راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

بخش پایانی "بیگانه ای در امواج"

سر بریده کوچک خان

به رضا خان هدیه شد!

بر انقلاب و نهضت جنگل نیز همان رفت که بر بسیاری از انقلاب ها رفت. یعنی ابتدا تفرقه در میان نیروهای انقلاب و شکسته شدن "اتحاد" و سپس غلبه ضد انقلاب بر صفوف در هم شکسته انقلاب! و این سیاست کهنه ایست که انگلستان در آن استاد است. جنبش انقلابی گیلان با اختلاف میان کمونیست ها و میرزا کوچک خان سرازیری سقوط را آغاز کرد و با قتل حیدرخان عمواغلو رهبر کمونیست ها بدست عوامل میرزا کوچک خان زمینه تفرقه آغاز شد و سپس نوبت به قتل خود کوچک خان و هدیه سر رهبر نهضت جنگل به رضا خان سردار سپه رسید تا جاده سلطنت او هموار شود.

 

  
 

حمله ناگهانی پسیخان (به محل قرار ملاقات هیات حزب کمونیست به رهبری حیدرعمواغلو) سبب آغاز جنگ علنی بین کوچک خان، حزب کمونیست ایران و تهران گردید. هر کدام از آنها با دوتای دیگر دشمنی داشتند. بعد از آن کوچک خان سریع به طرف رودخانه پسیخان سرازیر شد و خود را به آن نزدیک کرد. در آنجا نیروهای حزب کمونیست ایران بر سر راهش مقاومت کردند. آنها در جنگل مخفی شدند و منتظر دستور وارد عملیات شدن بودند، چون حیدرخان به نتیجه این مذاکرات و تغییرات جزئی، نظیر اولتیماتوم اعلان جنگ، اعتقاد نداشت (در شرق با این چیزها سر خود را درد نمی آوردند). جنگلی ها با جنگ بر رودخانه مسلط شدند و پس از سه روز رشت را که آن زمان کمونیستی بود در دست گرفتند. سربازان حزب کمونیست ایران تحت فرماندهی کریم خان، به طرف سواحل دریای خزر عقب نشینی کردند. به جنوب نمی توانستند بروند، چون از آن طرف نیروهای دولتی در حال پیشروی بودند. جنگجویان حزب کمونیست ایران بسیار زود متفرق شدند. بعضی ها به خانه های خود بازگشتند و تعدادی از آنها سوار بر کرجی به طرف باکو رهسپار شدند. در بین آنها تعداد زیادی روس حضور داشت. بدین گونه کار حزب کمونیست ایران پایان گرفت.

در این زمان قزاق های رضاخان از جنوب و قزوین به رشت نزدیک می شدند. کوچک خان رشت را فقط چند هفته ای در اختیار داشت. پس از جنگ کوتاهی با قزاق ها می بایست آنجا را ترک می کرد و دوباره به پسیخان باز می گشت. در اینجا هنوز طرفین مخاصمه جمع بودند.

چند لحظه ای بود که به خط اول جبهه آمده بودم. مردان کوچک خان توپ های خود را در رشت جا گذاشته بودند و در اینجا فقط یکی از آخرین ها را در اختیار داشتند که فاقد ابزار هدف گیری بود. توپ ها در بالای تپه ای کوچک خوب کار گذاشته شده بود. به توپ نزدیک شدم و مهماتی را که روی زمین بودند جمع کردم و با چشم کناره رشت را هدف گرفتم و چند گلوله شلیک کردم. هدف گیری ام بد نبود. هدف را گم نکردم. این تنها شرکت مستقیم من در جنگ محسوب می شد. کوچک خان در حال عقب نشینی بود و این توپ هم در آخر کار به دست قزاق های دولتی افتاد. حالا دیگر جنگ به صورت پارتیزانی با قوای برتر دولتی جریان داشت. چند مرد در باتلاق مخفی بودند. کمی دورتر در بوته زارها و روی درختان و حتی پشت ریشه درختان از جا کنده شده چند نفری سنگر گرفته بودند. در بیشتر موارد دسته های پنج تا ده نفری در نبرد تن به تن درگیر می شدند. جنگ شدید فقط در محل عبور رودخانه یا گذرگاه ها جریان داشت. در آخر نوبت به خنجر و شمشیر رسید. هیچ کدام از طرفین اسلحه مشابه نداشتند. سلاح ها از انواع مختلف بود که مهماتشان وجود نداشت. در حدود اواخر اکتبر و اوایل نوامبر، کوچک خان تا کیشدره عقب نشسته بود، پشت این شهر جنگل های عمیق و انبوهی وجود داشت که فقط جنگلی ها راه های مخفی آن را می شناختند. یک لحظه در میان درختان انبوه غیب و دوباره چند متر آن طرف تر یا در محلی که به خانه خان منتهی می شد سر در می آوردند. غریبه در اینجا گم می شد. شاهد بودم که سربازان دولتی به داخل کیشدره نفود کردند ولی در آنجا دیگر می بایست متوقف می شدند و جلوتر نمی توانستند بروند. طبیعت شمال ایران آنها را از پیشروی بازداشت.

