سرمقاله 742 نخستین گام برای تحول خواهی واقعی بستن دفتر "خودی" و "غیرخودی" است |
مجلس شورای جمهوری اسلامی تشکیل شد و محمد باقر قالیباف که با رای کمتر از ده درصد مردم تهران به این مجلس راه یافته با دهها پرونده فساد مالی و سیاسی به ریاست مجلس انتصاب شد. رئیسی که همین هفته اعلام شد که قائم مقام او در شهرداری به اتهام اختلاس ده هزار میلیاردی ظاهرا در زندان است و بطور مخفیانه محاکمه می شود. از جمله دلائل محاکمه مخفی او، حفظ قالیباف بود که برای ریاست مجلس در آب نمک خوابانده شده بود. انتصاب قالیباف به ریاست مجلس در شرایطی است که آقای خامنهای مدام از "تحول" و تحول خواهی و "جوانگرایی" سخن می گوید و هیچگاه نمی گوید این تحولی که مد نظر ایشان است چیست و کدام است؟ تحول همان ادامه فاجعه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی سه دهه اخیر رهبری ایشان است؟ یا تحول وداع با این دوران و تغییر ساختار بیمار نظامی که ایشان رهبر آن است؟ اگر تحول خواهی به معنای تغییر این ساختار بیمار نباشد مانند آن است که گمان کنند با قطع برخی شاخههای یک درخت تنومند ریشه درخت را خشک می کنند. اگر منظور از تحول خواهی عزم آقای خامنهای در وداع با سیاستهای سه دهه گذشته رهبری است در آنصورت تشریفاتی کردن انتخابات مجلس و ورود مشتی فاسد و چاپلوس به آن و انتصاب فردی مانند قالیباف به ریاست آن چه پیام تحول خواهی به جامعه می دهد؟ آیا به همین دلایل نیست که مردم حتی یکی از ادعاهای تحول خواهی رهبر جمهوری اسلامی را جدی نمی گیرند و تره برای آن خرد نمی کنند؟ وضع در مورد جوانگرایی هم به همین شکل است. پیش از انتخابات مجلس یازدهم آقای خامنهای به اصطلاح "گام دوم انقلاب" را علم کرد. منظور از گام دوم انقلاب این بود که آنهایی که در گام اول انقلاب بودند و هنوز وعدهها و آرمانهای انقلاب را فراموش نکردهاند کنار بروند یا بقول ایشان "ریزش" کنند تا جا برای رویش فرصت طلبها و قدرت طلبها بجای آنها باز شود. برای کنار زدن نسل انقلاب اسم رمز جدیدی اختراع شد و آن هم "جوانگرایی" بود. آقای خامنهای به اعضای بسیج دانشجویی و باشگاه خبرنگاران جوان صدا و سیما به آنها وعده داد که جای نسل اول انقلاب را خواهند گرفت. نتیجه این جوانگرایی انتخاب سیاستمدارانی نظیر میرسلیم بازنشسته که با محمدباقر قالیباف بر سر ریاست مجلس رقابت داشت شد. البته هیچکدام آنها جوان نیستند ولی چون ولایت مطلقه آقای خامنهای را پذیرفته و ریزه خوار سفره بیت رهبری هستند بعنوان جوانگرایی وارد مجلس شدهاند. میرسلیم به همین پشتوانه وارد مجلس شد و از همین طریق آقای قالیباف می خواهد پروندههای اقتصادی خود را خفه کند، پروندههایی که نجفی شهردار سابق بدلیل افشای آنها هنوز در زندان است. اما همه اینها هنوز مسئله اصلی نیست. گیریم که شماری جوان هم وارد مجلس یا دستگاه دولتی شوند. اگر آنها ادامه همین میرسلیمها و قالیبافها باشند که جوان و پیر بودن آنها تاثیری ندارد و اگر واقعا در میان آنها افراد سالمی پیدا شوند که بخواهند اصلاحاتی انجام دهند یا در زیر چرخ دنده این نظام اقتصادی و سیاسی فاسد له می شوند و خود به پیچ و مهرههای آن تبدیل خواهند شد، یا سرنوشت امثال موسوی و خاتمی و کروبی و دهها چهره جوان و مغضوب هوادار آنها را پیدا می کنند و به همان سرنوشت دچار خواهند شد. مسئله آقای خامنهای نه تحول خواهی است و نه جوانگرایی بلکه ادامه وضع موجود به اتکای نسل جوان آقازادههای حکومتی و درصورت امکان موروثی کردن ولایت فقیه با "جوانانی" مانند آقای مجتبی خامنه ایست. هر تحول خواهی ابتدا با اعتماد به مردم آغاز می شود که نشانه اولیه آن بستن دفتر "خودی" و "غیرخودی" است که کارپایه فساد و رانت خواری است و نفی کننده شایسته سالاری. دومین گام برقراری شفافیت و دموکراسی، آزادی احزاب و احترام به رای و انتخاب مردم است. بدون مردم هیچ تحولی ممکن نیست جز پسرفت و انحطاط و فساد و تبعیض یعنی همان وضعی که جامعه و کشور ما امروز گرفتار آن است. ساختار بیمار نظام ناشی از بی اعتمادی رهبر نظام به مردم کشور خود و خرد جمعی انهاست. تا این مشکل حل نشود شعار تحول فقط بسود انحطاط و فساد بیشتر خواهد بود. تلگرام راه توده: https://telegram.me/rahetudeh
|
راه توده شماره 742 - 29 خرداد 1399