نگاهی به مصاحبه عبدالله شهبازی درباره نقش مجاهدین خلق در ج. اسلامی ج. اسلامی یکشبه در ورطه کنونی سقوط نکرد! |
جمهوری اسلامی یکشبه در ورطه کنونی سقوط نکرد. بیش از 40 دهه طول کشید و حوادث بسیاری در ایران پس از انقلاب روی داد تا باتلاق کنونی زیر پای جمهوری اسلامی دهان باز کند. توده مردم امروز را می بینند و درباره حال قضاوت میکنند. سیاسیونی که 4 دهه گذشته را شاهد بوده اند حوادث 4 دهه را مرور می کنند اما این هنوز کافی نیست و تاریخ نویسان خواهند نوشت درباره 40 سالی که بزرگترین زلزله اجتماعی و جغرافیائی در ایران بود و هنوز نیز ادامه دارد. ایران بزرگترین تخته پرش امریکا، انگلیس و اسرائیل در منطقه بود و به همین دلیل پیوسته در سالهای پیش از انقلاب حزب توده ایران بر این اعتقاد خود پای می فشرد که انقلاب و جاکن شدن رژیم شاه درایران با حوادث مهیبی همراه خواهد شد. آنچه از فردا و بهتر است بگوئیم از آستانه انقلاب 57 در ایران شکل گرفت، بر آن زیر بنائی ساخته شد و آجرهای آن روی هم چیده شد که حداقل از آغاز حکومت صفویه در ایران زمینه آن فراهم شده بود. نه تنها در انقلاب مشروطه، که در دوران رضاشاه و با روی کار آمدن وی و همچنین دوران فرزندش روی همین زیرساخت ها بناهای پنهان و دالان های پیچ در پیچ امنیتی و جاسوسی و هدایت کننده لایه های حکومتی ساخته شد. آنچه که از آستانه انقلاب 57 و سالهای پس از استقرار جمهوری اسلامی و نقش آفرینی روحانیون شیعه شکل گرفت و روی داد، از درون همین دالان های پیچ در پیچ بیرون آمد. این بیم که از زیر زمین های اتمی جمهوری اسلامی نیز انفجارهائی بیرون بیاید که ایران را متلاشی کند یک تخیل شوم نیست، بل نتیجه ایست که تجربه 4 دهه گذشته در برابر چشم ها و دلهای نگران قرار داده است. دراین شماره راه توده بخش دیگری از خاطرات محمد علی عموئی را می خوانید که اشاراتی دارد به نقش سازمان مجاهدین خلق و ابوالحسن بنی صدر در سالهای نخست جمهوری اسلامی که به فاجعه دهه مخوف و خونین 60 انجامید و تاثیری بسیار مهم در تغییر مسیر انقلاب ایران ایفاء کرد. چنان که حمله ارتش صدام حسین به ایران و آغاز جنگ 8 ساله و بویژه افتادن رهبران وقت جمهوری اسلامی در گرداب ادامه جنگ در خاک عراق نقش انحراف انقلاب را ایفاء کرد. بمناسبت اشاراتی که در خاطرات محمدعلی عموئی می خوانید، روی سایت عبدالله شهبازی محقق برجسته تاریخ معاصر ایران، بخشی از مصاحبه وی را انتخاب کردیم که از وی در کتاب ماه فرهنگی تاریخی (شماره 13 بهار 1400) منتشر شده است. او دراین مصاحبه می گوید:
«برخلاف تحلیل رایج و جاافتاده، اهداف واقعی این دو پروژه بزرگ [تروریسم دهه ۱۳۶۰ و عملیات فروغ جاویدان ۱۳۶۷] نمیتوانست ساقط کردن نظام باشد اگر کالت رجوی را از ابزارهای مهم شبکه پنهانی بدانیم که از آن استفاده میکند برای دو کارکرد اصلی: ۱) استتار عملیات شبکه، ۲) تأثیرگذاری و جهتدهی (مانیپولاسیون) نظام جمهوری اسلامی ایران. تروریسم دهه ۱۳۶۰ و عملیات فروغ جاویدان یک هدف مشترک را دنبال میکردند که رادیکالیزه و سکتاریزه کردن جمهوری اسلامی بود و مانیپولاسیون یعنی دستکاری در فرایند طبیعی تطور نظام سیاسی ایران... در ایران زمان محمدرضا شاه سرویسهای اطلاعاتی غرب و پیمان ناتو از دهههای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰، در چارچوب برنامه عظیم و پرهزینهای که «استی بیهایند Stay Behind » نامیده میشد، شبکههای پنهان بسیار مفصلی ایجاد کردند به صورت هستههای کوچک و پراکنده و غیرمرتبط با هم ... تلقی انقلابیون این بود که شاه سقوط کرده و سازمان امنیت شاه، یعنی ساواک، متلاشی شده ولی کسی این شبکهها را نمیشناخت که در درون جامعه ایران حضور قدرتمند داشتند و با شروع امواج انقلاب مأموریت آنان تازه آغاز شده بود. اولین اطلاع ما از شبکهها یا ارتشهای سری پیمان ناتو در نیمه اول دهه ۱۹۹۰ میلادی و در فضای باز ناشی از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد و جهان دوقطبی است. وجود این شبکهها ابتدا در جریان تحقیقات قضایی درباره ترورهای گسترده و مرموز ایتالیا کشف شد و جولیو آندرئوتی، نخستوزیر وقت، در جلسه ۲۴ اکتبر ۱۹۹۰/ ۲ آبان ۱۳۶۹ پارلمان ایتالیا به وجود آن اعتراف کرد. کمی بعد در سراسر اروپای غربی وجود این ارتشهای سری به اثبات رسید و در برخی کشورها درباره فعالیتهای آنان و دستکاریشان در تحولات سیاسی داخلی تحقیقات پارلمانی مفصلی انجام گرفت. یکی از بهترین این تحقیقات به کمیسیون تحقیق مجلس سنای بلژیک تعلق دارد که منتشر شده است. این شبکهها یا ارتشهای سری پیمان ناتو به «گلادیو» شهرت یافتند. این حوادث بسیار مهم مصادف با سالهای اولیه دهه ۱۳۷۰ در ایران است ولی این جنجال بزرگ در ایران بازتاب نداشت و درباره احتمال وجود شبکههای مشابه در ایران کمترین پرسش و حساسیتی ایجاد نشد. در بعضی دستورالعملهای درونی شبکههای سری ایجاد آشوب در جامعه از طریق تروریسم برای تأثیرگذاری بر ساختار سیاسی جامعه ترسیم شده که به «استراتژی تنش» شهرت یافته به معنی تأثیرگذاری و نفوذ و تسلط از طریق ایجاد تنش. هدف این است که نظم موجود را گیج کنند و اهداف خود را تحقق بخشند. از زمان پیروزی انقلاب این «استراتژی تنش»، دقیقاً با همان مختصاتی که در جزوات درونی ارتشهای سری ناتو توصیف شده، در ایران شروع شد به معنی درگیر کردن نظام برخاسته از انقلاب با ترورها و شورشها و آشوبهای محلی. مهمترین وجه این «استراتژی تنش» همان «تروریسم کور» است که مجاهدین خلق در دهه ۱۳۶۰ اجرا کردند. کاملاً معقول و قابل تصور است که بخش مهمی از موج بزرگ تروریسم کور دهه ۱۳۶۰ کار مجاهدین خلق نباشد؛ کار هستههای پنهان مسلح «شبکه» یا همان هستههای مسلح کوچک و پراکنده مخفی باشد که انجام میدادند و ناپدید میشدند و مجاهدین خلق به ریش میگرفتند... یکی از کارکردهای اصلی مجاهدین خلق همین بود که کلیه فعالیتهای خرابکارانه و تروریستی هستههای سری فعال در ایران را استتار کند. در این زمینه تا به امروز بسیار موفق بودند. تشکیلات مفصلی با بودجه کلان، در حد مهمترین اداره کل معاونت امنیت وزارت اطلاعات، برای رصد کردن فعالیتهای «منافقین» ایجاد شد ولی حتی در حد یک جزوه کوچک فعالیتهای اطلاعاتی پیمان ناتو و متحدانش و هستههای پنهان فعال در داخل ایران شناخته و معرفی نشدند. این همان استتار بلکه کوری محض است که با هوشمندی در پیرامون جنجال «منافقین» ایجاد شد. «شبکه»... از طریق این نیروها توانست «استراتژی تنش» را پس از انقلاب دنبال کند. این «استراتژی تنش» علاوه بر دستکاری و تأثیرگذاری عمیق بر فرایندهای سیاسی نظام برخاسته از انقلاب، بر خود سازمان مجاهدین خلق نیز دو تأثیر بزرگ داشت: یکی تبدیل شدن رجوی به رهبر مطلقه و کاریزماتیک کالت و دیگری تهی کردن پتانسیل ضد آمریکایی و ضد غربی مجاهدین خلق و تبدیل آن به تشکیلاتی شبیه به ارتشهای مزدور خصوصی یا مِرسِنریها....» متن این مصاحبه را از اینجا می توانید بخوانید
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 796 - 6 مرداد 1400