حسن خان حتما می دانست که اقامتگاه اش مدت زیادی مقاومت نخواهد کرد. خانه او تا آن زمان چندین بار در جریان نهضت کوچک خان به آتش کشیده شده و هر بار از خاکستر سر برداشته بود. در شمال ایران با مسائل چندان به صورت تراژدی برخورد نمی شود.

با کوچک خان خداحافظی کردم. این آخرین باری بود که او را می دیدم. در مزرعه حسن خان با سری پائین افکنده قدم می زد و با تسبیحی در دست هر کس را که به کوه می رفت در آغوش می گرفت. مرا نیز در آغوش گرفت و از خدماتی که برایش انجام داده بودم تشکر کرد. با این که چندین سال از آن لحظه گذشته، همیشه تصویر دلشکسته و مغموم او را از آخرین وقایع در مقابل خود می بینم. باقیمانده مریدان او با آخرین نیروی خود دفاع می کردند. قزاق ها حالا دیگر از طرف منجیل هم می جنگیدند، بنابراین از سه طرف راه بر او بسته شده بود. شاید ایمان خویش را به موفقیت از دست داده بود و اطرافیان اش نیز چنین حالی داشتند. بسیاری از هوادارانش او را ترک کردند. کشیدره از جنگجویان خالی شده بود. کوچک خان با گائوک و امان الله خان به همراه مجاهدین اش رفتند. حسن خان با تنی چند از مردانش باقی ماندند.

پس از چهار روز گزارش آوردند که کیشدره در آتش سوخته، حسن خان بدون درگیری در آخرین لحظه از آنجا خارج شده، کوچک خان با چند تن از یارانش به طرف شاهسون ها عقب نشینی می کند و برای سر او جایزه گذاشته اند. هوادارانش در جنگل نبرد را باخته اند و تعدادی نیز او را ترک کرده اند. به نظر می آید سید جلال آقا به نیروهای دولتی پیوسته و افرادش در جنگل هواداران کوچک خان را گرفتار می کنند..

شش ماه بعد یوسف خان شفتی خبر دقیق خاموشی رهبر نامدار نهضت طولانی جنگل را برایم بازگو کرد.

«افراد سید جلال در تعقیب او در جنگل بودند و آن ها در حال فرار به قسمت های بالاتر می رفتند، در آخر فقط چند مرد در میان صخره ها و در سرمای شدید و در کوهستان پوشیده از برف باقی ماندند. افراد سید جلال به دنبال رد پای آنها روی برف ها بودند. در پایان کوچک خان تنها با گائوک از کوه ها گذشتند و به طرف دیگر رفتند. مجاهدین دیگر یارای مقابله با این دو نفر را در خود نیافتند، اما علی کربلائی که از خویشاوندان حسن خان بود به آنها پیوست و بخش آخر را تنها به دنبال آنها رفت. گائوک هدف گلوله قرار گرفت و کوچک خان که مردی قوی بود گائوک را بر شانه گذارده و مسافت زیادی حمل اش کرد. او هم زخم برداشته بود و قادر به حرکت بیشتر نبود. سر کوچک خان زخمی و نیمه یخ زده را علی کربلائی برید. سر را به رشت آورد و در آنجا به تماشا گذاشتند و از آن عکس گرفتند، بعد از رشت به تهران فرستادند و در دروازه قزوین آویزانش کردند.»

لینکهای شماره های گذشته:

 

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2020/may/737/tarikh.html

2 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2020/may/738/bigane.html

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2020/may/739/biganeh.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2020/may/740/biganeh.html

5 -- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2020/jon/741/bigane.html

6 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2020/jon/742/biganeh.html

7 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2020/jon/743/biganeh.html

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 


 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 744 - 12 تیرماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت