سرنوشت لیبی در انتخابات ریاست جمهوری معلوم می شود؟ واشنگتن- فرزاد فروزنده |
در لیبی قرار است انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. دو چهره شاخص دراین انتخابات حضور دارند که هر کدام از حمایت برخی قبائل لیبی که کشوری است با قبائل گوناگون برخوردارند. فرزند معمر قذافی بنام "سیف الاسلام" و ژنرالی بنام "حفتر". قتل و جنایت، آدم ربائی و غارت بصورت مافیائی همچنان در لیبی حاکم است و هنوز هیچکس امنیت جانی و مالی در این کشور ندارد. سیستم آموزشی کشور، همراه با تاسیسات دانشگاهی، مدارس و خدمات رایگان و نیمه سوسیالیستی دوران قذافی نابود شده است و... پس از بمباران های ناتو و شکست و سقوط قذافی، تمام تاسیسات زیر بنائی این کشور که در طول سالها در زمینه شهرسازی و صنایع سنگین بوجود آمده بود از بین رفت. در یک کلام باید این حقیقت را گفت که لیبی از زیر بمباران بیرون آمده، شبیه آلمان پس از خاتمه جنگ دوم جهانی است. همه چیز را باید از نو ساخت. اینها تصویر امروز لیبی است، که رسانه های بزرگ تصویری و غیر تصویری جهان، اشاره ای به آنها در لابلای اخبار پرآب و تاب "سوریه"، کهگاه جائی برای انتشار و پخش پیدا می کنند. ژنرال "حفتر" از فرماندهان دوران جنگ لیبی با کشور چاد در زمان قذافی که پس از جنگ به آمریکا پناهنده شد، اکنون با نفرات مسلح خود بخشی از قدرت حکومتی را در لیبی در اختیار دارد و اگر برنده انتخابات ریاست جمهوری شود، کار دشواری برای حاکمیت بر تمام لیبی در پیش رو خواهد داشت. القاعده هنوز تکه دیگری از گوشت گوزن به خاک و خون غلطیده لیبی را به دندان دارد. این سازمان اسلامی که شباهت بسیار به داعش دارد، پس از جنگ لیبی که منجر به سرنگونی رژیم قذافی شد، در مصاحبه با روزنامه ایتالیائیِ Il Sole ۲۴ Ore گفته بود که چند ده هزار نیروی مسلح دراختیار دارد، که عمدتا از منطقه "درنا" در شرق لیبی آنها را به خدمت گرفته است. با همین نفرات درعراق جنگیده است و اکنون در لیبی مستقر است. او نفرات خود را در ابتدای رویدادهای لیبی 25 هزار اعلام کرده بود و شک نیست که اکنون این رقم با توجه به سقوط قذافی و دست گشاده ای که در لیبی دارد، بسیار بیش از این است، بویژه که نیروهائی از داعش، پس از شکست در عراق و سوریه راهی لیبی شدند و به القاعده پیوستند. رهبر آلقاعده بنام "حصیدی" به روزنامه ایتالیائی گفته است: من مسلمانان خوبی را در اختیار دارم که عضو القاعده اند. عده ای از آنها از همراهان من در جنگ افغانستان بوده اند. ما در پیشآور پاکستان دوره های نظامی دیدیم. در سال 2002 امریکائی ها دستگیرم کردند و سپس به قذافی تحویلم دادند و در سال 2008 از زندان آزاد شدم. عبدلحکیم بلحاجی نیز یکی از حاکمان لیبی است. او نیز به جرم حضور در القاعده مدتی در "گوانتانامو" زندانی بود، اما پس از مدتی آمریکا او را نیز راهی لیبی کرد. او از مسلمانان سَلَفی است. گروهی که مدعی اند می خواهند کشورهای اسلامی را به دوران صدر اسلام بازگردانند. هنوز هر کدام از این گروه ها و افراد بخشی از لیبی را در اختیار دارند و سرگرم فروش نفت به شرکت های بین المللی. گفته می شود که تاکنون حداقل 50 هزار نفر در کشاکش میان این گروه ها در لیبی کشته شده اند. بریتانیا، فرانسه و آمریکا بیشتر و آلمان و ایتالیا کمتر، در برقراری این وضع در لیبی سهم دارند و البته رژیمهای عربِ منطقه نیز از آن حمایت کردند. عبدل الجلیل می گوید تابع شریعت اسلامی است و چهار همسری برای مردان آزاد است. تا آستانه سقوط رژیم قذافی و کشته شدن او، رسانه های غربی مدعی بودند که شورش لیبی رهبر ندارد و مردم خود رهبرند. اما بعدها مشخص شده که بر خلاف این ادعا، آن شورش رهبرانی پنهان داشت که اکنون لیبی را میان خود تقسیم کرده و علیه هم نیز می جنگند. حکومت بر ویرانه ای برفراز ذخائر عظیم نفت. تقسیم منابع لیبی میان فرانسه و انگلستان و اتحاد نظامی فرانسه و بریتانیا، فصل تازه ای بود از تقسیم جهان میان امپریالیست ها، که آن را مدل آینده برای سلطه بر دیگر کشورهای منطقه می دانند. آنها در "کنفرانس پاریس برای بازسازی لیبی» در اول سپتامبر ۲۰۱۱ گرد هم آمدند تا با همین هدف، یعنی تقسیم غنیمت بدست آمده ٣۴ میلیارد یورو موجودی لیبی در بانکهای غربی را بین خود تقسیم کنند. از این موجودی، 10 میلیارد دلار در اختیار بانکهای فرانسوی بود که فرانسه اعلام کرد حداقل یک و نیم میلیارد یوروی آن را فعلا بابت هزینههای سرنگونی رژیم قذافی بر میدارد. مطابق ارزیابی "بریتیش پترولیوم" در سال ۲۰۱۱ ذخایر نفتیِ ثابت شده لیبی نزدیک به ۴۶ میلیارد بشکه است. در ادامه همین مدل برای جنگ و تقسیم منطقه است که ترکیه، بعنوان عضو نیمه آسیائی ناتو خود را به لیبی رساند تا از کاروان عقب نماند. این غارت و تقسیم کشورها، ممکن نشد و در آینده نزدیک نیز ممکن نخواهد شد، مگر به دلیل بیگانگی حکومت ها با مردم، استبداد و سرکوب، بیکاری و فقر و... که جمهوری اسلامی اکنون نمونه آنست. آنان که تجربه خوف انگیز غارت جهان را دارند بخوبی میدانند ادامه وضع کنونی در ایران، سیب را برای افتادن از درخت به دامن آنها آماده می کند. از تجربه عراق، لیبی و افغانستان بهره گرفته اند و حکومت های جانشین را از درخت پیوندی می چینند. آنها مستقیما در پی سقوط رژیم ها و اشغال نظامی آنها نیستند؛ بلکه عوامل خود را در داخل حکومت ها برای رسیدن به مقامات حساس حکومتی تشویق و حمایت پنهان می کنند، مهره های جدید در حکومت ها پیدا می کنند، ناراضی ها و قدرت طلبان داخل حکومت های استبدادی را جذب می کنند و سپس آنها را با بخشی از اپوزیسیونی که هدایت آن را نیز در خارج از کشور خود بدست دارند پیوند زده و حکومت جانشین را بعنوان حاصل یک شورش و قیام به مردم تحمیل می کنند.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 813 - 17 آذر 1400