راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 759

آیا ایران از تنگنای کنونی

بسلامت عبور خواهد کرد؟

 

ضرورت دگرگونی ساختار و سیاست حکومتی، دیگر سخن اصلاح طلبان و طرفداران تغییرات نیست بلکه کسانی مانند مصباحی مقدم عضو "اصولگرای" مجمع تشخیص مصلحت نیز معتقدند "کشور را نمی شود با دست فرمان سی سال گذشته اداره کرد". این درحالیست که بسیاری معقتدند آقای خامنه‌‌ای در اسارت حفظ موقعیت خویش در میان‌اندک هوادارانی که برایش باقی مانده جسارت گرفتن تصمیمات جدی و بزرگ در حد اداره کشوری مانند ایران را ندارد. وی نه تنها با حمایت از کودتای 88 بزرگترین فرصت برای توسعه سالم کشور را گرفت بلکه آن را هم وارد بحرانی خطرناک کرد و هم همه فرصت‌های برونرفت از بحران را از آن گرفت. نه تنها فرصت برجام را با حمله به روحانی بر سر برجام 2 از دست داد بلکه فرصت مهم سفر نخست وزیر ژاپن را که پس از حمله به آرامکو و برتری موقت ایران بود به باد داد. ترور سردار سلیمانی، محدود شدن حشد الشعبی در عراق، انفجار در بیروت و فشار به حزب الله لبنان، مذاکرات با طالبان در افغانستان، عادی سازی روابط کشورهای عربی و همسایگان عرب ایران با اسرائیل عملا همه برگ‌های ایران را یکی پس از دیگری به باد داد. بنابراین رهبر جمهوری اسلامی اکنون در موقعیتی قرار گرفته که نه جسارت مذاکره را دارد و نه امتیازی در دست دارد که بخواهد بر مبنای آن مذاکره کند. آخرین امید شاید اجازه خرید تسلیحات متعارف و تقویت نیروی هوایی کشور در قبال صرفنظر کردن ایران از توسعه موشکی باشد.

در خارج از کشور نیز عده‌‌ای بر روی اثرگذاری تحریم‌ها و خفه شدن مردم زیر بار آن شرط بندی کرده‌اند که گمان می کنند موجب سرنگونی جمهوری اسلامی و روی کار امدن آنها خواهد شد. غالب رسانه‌های خارج کشور از "من و تو" و "ایران اینترنشنال" گرفته تا صدای آمریکا و رادیو فردا و بی‌بی‌سی نیز به همین تحلیل متمایل هستند و نوع کسانی که به گفتگوهای خود دعوت می کنند کسانی اند که زیر پوشش مخالفت با جمهوری اسلامی از ادامه تحریم‌ها و فشار به رهبری ایران - با یقین به عدم جسارت آن برای پذیرش تغییر- پشتیبانی می کنند.

مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور چنین وانمود یا گمان می کنند که با حمایت از تحریم‌ها در حال نزدیک کردن سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. بخشی از جامعه داخلی هم به همین راه حل متمایل است و در انتظار روی کار آمدن دوباره ترامپ است. با اینحال کسانی که خود مدافع تحریم هستند چگونه می توانند منتقد شرایط برآمده از تحریم‌ها باشند؟ اگر شخصی طرفدار این باشد که ایران تحریم شود، حتی اگر این تحریم به قیمت گرسنگی خود او و فرزندانش تمام شود، یقینا دیگر برای چنین گرسنگی که خود خواهان آن است شورش نخواهد کرد. بنابراین اثر تشویق به تحریم‌ها از سوی اپوزیسون بصورت کاهش ظرفیت شورش در میان مردمی ظاهر می شود که به اثرگذاری این تحریم‌ها دلبسته‌اند. در آنها هم که به این تحریم‌ها دل نبسته‌اند و کمر آنها زیر بار آن خم شده است، جز نفرت از اپوزیسیون طرفدار تحریم نتیجه‌‌ای بجای نخواهد گذاشت. به این ترتیب جمهوری اسلامی به برکت این بخش از اپوزیسیون فضایی پیدا می کند که برای خود مشروعیت دست و پا کند و ظرفیت اعتراضات در میان مردم را مهار کند و به همین دلیل این اپوزیسیون را بزرگ و تقویت می کند.

همه اینها بشرطی است که اپوزیسیون طرفدار تحریم نیم نگاهی هم به شورش مردم داشته باشد که چنین بنظر نمی رسد. در واقع آنها حتی دنبال شورش مردم هم نیستند بلکه دنبال آنچنان شرایطی هستند که به فروپاشی منجر شود. یعنی در واقع محاسبه خود را بر روی ویرانی ایران بنا کرده‌اند. در حالیکه بسیاری دیگر در اینکه فشارهای برآمده از نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی و تحریم‌ها صرفا به سرنگونی جمهوری اسلامی منجر خواهد شد تردید دارند. بنظر آنان این فشارها بیشتر از آنچه بر مردم ونزوئلا یا تحریم‌های اسراییل در غزه یا به مردم لبنان می آید نیست ولی نه دولت ونزوئلا سرنگون شده نه حماس در غزه و نه حزب الله لبنان. البته یک تفاوت در اینجا وجود دارد، اینکه این هر سه دارای پایگاه مردمی هستند در حالیکه جمهوری اسلامی همانطور که انتخاب اخیر نشان داد حتی 10 درصد هم (از 85 میلیون جمعیت ایران) دیگر هوادار ندارد و تمام پافشاری که برای راه انداختن سینه زنی و نوحه خوانی در ماه محرم -علیرغم خطرات ناشی ازکرونا - آوردند برای از دست ندادن فرصت محرم و نمایش حمایت مردمی از حکومت بود. نتیجه ادامه این وضع به همان نسبت که امکان شورش، غارت، تجزیه و فروپاشی کشور را افزایش می دهد، امکان یک حرکت و جنبش و تحول مثبت و مسالمت آمیز را کاهش می دهد. نه اینکه چنین امکان تحول مثبتی اصلا وجود ندارد، ولی زمینه آن روزبروز کاهش می یابد. سرنگونی جمهوری اسلامی تنها زمانی ممکن و مثبت است که بتواند حداقل یک حکومت دیگر را جانشین آن کند نه اینکه کشور را در هرج و مرج فرو برد و این تنها می تواند در یک روند مسالمت آمیز انجام شود، مانند انقلاب 57 که در مجموع یک انقلاب مسالمت آمیز بود. آیا اکنون چشم‌اندازی برای یک جانشینی مسالمت آمیز در ایران وجود دارد؟

در این شرایط فقط می توان روی هشیاری، احساس مسئولیت و تجربه تاریخی مردم ما حساب کرد. ایران یک کشور چند هزار ساله است. مردم ایران به حق به تاریخ و تمدن خود افتخار می کنند. آنها سرد و گرم‌های زیادی را چشیده‌اند و از سد اسکندر و اعراب و مغول‌ها و محمود و اشرف گرفته تا استعمارگران عبور و این کشور را حفظ کرده‌اند. امروز ما در یک شرایط تاریخی ویژه قرار گرفته ایم، بحث بر سر عبور از "برهه حساس" نیست که چهل سال است آن را می شنویم. سخن بر سر سرنوشت یک تمدن چندهزار ساله است. آیا مردم ما خواهند توانست یک بار دیگر کشورشان را از این تنگنای تاریخی که نابخردی رهبری جمهوری اسلامی و برخی در اپوزیسیون ان در هم فشرده نجات دهند؟ 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 759 - اول آبان ماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت