راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

ترامپ برای

ماندن در کاخ سفید

روی چین سیتزی

سرمایه گذاری کرده

فروزنده فرزاد

   

در هفته های اخیر، دولت ایالات متحده انتقاد از چین را رویه ی کم و بیش روزانه ی خود کرده است. شیوع جهانی ویروس کرونا که از چین آغاز شد دستمایه ی دولت ترامپ برای حمله به این کشور است. آمریکا، چین را به پنهان کاری، فریب جامعه ی جهانی و تعلل در اطلاع رسانی در این زمینه متهم و مسوول تلفات انسانی و مالی متاثر از آن میداند. این در حالیست که برغم هشدار کارشناسان به دولت ترامپ و زمان کافی برای آماده شدن، دولت او با بی عملی و عملکردی ضعیف در کنترل بهنگام بیماری ناکام ماند. هدف واقعی دولت ترامپ نه تنها خالی کردن شانه از بار مسوولیت که مهم تر از آن تصویر چهره یی منفی از چین نزد افکار عمومی آمریکا و جهان است در راستای استراتژی بزرگتر جنگ سرد نوین با چین.

ترامپ و بویژه تیم او احساسات و افکار عمومی را از نزدیک و به دقت دنبال و بر اساس آن حرکت میکنند. ویروس کرونا تا کنون بیش از ۱.۷ میلیون آمریکایی را مبتلا کرده و از آن میان نزدیک به ۱۰۰ هزار تن جان باخته اند. حدود ۴۰ میلیون آمریکایی کار خود را از دست داده اند و بیش از دو ماه و نیم در قرنطینه بسر برده اند. بسیاری از مردم ناراضی از شرایطی که در آن بسر میبرند چین را سرزنش میکنند، چون ویروس از آنجا به دیگر نقاط جهان سرایت کرده است. در چنین بستری حملات تازه ی ترامپ به چین چند هدف را با هم دنبال میکند. نخست کاستن از اثرات منفی همه گیری کرونا در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در آبان ماه برگزار میشود. ترامپ بهبود شرایط اقتصادی آمریکاییان را برگ برنده ی خود میدانست که با شیوع کرونا و بیکاری گسترده چندان اعتباری ندارد. در عوض معرفی چین بعنوان مسوول وضعیت دشوار اقتصادی آمریکایی ها و مرگ و میر گسترده، میتواند به ترامپ در برابر بایدن کاندید حزب دموکرات کمک کند.

اما هدف دوم و مهم تر پیش بردن استراتژی منزوی کردن چین است که یکی از مهمترین اهداف به صحنه آمدن ترامپ بوده است. این استراتژی با جنگ تجاری آمریکا علیه چین آغاز شد ولی به آن محدود نمانده و به طرق گوناگون ادامه خواهد یافت، از جمله، تلاش برای انزوای اقتصادی چین، فشار به شرکت های چینی برای محروم کردنشان از تکنولوژی و بازار محصولات تکنولوژیک و ایجاد ائتلاف جهانی بطور ویژه اروپایی علیه چین هم در زمینه ی اقتصادی و هم حقوق بشر. بعنوان نمونه، از قول برخی مقام های دولت آمریکا گزارش شده است که مرگ و میر بر اثر کرونا دولت ترامپ را به فکر انتقال تولید شرکت های آمریکایی به داخل آمریکا و کاهش وابستگی به چین در زمینه ی چرخه ی تولید و تامین جهانی انداخته است. در زمینه ی فن آوری، آمریکا مدتهاست که رویه یی خصمانه در برابر شرکتهای چینی پیشه کرده است. مثلا شرکت هووای که در طراحی و ساخت نسل آینده ی شبکه ی تلفن همراه ۵جی پیشروست با کارشکنی آمریکا روبرو بوده است. تسلط بر بازار ۵جی اهمیت اقتصادی و امنیتی بسیار دارد و آمریکا، چین را تهدیدی برای خود میداند.

نگاهی کلی به قرائن نشان میدهد که ایالات متحده جنگ اقتصادی و سیاسی را همزمان پیش می برد؛ یعنی تحریک های سیاسی در نقاط پیرامونی چین مانند اعتراض های هنگ کنگ در سال گذشته، یا نزدیکی به تایوان (توافق اخیر با تایوان برای «ارتقا جایگاه تایوان» در حالیکه استانی از چین است) و در عرضه ی اقتصادی هم با جنگ تجاری و دنبال کردن سیاست انزوای اقتصادی این کشور. چنین سیاستهای خصمانه یی بی گمان واکنش چین را در پی خواهد داشت. کنگره ی حزب کمونیست چین اخیرا تصمیم گرفت اعتراض علیه حاکمیت چین بر هنگ کنگ را بطور قانونی جرم و تجزیه طلبی تلقی کند. این واکنش اگر چه تلاشی است با هدف جلوگیری از نفوذ و تحریک آمریکا در این منطقه اما چنین سیاستهایی به تنهایی در تضاد با ثبات اجتماعی درازمدت در چین و مشکل آفرین است. چین در دوره ی شی جی پنگ، رئیس جمهور کنونی، رهبری متمرکزتری در مقایسه با دوره های پیشین در پیش گرفته است. این مساله از دید سیاست سازان آمریکایی پنهان نمانده و تحریک های آمریکا میتواند روند تمایل به تمرکزگرایی و فردگرایی در تصمیم گیرهای سیاسی در چین را تقویت کند و دست آخر به بسته تر شدن فضای سیاسی و نارضایتی بینجامد و سرانجام چین را در برابر اعتراض های اجتماعی احتمالی آسیب پذیر کند. کنُد شدن احتمالی آهنگ رشد اقتصادی چین در اثر فشارهای اقتصادی آمریکا هم به شدت و گسترش نارضایتی خواهد افزود. به نظر میرسد که واشنگتن تلاش میکند چین را در جهت بسته تر کردن فضای سیاسی در داخل سوق دهد و از سوی دیگر از نظر اقتصادی تضعیفش کند که بنوبه ی خود به مورد اول دامن میزند. سیاستی کم و بیش شبیه به جنگ سرد با اتحاد شوروی.

در این میدان، چین باید روابط اقتصادی خود را با دیگر کشورها باز هم بیشتر توسعه دهد. پروژه «راه ابریشم نوین» و ایجاد شبکه ی ارتباطی و اقتصادی با بیش از ۷۰ کشور طرحی است که چین برای ادامه ی رشد اقتصادی و مقابله با فشار اقتصادی آمریکا لازم دارد. رشد اقتصادی و در زمینه ی سیاسی هم تمرکز زدایی و روی آوردن به رهبری جمعی، طبقه ی متوسط چین را که در چند دهه ی اخیر به سبب رونق اقتصادی رشد کرده است، در کنار دولت و پشتیبان آن نگه میدارد. آمریکا میکوشد حزب کمونیست چین و دولت این کشور را نزد طبقه ی متوسط آرام آرام بی اعتبار کند. جنگ سرد نوین با چین و تبعات آن، فراتر از حمله ها و انتقادهای لفظی سیاسی و تعرفه های تجاری، جدی است.

 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 740 -  8 خرداد 1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت