راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

فرقه بهائیت، اینگونه

از دل جنبش بابیه بیرون آمد

بارها، خوانندگان راه توده از ما خواسته اند تا مقاله ای را در باره جنبش بابیه و تفاوت آن با بهائیت منتشر کنیم. آنچه را می خوانید با پرهیز از هر گونه مداخله و اظهار نظر در باره باورهای مذهبی بر این دو جریان و همچنین دوری گزیدن از تبلیغات رایج در جمهوری اسلامی پیرامون بهائیت و سکوت درباره جنبش بابیه تنظیم شده است. این مقاله بی شک دارای کم و کاستی هائی است که دلیل اصلی آن را باید در تلاش ما برای پرهیز از ورود به یک بحث مذهبی است.

 

 

بهائیت فرقه ای منشعب از بابی گری و یا بهتر است بنویسیم "جنبش بابیه" است که در زمان خود، با انگیزه های اجتماعی مترقی ظهور کرد. بنیانگذار این جنبش یک روحانی بنام سید علی محمد شیرازی ملقب به «باب» بود. او در سال 1235ق در شیراز متولد شد، در نوزده سالگی به کربلا رفت و در آنجا پس از چند سال خود را باب امام زمان خواند و مریدانی نیز به وی پیوستند. او غیبت امام دوازدهم را نفی و از زمینی ساختن و انسانی ساختن یک داستان رویائی سخن گفت.

پس از مرگ محمد شاه قاجار در سال 1264ق مریدان علی محمد باب وارد مرحله قیام شدند. میرزاتقی خان امیرکبیر این قیام را فتنه ای علیه امنیت کشور، در دوران اصلاحاتی که وی آغاز کرده بود معرفی کرد.

درنخستین سال های سلطنت ناصرالدین شاه قاجار شورش های متعددی توسط طرفداران باب در ایران بوجود آمد. پس از قیام بابی ها در مازندران، دامنه این قیام به تبریز و مناطقی دیگر رسید. در کتاب «بیان فارسی» پنج استان ایران کانون پیروان بابیه بود و شاید همین تقسیم ارضی و خطر تجزیه مذهبی ایران بود که موجب شد میرزا تقی خان امیرکبیر، صدراعظم وقت، که بشدت معتقد به حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران بود علیه بابیه وارد عمل شد و روحانیون وقت حکم ارتداد وی را دادند. سرانجام، علی محمد باب دستگیر و همراه با یکی از پیروانش به نام محمد علی زنوزی در 28 شعبان 1266 در تبریز تیرباران شد. پس از او ، رهبری بابیه  عملا بدست «میرزا حسینعلی نوری» معروف به بهاء الله افتاد.البته، پس از اعدام باب، عموم بابیه میرزا یحیی «صبح ازل» را به عنوان جانشین باب پذیرفتند ولی چون در آن زمان یحیی بیش از نوزده سال نداشت، میرزا حسینعلی «بهاءالله» زمام رهبری طرفداران بابیه را بدست گرفت. بعدها میان صبح ازل که پیروان باب او را به رهبری برگزیده بودند و بهاء الله جدائی افتاد و طرفداران بهاء الله بهائی نامیده شدند و صبح ازلی ها طرفدار باب باقی ماندند.

حتی همین مختصر نیز حکایت از رشد جنبش بابیه و سپس فرقه بهائیت در میان روحانیت  دارد و اگر نبود جنبش نارضائی مردم از حکومت قاجاریه، جنبش بابیه نمی توانست به عنوان یک جنبش اجتماعی از میان روحانیون برخیزد.

 

امیر کبیر در ادامه مقابله با بابیه بهاء الله را از ایران به عراق تبعید کرد. بهاء الله پس از قتل امیرکبیر بدستور ناصر الدین شاه و خدعه مادرش مهد علیا و به صدارت رسیدن میرزا آقاخان نوری، به دعوت وی به ایران بازگشت.

