راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سرمقاله 757

تعیین جانشین رهبری

با کدام احتمالات روبروست؟

 

    

اگر رهبر جمهوری اسلامی به سن و سالی نرسیده بود که نگران سالهای آینده خویش باشد و یا از چنان سلامت جسمی برخوردار بود که نگران جانشین برای خود نباشد، و اگر کسانی که در دوران رهبری او درهرم قدرت قرار گرفتند – از جمله فرماندهان سپاه و امام جمعه ها – از آینده خود در این هرم نگران نبودند، در اینصورت همگی با هم اینگونه خود را به آب و آتش نمی زدند تا هر کدام سهم خود را مستقیم و غیر مستقیم در آینده جمهوری اسلامی حفظ کنند. و این تازه پیش اقدام ها و پیش توطئه هائی است که تا روشن شدن تکلیف جانشینی ادامه خواهد یافت و پس از آن نیز توطئه ها بصورت دیگری ادامه خواهد یافت. ما در آینده نزدیک شاهد تحرکات بیشتر و عیان تری از سوی دل نگران های موقعیت خود در حکومت و درنظام خواهیم بود.

جنجال بر سر رابطه با امریکا، در هفته گذشته با خبری که از آن بوی شایعه به مشام می رسید در روزنامه الجریده کویت درباره مذاکرات پنهان یک هیات از اصولگرایان با یک هیات امریکا در کشور عمان، تشدید شد. با توجه به شرایط وخیم اقتصادی ایران بزودی اخبار و شایعات دیگری در همین چارچوب را خواهیم شنید و خواهیم خواند. و تازه، این هنوز مقدمات آن خیزهائی است که پنهان از مردم و برای دوران باقی ماندن ترامپ در کاخ سفید تدارک آن را می بینند. بخش مهمی از اهمیت انتخابات 1400 ریاست جمهوری در ایران متاثر از همین احتمالات و تدارکات در پشت صحنه است.

ماجرا به هیچ وجه پیچیده نیست و بیهوده نباید صغرا و کبری برای آن چید. فلج اقتصادی ایران و علنی شدن گام به گام انتقاد از سیاست های 30 ساله جمهوری اسلامی که سکان آن در دست رهبر جمهوری اسلامی بوده تحولات اساسی را اجتناب ناپذیر کرده است. هفته گذشته و در ادامه نامه آیت الله خوئینی ها به رهبر جمهوری اسلامی برای تغییر سیاست های 30 سال گذشته، اعلمی نماینده اسبق تبریز در مجلس که یک دوره نامزد ریاست جمهوری نیز شده بود، با اشاره به آنچه در بالا نوشتیم گفت «شاه هم در سالهای آخر به حرف هیچکس گوش نمی کرد!» و همزمان با او، سعید حجاریان نیز در مقاله ای به دور از پیرایه های روشنفکرانه ای که معمولا در نوشته هایش موج می زند و به همین دلیل زبان عامه فهم نیست، نوشت:«بی اعتمادی مردم به حکومت ناشی از 40 سال دروغگوئی به مردم است. هر رئیس جمهوری بر سر کار آمده به مردم دروغ گفته و این ادامه دروغگوئی بالادستی است!»

آقای خامنه ای چنان قدرت مطلقه ای برای خویش در جمهوری اسلامی فراهم ساخته که حالا هم خود او و هم همراهانش، همانقدر نگران بعد از او هستند که بقیه حکومتیان.

دو طرح در کنار یک احتمال ضربه ای محتمل است:

1- آقای خامنه ای بالاخره فرزند خود "مجتبی" را که در سالهای اخیر، در پشت صحنه آمر بسیاری از امور بوده از آب نمک در آورده و رسما از مجلس خبرگان و یا حتی در یک فراخوان سازمان یافته و حکومتی خواهان بیعت با وی شود.

2- رهبر ناگهان صحنه زندگی را ترک کند، بی آن که جانشین برای خود تعیین کرده باشد. دراینصورت مجلس خبرگان باید تکلیف رهبری را روشن کند. در چنین حالتی، حتی اگر بسیاری از اعضای این مجلس دستچین شده گرفتار کرونا نشده و زنده باشند، مسئله شورای رهبری به جای تک رهبری در این مجلس مطرح خواهد شد.

 

3- احتمال ضربه ای، به میدان آمدن آشکار فرماندهان سپاه برای تعیین رهبر است. حال یا برای چنین خواستی به مجلس خبرگان فشار خواهند آورد و یا خود راسا با فرد مورد نظر خود بیعت خواهند کرد و سپس خبرگان ناچار به تائید آن خواهند بود. این فرد نیز آنگونه که اکنون استنباط می شود باز جز "مجتبی" فرد دیگری نیست و مجلس خبرگانی که نقش تائید کننده تصمیم فرماندهان سپاه را داشته باشد دیگر بود و نبودش بی اهمیت است و در چند حرکت بعدی آن را منحل خواهند کرد. این انحلال، به معنای تقلیل شدید موقعیت روحانیت در حکومت نیز خواهد بود. برای چنین احتمالی، به فضای جنگی نیازمند هستند، به فضای امنیتی نیاز دارند، به بستن باز هم بیشتر دست و پای رسانه ها احتیاج دارند، به ایران هراسی و خطر خارجی محتاج اند و شاهدیم که از هم اکنون در این جهت عمل می کنند.

این احتمال که در زمان حیات خود آقای خامنه ای و با اشاره و هدایت خود وی، سپاه با مجتبی بیعت کند. ترکیبی از بیعت و تائید خبرگان مطلوب آقای خامنه ایست، اما این رویا با یک مانع بسیار جدی روبروست و آن روحانیتی است که میداند در اینصورت باید به سرجوخه های زیر دست فرماندهان تبدیل شوند. فرماندهانی که قدرت و ثروت و تفنگ را یکجا دارند و حربه بزرگ تبلیغ مردم پسند "فرستادن روحانیت به حوزه ها و جمع کردن بساط آنها" را نیز در اختیار.

این آن مجموعه ایست که به ظاهر و با توطئه ها و جنجال سازی های کانون قدرت پیچیده می نماید اما وقتی آن را مثل خس و خاشاک روی جام آب  فوت کنید و کنار بزنید ته جام را می توان دید.

بدین ترتیب است که در بطن همه تضادها و تقابل هائی که جریان دارد، نباید یک تضاد بزرگ  را از یاد ببریم و آن تقابل روحانیت با فرماندهان است. اگر آنها تاکنون تقسیم قدرت کرده بودند، در آینده به مصداق این ضرب المثل که "دو حاکم در اقلیمی نگنجند" یکدیگر را تحمل نخواهند کرد.

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 757 - 10 مهر ماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت