پذیرند علامت تساوی می گذاشت. در نتیجه ایران و مردم ایران را از داشتن متحد، دوست، شریک و همکار در عرصه بین المللی محروم کرد. در نتیجه این سیاست چهل سال است که ما حق داشتن دوست و متحد را در جهان از دست داده ایم و بهای آن را می پردازیم. باید سرانجام کار به تحریم و فلاکت عمومی کشیده می شد تا حکومت ما به این نتیجه برسد که جریانی در جهان وجود دارد که استقلال ما را نمی پذیرد و حاضر به تن دادن به آن نیست و دوران بندبازی به پایان رسیده است. و آیا واقعا به این نتیجه رسیده است؟ آیا طرح قرارداد 25 ساله با چین یا 20 ساله با روسیه که در سفر اخیر آقای ظریف به آن کشور مطرح شد، حاصل یک درک تازه یا عزم جدی برای انتخاب متحد و دوست و شریک و همکار برای ایران و مردم ایران است یا جزیی است از همان بازی دو سرباخت همیشگی برای ترساندن آمریکا و اروپا که به ایران به خیال آقایان امتیاز دهند؟ همان بازی که موجب شده نه تنها آمریکا و اروپا دست حکومت ایران را خوانده باشند و دربرابر آن کوتاه نیایند، بلکه روسیه و چین هم اعتماد خود را به حکومت از دست بدهند.

اینکه ما نیاز به متحد و دوست و شریک داریم به معنای آن نیز نیست که با بقیه دشمن باشیم. اگر ما نتوانسته ایم با آمریکا رابطه متعادلی برقرار کنیم درست به دلیل آن است که نتوانسته ایم متحد و دوست و شریک و همکار‌های کشور خود را در صحنه جهانی بدرستی تعیین کنیم. حکومت ما این رابطه را به صفر و صد تبدیل کرده یعنی یا با آمریکا دشمنیم، یا متحد! در حالیکه چنین نیست. می توانیم با آمریکا نه دشمن باشیم و نه متحد ولی همکاری و رابطه سیاسی و اقتصادی و تجاری داشته باشیم.

امروز در جهان دو جبهه شکل گرفته است. در راس یک جبهه چین و روسیه قرار دارند و در راس جبهه دیگر آمریکا. اکثریت اعضای اتحادیه اروپا هم در این میانه قرار گرفته‌اند و البته وزن بیشتر بسوی امریکاست. هستند کسانی در ایران که معتقدند متحد و دوست و شریک و همکار کشور ما آمریکا و اروپاست و نه روسیه و چین. این حق آنهاست که چنین تصور کنند. ولی این افراد توجه ندارند یا به مردم ما نمی گویند که برای روسیه و چین متحد و شریک ایران بودن نه تنها منافی با همکاری و رابطه متعادل ایران با آمریکا نیست، بلکه لازمه آن است. در حالیکه برای آمریکا متحد یعنی کشوری که علیه روسیه و چین باشد. نمونه آن فشاریست که آمریکا به ترکیه برای عدم خرید اسلحه از روسیه می آورد و تهدیدهای مشابهی را علیه کشورهایی نظیر مصر کرده است. در حالیکه روسیه به هیچ کشوری فشار نمی آورد که از آمریکا اسلحه بخرد یا نخرد یا با آمریکا رابطه داشته باشد یا نداشته باشد. بنابراین ما در اتحاد با روسیه و چین علاوه برآنکه می توانیم امنیت کشور خود را بهتر تضمین کنیم و امکان توسعه بدست آوریم، استقلال خود را از دست نمی دهیم. در حالیکه در رابطه با آمریکا علاوه بر آنکه دستیابی به توسعه برایمان بسیار گران یا اصولا ناممکن است، استقلال خود را نیز به میزان زیادی از دست خواهیم داد.

سیاست خارجی ایران را باید برای مردم باز کرد و به آنان اجازه اظهار نظر داد و از طرح نظرات مختلف نباید وحشت داشت. سیاست‌ها و برنامه‌ها و زدوبندهای پشت پرده چون توام با آگاهی مردم به ابعاد و جنبه‌های مختلف مسئله نیست، می تواند در نهایت به ضد خود تبدیل شود، چنانکه در چهل سال گذشته در همه موارد چنین شده است. اگر نه سرنوشت ایران و انقلاب ایران این نبود که اکنون هست!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 748 - 9 مرداد ماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت