سرمقاله 765 نفوذ و جاسوسی از چه زمان و از کدام روزنه آغاز شد؟ |
هنوز درباره چگونگی و عوامل حمله به مجلس شورا در تهران، ترور سردار سلیمانی، سقوط هواپیمای اوکراینی، حمله به رژه نیروهای نظامی در اهواز، انفجار سایت اتمی نطنز، آتش سوزیهای زنجیرهای ماههای اخیر و ... توضیحی به مردم ایران داده نشده، که ترور محسن فخری زاده نیز به یک پنهان کاری تازه تبدیل شد و هر روز دروغ جدیدی به خورد مردم داده می شود. از انفجار انتحاری با نیسان، تا حمله مسلسلهای خودکار، تیراندازی مردان مسلح و اخیرا جنگ الکترونیکی و ترور از راه دور چند نمونه از روایتهایی است که در ظرف دو سه روز اخیر از صدا و سیما پخش شده یا در رسانهها منتشر شده است. تعدد دروغها و روایتها با تعدد نهادهای امنیتی هم بی ارتباط نیست. هر نهاد امنیتی می خواهد روی دست دیگری بلند شود و بر گندی که بالا آمده به شیوه خود سرپوش بگذارد. صدا و سیما یک گزارش می دهد، فارس گزارشی دیگر و وطن امروز و بازتاب و کیهان و بقیه هم هر کدام برای خود داستانی سرهم می کنند. در واقع یکی از بزرگترین اشتباهات آیت الله خامنهای و عوامل بوجود آورنده فاجعه امنیتی کنونی که ادامه فاجعه سیاسی در کشور و برای انقلاب 57 بود و هست همین اصرار وی بر تعدد نهادهای امنیتی است. اینکه تفکر آقای خامنهای اصولا یک تفکر سیاسی مبتنی بر اقناع مردم نیست، بلکه تفکری نظامی و امنیتی در چارچوب درک و دانش خود اوست البته چیز تازهای نیست. در همان اوایل انقلاب نیز ایشان در ستاد به اصطلاح جنگهای نامنظم در کنار مصطفی چمران و معاون او شد. بعدها در دوران ریاست جمهوری یک تشکیلات امنیتی برای خویش زیر نظر جواد مادرشاهی، عضو رهبری انجمن حجتیه به راه انداخت، تشکیلاتی که در دوران رهبری هم آن را حفظ کرد و تنها پس از درخواست احمد خمینی، هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی حاضر به انحلال آن شد. در واقع آن را منحل نکرد بلکه ریاستش را از جواد مادرشاهی گرفت و به حجت الاسلام علی اصغر حجازی سپرد. دوران رهبری آقای خامنهای دوران متعدد شدن و قدرت گرفتن انواع نهادهای اطلاعاتی و امنیتی شد که از قبل هم در اینجا و آنجا وجود داشت و به آنها نهادهای موازی تازه ای هم افزوده شد. از حفاظت اطلاعات سپاه، تا گردانهای حراست، حفاظت اطلاعات ارتش، حفاظت اطلاعات قوه قضاییه، بسیج شهری، اطلاعات نیروی انتظامی، دفاتر حراست در همه ادارهها، دانشگاهها، کارخانهها و .. انواع سازمانهای اطلاعاتی شکل گرفت که از درون آن عدم تمرکز، رانت خواری، رشوه، مجموعههای اقتصادی در لواسان و لویزان و .. بیرون آمد. بعدها با پاکسازی وزارت اطلاعات در دوران خاتمی از عده ای عامل جنایت و قتل، یک سازمان اطلاعات موازی نیز تشکیل شد که به یک سر همه خرابکاریها و فسادها و پرونده سازیها در کشور تبدیل گردید. به نحوی که اکنون دهها نهاد اطلاعات موازی در کشور وجود دارند که هر کدام در رقابت با یکدیگر قرار دارند و به جاسوسی از یکدیگر و کارشکنی مشغولند. هرکدام دیگری را به کم کاری و ضعف متهم می کند، یا مراقب هم هستند، یا برای خودشیرینی پرونده سازی می کنند، یا پروندهها را از چنگ هم بیرون می کشند، یا تکذیب می کنند. نتیجه وجود نهادهای امنیتی متعدد و موازی وضع فعلی است که فساد و نفوذ و بی لیاقتی در حال متلاشی کردن ارکان امنیتی حکومت است. خود این حراستها هم بجای خود یک فاجعه امنیتی است زیرا با چاپلوسی و حقه بازی و حق کشی و رویاروی مردم قرار گرفتن عملا رکن اصلی امنیت یعنی مردم را در مقابل دستگاههای امنیتی قرار داده اند. هر قدر که این نهادهای امنیتی بی لیاقت تر و از مردم بیشتر جدا می شوند و نفوذ در آنها وسیع تر می شود پروژههای نمایشی آنها هم بیشتر می شود. نمونه آن را در دستگیری فعالان محیط زیست، یا تعدادی دو تابعیتی، یا بهایی یا دراویش به عنوان جاسوس آمریکا و اسرائیل می توان دید. بجای آنکه آن جاسوس آمریکا و اسرائیل را که در نطنز بمب گذاری کرده یا اطلاعات مربوط به رفت و آمد قاسم سلیمانی را به آمریکاییها رسانده، یا برنامه روزانه محسن فخری زاده را به اسراییلیها اطلاع داده پیدا و دستگیر کنند فعلا سرگرم دو تابعیتیها و روح الله زم و کارکنان محیط زیست و جمعیت خیریه امام علی و فلان جهانگرد استرالیایی و کارهای پوچ و جنجالی و تبلیغاتی از این دست شدهاند و دستگیری آنها را بعنوان شاهکار اطلاعاتی معرفی می کنند. در حالیکه مردم زمانی شاهکار اطلاعاتی را باور می کنند که چند جاسوس را در راس اطلاعات سپاه یا در حفاظت بیت رهبر بتوانند شناسایی و دستگیر و علنا محاکمه کنند. یا برای آنکه "اشراف اطلاعاتی" شان را نشان دهند عدهای را دستگیر و شکنجه می کنند تا به کارهای نکرده و تروریست بودن اعتراف کنند و بعد که معلوم می شود همه چیز دروغ بوده اگر از اعدام رهایی پیدا کنند جایزه و حق سکوتی به آنها می دهند. نتیجه همه اینها از کارافتادن و بی خاصیت شدن نهادهای امنیتی است. نفوذ در نهادهای جمهوری اسلامی پدیده تازهای نیست. از همان آغاز انقلاب که تشکیلات مخفی اسرائیل در ایران وارد حکومت شد و تشکیلات حجتیه هم همسو با آن رشد کرد و کادرهای خود را در اختیار آقای خامنه ای، رئیس جمهور وقت و رهبر بعدی قرار داد تا به امروز ماجرای نفوذ و هدایت از طریق نفوذ ادامه داشته است و یک سر آن هم در دفتر خود آقای خامنهای بوده است. از درون همین نفوذ و هدایت آنها بود که سیاست قلع و قمع همه میهندوستان اعم از مذهبی و ملی و چپ بیرون آمد. از درون همین نفوذ و هدایت بود که جنگ طولانی شد، هواپیمای فرماندهان ارتش سرنگون شد، اعدامهای سال 67 سازماندهی شد، همه کسانی که صلاحیت و توانمندی داشتند یا کشته شدند، یا ترور شدند، یا اعدام شدند، یا در جنگ جان باختند، یا از صحنه سیاست کنار گذاشته شدند، یا حصر و خانه نشین و ممنوع التصویر و مصاحبه شدند. تعدد نهادهای امنیتی هم بخشی از این هدایت و نفوذ است و یاری دهنده به آن. تا زمانی هم که آقای خامنهای با تفکر امنیتی و سیاستهای سه دهه اخیر خود وداع نکند - یا وادارش نکنند که وداع کند- این وضع ادامه خواهد یافت.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 765 - 12 آذر ماه 1399