پس از ترور اول و ناکام ناصرالدین شاه دستگیری دوباره و اعدام بابی ها شروع شد و بهاء الله  باتهام دست داشتن در این ترورها یکبار دیگر به عراق تبعید شد.

میرزا حسینعلی (بهاء الله) در دوران تبعید عراق خود را «من یظهِرُهُ اللهی» اعلام کرد. درحالیکه علی محمد باب گفته بود حدود دو هزار سال بعد از او کسی که «من یظهِرُهُ الله» است ظهور خواهد کرد

سرانجام حکومت عثمانی بهاء الله و پیروانش را به «عکا» در فلسطین و میرزا یحیی (صبح ازل) را به «قبرس» تبعید کرد.

 میرزا حسینعلی «بهاءالله» در این مرحله از تبعید، خود را پیامبر نامید و فرقه «بهائیت» را بنیان گذاشت. اولین معبد آنها بنام «مشرق الاذکار» با حمایت دولت روسیه تزاری در شهر عشق آباد در ترکمنستان ایجاد شد.

بهاءالله 9 سال در قلعه ای در عکا تحت نظر بود و پانزده سال عمر خویش را در همان شهر گذراند و در 1309ق،(20) پس از بیست شبانه روز تب در گذشت و پیروانش با اعتقاد به خدایی او قبرش را قبله خویش ساختند.

 مرگ میرزا حسینعلی (بهاء الله) بحران جانشینی آغاز شد و اختلافات و درگیری های زیادی در میان فرزندانش را به دنبال آورد. سرانجام «عباس افندی» پسر ارشد او که بعدها «عبدالبهاء» لقب گرفت، به مقام رهبری بهائیان رسیده و تجدید حیات بهائیت را آغاز کرد.

 پس از عبدالبهاء، «شوقی افندی» ملقب به «شوقی ربانی» فرزند ارشد دختر عبدالبهاء، بنابه وصیت عبدالبهاء جانشین وی گردید. او در دارالفنون بالیون لندن، دانشگاه آمریکایی بیروت و سپس در دانشگاه آکسفورد تحصیل کرده بود و در سال 1300 شمسی، یعنی اولین سال به قدرت رسیدن رضا شاه به رهبری «بهائیت» برگزیده شد. او خود را «ولی امرالله» خواند و نخستین شعارش برابری زن و مرد و مخالفت با حجاب بود. فضل الله صبحی مهتدی که بعدها به سلک دراویش پیوست و حافظ مثنوی بود و بسیار دلنشین برای کودکان روزهای جمعه در رادیو ایران قصه می گفت، سالها کاتب و منشی نزدیک عبدالبهاء بود.

 براساس وصیت و دستورات عبدالبهاء باید رهبری بهائیت در خاندان «شوقی افندی» به صورت موروثی باقی می ماند، اما بر خلاف پیش بینی بهاءالله و عبدالبهاء، شوقی صاحب فرزند نشد و به همین سببب او برای اداره جامعه بهائیت، ایجاد تشکیلاتی به نام «بیت العدل» را لازم و ضروری دانست. تشکیلات اداری و جهانی را سازمان داد و معبدهای قاره ای بهائی موسوم به «مشرق الاذکار» را تاسیس کرد. این مرکز اداری و روحانی بهائیان واقع در شهر حیفا (در اسرائیل) به بیت العدل اعظم الهی موسوم است. شوقی افندی در سال 1336 شمسی بر اثر آنفلوانزا در لندن درگذشت.

پس از مرگ شوقی افندی در کنفرانس ویژه ای که سال 1342 شمسی با حضور سران مهم فرقه بهائیت در لندن تشکیل شد 9 نفر به عنوان اعضای مجلس بیت العدل انتخاب شدند و بیت العدل از عکا به شهر «حیفا» در «اسرائیل» منتقل شد که تاکنون فعال است و هر چند سال یکبار با تجدید انتخابات اعضای آن تغییر می کند.

عکس: سید علی محمد باب با عمامه سیاه، صبح ازل جانشین او با عبای قهوه ای و بنای بیت العدل

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 814  - 24 آذر 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت