خشونت ابزار حکومت های مخالف انقلاب و تغییرات است |
خشونت در جنبشهای اجتماعی در یک کلام عبارتست از واکنش حکومتها یا نیروهای حاکم یا کسانی که در حال از دست دادن قدرت و موقعیت خود هستند به مردمی که برای تغییر وضع خود به میدان میآیند. مثلا واکنش شاه به تظاهرات مردم در سال 57 برقراری حکومت نظامی و کشتار 17 شهریور بود. این خشونت نه به عقب مانده یا مدرن بودن مردم و آقای خمینی و شاه مربوط میشد، نه به مارکس و لنین، نه اعتقاد یا عدم اعتقاد به لیبرال دموکراسی. خشونت در انقلابها و حتی جنبش های اصلاحی همیشه زاییده مقاومت دربرابر تغییر مورد خواست مردم بوده است و خواهد بود، چنانچه امروز در جمهوری اسلامی شاهد همین خشونت با انگیزه مقاومت دربرابر خواست های مردم هستیم. شاه میگفت نه او که آقای خمینی مقصرخشونت است چرا که مردم را دعوت نمیکند به خانههای خود باز گردند و بر رفتن رژیم وی تاکید میکند و چون شاه و رژیمش نمیخواهند بروند بنابراین حق دارند با کاربرد خشونت و زور بمانند. اقای خامنهای هم همین را در مورد جنبش سبز و میرحسین موسوی و در ادامه آن در مورد دو شورش مردمی دیماه 96 و آبان 98 گفت و همچنان این حرف را تکرار می کند. زمانی که مردم در سال 88 و در دفاع از رای خود و برای تغییرات به میدان آمدند ایشان صریحا در نماز جمعه گفت که میرحسین موسوی و مهدی کروبی مسئول خشونت و خونهایی که ریخته خواهد شد هستند. بنابراین، خشونتی که در جریان انقلاب و پس از آن بوجود آمد ناشی از آن بود که مردمی برای تغییر به میدان آمده بودند و آن نیروها، قشرها، طبقهها و افرادی که در حال از دست دادن قدرت و ثروت و امتیازات خود بودند در برابر این تغییر مقاومت میکردند. می بینیم که رابطه هر نیرو و جریان سیاسی با خشونت اساسا در این تعیین نمیشود که در حرف و ادعا طرفدار مسالمت است یا نیست، بلکه در این تعیین میشود که همراه با نیروی خواهان تغییر است یا در برابر تغییرهای مورد خواست مردم ایستاده است. اینکه مردم را دعوت به ترک خیابانها و ترک مقاومت کنیم با این بهانه که خشونت بوجود نیاید بی معناست و همان تکرار حرف شاه دربرابر انقلاب 57 یا آقای خامنهای دربرابر جنبش تغییرات در جمهوری اسلامی است. بدیهی است اگر مردم خواهان تغییر نباشند خشونتی بوجود نمیآید. اگر مردم نمیخواستند وضع رژیم گذشته را تغییر دهند که نیاز به برقراری حکومت نظامی و کشاندن سربازان و ارتش به خیابانها نبود و اگر مردم نخواهند با سیاست های سه دهه گذشته جمهوری اسلامی خداحافظی کنند حاکمیت بسیج و سپاه را برای مقابله با مردم به خیابانها نمی کشاند. اکنون یک معیار عینی و واقعی برای تعیین اینکه چه کسانی خشونت طلب هستند و چه روشها و شیوه هایی به خشونت دامن می زند در اختیار داریم: وقتی مردم در وسیع ترین سطح خود برای تغییرات به میدان می آیند نیازی به خشونت ندارند و برای تحولات مسالمت آمیز میکوشند. برعکس، هر نیرویی که بیشتر میخواهد در برابر تحولات مورد خواست مردم مقاومت کند بطور بالقوه و بالفعل بیشتر در جهت تشدید خشونت عمل میکند، زیرا از میدان بیرون کردن مردم خواهان تغییر بدون خشونت ممکن نیست. هم در دوران انقلاب 57 شاهد این واقعیت بودیم و هم در خیزش های مسالمت آمیز مردم برای تغییرات در جمهوری اسلامی. در انقلاب ایران یک جریان بزرگ دیگر مخالف تغییر یعنی خشونت طلب و خشونت ساز بود، چنان که امروز در برابر جنبش تغییرات طالب خشونت است و آن ارتجاع مذهبی بوده و هست. در جریان انقلاب 57 این جریان رسما نمیگفت با تغییر مخالف است. برعکس میگفت خواهان تغییر است و حتی خود را سردمدار تغییرات معرفی میکرد ولی محتوای تغییرات را دگرگون میکرد و آن را برقراری حکومت اسلامی با معیارهای خود عنوان میکرد. از نظر این جریان مردم البته برای تغییر انقلاب کرده بودند ولی این تغییرات عبارت بود از آنکه زنان چادر بر سر کنند و به خانهها باز گردند. مردان ریش بگذارند و کراوات نزنند. موسیقی و سینما و تلویزیون و هنر از جامعه بیرون شود. مردم صغیر هستند و نیاز به قیم دارند. آنها باید از حق دخالت در سرنوشت خود محروم شوند و روحانیان یا مراجع مذهبی بجای آنان سخن بگویند. برابری اجتماعی و سیاسی و حقوقی از جامعه رخت بربندد و کسانی که مذهبیتر با قرائت آنان هستند زمام امور دولت و ثروت و اقتصاد و همه چیز را بدست گیرند. در واقع آنان در برابر تغییرات انقلابی مورد خواست مردم، یعنی تغییر در مناسبات اقتصادی و اجتماعی، تغییرات من درآوردی مورد نظر خود را قرار داده بودند که عملا تغییراتی ارتجاعی و یک گام به عقب بود. این جریان هم برای سد کردن تغییرات مورد خواست انقلاب، پس از تاسیس جمهوری اسلامی ناگزیر از توسل به خشونت بود و از همان آغاز انقلاب در نیروهای مسلح وزندانها و نهادهای متکی به سلاح و ابزارهای خشونت لانه کرد. نتیجه بگیریم. برای کاهش خشونت و ظرفیت خشونت در جامعه باید با تغییرات و تحولات مورد خواست مردم در انقلابها و جنبشهای آنان هماهنگ شد. هر نیرویی که بیشتر با این تغییرات و تحولات هماهنگ است و از آن پشتیبانی میکند بیشتر به گسترش جو مسالمت در جامعه یاری میرساند. برعکس مقابله و مقاومت در برابر این تغییرات زاینده خشونت است و به این ترتیب و درنهایت به افزایش ظرفیت خشونت در جامعه منجر خواهد شد، چرا که شکستن سد خشونت دربرابر تغییرات خود به عصیان و احتمال خشونت متقابل منجر میگردد، خشونتی که نه تنها همواره مذموم و ناپسند نیست بلکه گاه ضرور و اجتناب ناپذیر است و میتواند جلوی خشونتهای بسیار ویرانگرتر و بزرگتر را بگیرد. آن کسانی که در برابر تغییرات می ایستند یا ایستاده اند کسانی هستند که جامعه را به سمت خشونت سوق میدهند نه آنان که خواهان انجام این تغییرات، به ثمر رسیدن این تغییرات و تحقق آن هستند. جامعه ایران از همان دوران انقلاب 57 آموخت که خواستهای خود را با بکارگیری هرچه کمتر خشونت به پیش ببرد و یکی از مسالمت آمیزترین انقلابهای جهان را سامان داد و از آن پس نیز جنبش های مسالمت آمیز اصلاح طلبانه را یکی پس از دیگری با هدف تحمیل تغییرات به پیش برده است!
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 764 - 5 آبان ماه 1399