حجاب اجباری یکی از ابزارهای شکستن صف انقلاب 57 بود |
نزدیک به41 سال از انقلاب بهمن 57 سپری شده است و صرف نظر از نسل جوان متولد دوران پس از انقلاب، رویدادها و حوادث آن بتدریج از حوزه حافظه نسل شرکت کننده در انقلاب نیز دور و خارج شده و میرود که به بخشی از تاریخ تبدیل شود. بر این بستر یک نوع تاریخ نگاری واژگونه و تحریف شده در حال شکلگیری است که مقابله با آن بسیار دشوار است، چرا که خود حکومت متهم و هدایت کننده اصلی این تاریخ نگاری تحریفی است. حکومت با عمل خود، با سمتگیری و با تفسیر خود از رویدادها، با منحرف کردن آرمانهای انقلاب، با تبدیل کردن ماهیت انقلاب به جنگ مذهبی و غیرمذهبی، با تلاش برای بدنام کردن و حذف همه مدافعان واقعی و نیروهای شرکت کننده در انقلاب عملا به تحریف گر اصلی انقلاب تبدیل شده است. نمادهایی از این کوشش و این تحریف را در همین سالهای اخیر در حصر موسوی و کروبی و خیل زندانیان سیاسی از کارگزاران دهه نخست جمهوری اسلامی، یا در ورود ماکت مقوایی آقای خمینی به کشور در دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد، یا پخش گزینشی سخنان وی، یا میدان دار شدن انواع و اقسام انقلابی نماهای بعد از انقلاب، با پر شدن زندانها از زندانیان سیاسی و صنفی ومدنی شاهد بوده ایم. بر بستر این فضایی که حکومت برای تحریف واقعیت انقلاب فراهم کرده است، اکنون بخش وسیعی از رسانهها بویژه در خارج ایران نیز در تلاشند تا تاریخ را برای ما، به میل خود، دوباره بنویسند. یکی از مسایلی که اخیرا بطور وسیع به موضوع تحریف تبدیل شده و مدام در اینجا و انجا درباره آن مقاله مینویسند و نیروهای سیاسی انقلاب را به کم کاری و ناروشن بینی متهم میکنند در ارتباط با تظاهراتی است که در اسفند 1357 یعنی کمتر از یک ماه پس از پیروزی انقلاب برعلیه به اصطلاح "حجاب اجباری" به راه افتاد که گویا دیگر نیروهای سیاسی غیرمذهبی یا فرامذهبی مانند حزب توده ایران با عدم حمایت از آن موجب شکست این تظاهرات شدند و حتما حجاب اجباری کنونی ناشی از شکست آن تظاهرات بوده است. تظاهراتی که اتفاقا توانست خود به یکی از عوامل تسریع در ایجاد حجاب اجباری تبدیل شود - یعنی همان امیدی که ارتجاع مذهبی از این تظاهرات بدان دلبسته بود. ماهیت واقعی ایران آن دوران و این تظاهرات چه بود و بر چه بستری انجام شد؟ در آن دوران، (ماه های اول پس از سرنگونی رژیم شاه) حزب توده ایران معتقد بود که نباید حجاب را که در آن زمان تنها "روسری" بود به عامل تفرقه میان زنان تبدیل کنیم. یعنی زنان طرفدار روسری و حجاب و زنان مخالف آن و با این تقسیم بندی زنان را در برابر هم قرار دهیم. مسئله آن بود که نشان دهیم زنان بدون حجاب و غیرمذهبی جامعه ما میتوانند به همان اندازه زنان مذهبی از انقلاب دفاع کنند و برای تعمیق و گسترش و پیروزی آن تلاش کنند و این کاری بود که زنان و دختران تودهای در سخت ترین و دشوارترین شرایط برعهده گرفتند. آنها فشفشهای هوا نکردند، تظاهرات راه نیانداختند، بمبی منفجر نکردند، عدهای را ترور نکردند ولی بر بستر تجربه مبارزات دوران انقلاب زمینههای یک تفاهم تاریخی میان زنان مذهبی و غیرمذهبی جامعه ما را پایه ریزی کردند. آنها بودند که به میان زنان و دختران مذهبی رفتند، به آنان سواد آموختند، تعاونی راه انداختند، بعنوان پرستار به جبهههای جنگ رفتند یا در پشت جبهه خوراک و پوشاک تهیه کردند و ساختند و جمع اوری کردند. درهای خانههای تک تک مردم را زدند و با زنان راجع به وضع آنان و دشواریهای آنان گفتگو کردند، در کارگاهها کنار زنان کارگر و در روستاها با زنان روستایی نشست و برخاست کردند و از حقوق آنان سخن گفتند. این کار بزرگی بود که زنان و دختران تودهای در میان زنان کشور ما کردند. بدون اغراق میتوان گفت اگر زنان مذهبی کشور ما از حجاب اجباری پشتیبانی نکردند در درجه نخست ناشی از خود تجربه انقلاب و حضور مردان و زنان غیرمذهبی در آن و در درجه دوم ناشی از فعالیت زنان و دختران تودهای بود. روزی که این بخش از تجربه و خاطرات زنان و دختران توده ای نوشته شود تازه مردم کشور ما با گوشه ای از ابعاد مبارزه و ایثار و فداکاری این قهرمانان کم توقع و گمنام آشنا خواهند شد. این نقشی است که همین امروز نیز تودهایها با پشتیبانی خود از جنبش تغییرات ایفا می کنند و در همه حال می کوشند با ارتجاع راست برای ایجاد مرز مذهبی و غیرمذهبی در جامعه ما مقابله کنند و آن را عقب برانند. این که در این تفاهم و رواداری که امروز در جامعه ما میان مردم و نیروهای مذهبی و غیرمذهبی بوجود آمده است تودهایها و بویژه زنان و دختران تودهای تا چه اندازه نقش مثبت و بزرگی داشته اند مسئلهای است که در آینده بیشتر اشکار خواهد داشت و نتیجه آن را می توان از هم اکنون انتظار داشت که در اولین شرایط فضای آزاد در کشور ما انبوهی از معقتدان به مذهب به سوی حزب ما خواهند آمد و این رویدادی فرخنده است که حاصل این تلاش طولانی و جانکاه برای متحد کردن مردم ما بجای ایجاد تفرقه و جدایی میان آنان بوده است. به هر تقدیر، حجابی که بعدها به امری تحمیلی تبدیل شد نه حاصل روند طبیعی انقلاب که برعکس ناشی از قطع این روند بود. از خرداد 60 که رویاروییها و ترور و بمب گذاری و کشتار و اعدام جایگزین روند انقلاب شد، حجاب هم بتدریج اجباری شد. حجاب اجباری شد زیرا مردم و شرکت کنندگان در انقلاب اعم از مذهبی و غیرمذهبی تسلط خود را بر روند حوادث از دست دادند. آنجا که پای تیر و تفنگ و بمبگذاری به میان میاید مردم دیگر تعیین کننده عمده روند حوادث نیستند. در دهه 60 بمب گذاران و تروریستها و اعدام کنندگان میداندار شدند و مردم عقب نشستند. شرایط به گونه ای شد که نه زن های مذهبی و نه غیرمذهبی نتوانستند در برابر تحمیل حجاب مقاومت کنند. ولی مسئله پس از خرداد 60 تنها این نبود که حجاب برای زنهای غیرمذهبی جامعه ما اجباری شد، مسئله این بود که در درون دستگاه دولتی به همین بهانه تصفیه شروع شد. کافیست به تصاویر وزرا و مدیران جمهوری اسلامی پیش و پس از خرداد 60 نگاه کنیم تا ببینیم همه مدیران و وزرا ناگزیر شدند ریش بگذارند تا از زیر فشار ارتجاع مذهبی که قصد تصفیه آنان را داشت خارج شوند. اینکه گفته می شود انقلاب ایران در نهاد خود گرایش به سمت تسلط حجاب اجباری را داشت اشتباه محض است. روند انقلاب ایران برعکس در مسیر مبارزه ای مشترک برای استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی، گرایش به سمت رواداری و تحمل را در میان قشرهای مختلف زنان جامعه ما تقویت میکرد و کرد. این ارتجاع راست مذهبی بود که توانست از اشتباهات و افراط گری ها و بالاخره از رویاروییهای ماجراجویانه پس از خرداد 60 بهره گیرد تا موقعیت خود را در دستگاه دولتی تقویت کند و برنامه خود به اشکال و بهانه های مختلف و از جمله حجاب و چادر سیاه و تقسیم جامعه به خودی و غیر خودی برای تصفیه مدافعان روشن بین انقلاب و جدا کردن نیروهای غیرمذهبی ازانقلاب را به پیش برد، کشاکشی که تا به امروز ادامه یافته است و همچنان ادامه دارد. تاریخ انقلاب را باید در این کشاکش دید و تحلیل و تفسیر کرد و نه در جدا کردن رویدادها از یکدیگر خارج از امکانها و نقش عینی آنها در لحظه معین!
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 764 - 5 آبان ماه 1399