آیا رئیسیادامه پدیده ای بنام احمدی نژاد است؟ |
این روزها، به کرات در رسانه های داخل کشور تکرار می شود که دولت رئیسی، ادامه دولت احمدی نژاد است. حضور برخی وزرای احمدی نژاد در دولت رئیسی و حرف ها و سفرهای نمایشی رئیسی را هم بعنوان نمونه ذکر می کنند. پدیده ای بنام احمدی نژاد در جمهوری اسلامی نه ناگهانی بود و نه غیر قابل پیش بینی. این پدیده از آغاز انقلاب 57 در ایران حضور داشت و پا به پای انقلاب و جمهوری اسلامی جلو آمد و همیشه این نگرانی وجود داشت که آنها یک روز تمام اهرم های قدرت را در جمهوری اسلامی قبضه کنند. این پدیده حاصل نطفه ای بود که در سالهای پیش از کودتای 28 مرداد بسته شد و بعد از کودتا نیز رژیم شاه به حمایت از آن برخاست تا هم در مقابل اندیشه های نو در میان مذهبیون روحانی و غیر روحانی و هم در مقابل ملیون و دگراندیشان چپ بایستد. تمام تجربه کارشکنی علیه دولت مصدق و دشمنی با حزب توده ایران در جریان جنبش ملی دهه 30 را آنها دراختیار داشتند. شیخ محمود حلبی، انجمن حجتیه را در مشهد با همین انگیزه بنیانگذاری کرد و دولت کودتایی سپهبد زاهدی پشت آن ایستاد و سپهبد تیمور بختیار که بنیانگذار ساواک شد، از آن حمایت کرد. نخست تریبونی را در رادیو مشهد در اختیارش گذاشتند و سپس در تهران امام جمعه یکی از معروف ترین مساجد تهران در قلب جنوب تهران (خیابان مولوی) و در میان مردم دارای گرایشات مذهبی شد. آنها شبکه های سلولی ساختند و در آستانه انقلاب 57 به گفته آیت الله خزعلی و آیت الله ربانی شیرازی نزدیک به 30 هزار کادر داشتند. آنها، کارکشته بودند و پس از مخالفت آیت الله خمینی با حضور آنها در حکومت، بخشی با تبری جوئی از انجمن حجتیه وارد حکومت شدند و برخی بی نیاز از تبری جوئی در دل حاکمیت جا سازی شدند. آنها بتدریج تا قلب سپاه پاسداران، قلب نهادهای امنیتی، قلب بیت رهبری، قلب زندانها و قوه قضائیه و... پیش رفتند و در تمام این جایگیری ها نقاب دفاع از انقلاب و آیت الله خمینی را بر چهره زدند و سنگ او را به سینه تا توانستند بتدریج آرمان ها و اهداف خود را بعنوان آرمان های انقلاب جا بزنند، بتوانند رهبر انقلاب 57 را به حاشیه رانده و رهبر جمهوری اسلامی را بعنوان رهبر انقلاب با شعارهای من درآوردی خودش جا بیاندازند. توانستند بنیاد و موسسه ای بنام آیت الله خمینی برپا کنند، مصباح یزدی را در راس آن قرار بدهند تا علیه او عمل کنند. این موسسه بنام آیت الله خمینی جواز فعالیت گرفت و سرانجام جبهه پایداری را بعنوان حزب سیاسی تشکیل دادند که درحقیقت اسم تازه انجمن حجتیه است. آنها در مجالس جمهوری اسلامی بودند اما بسیار کم تظاهر تا زمانی که بتوانند بعنوان حامی دولت خودشان سر بلند کنند. چنان که در دوران 8 ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد کردند و اکنون پشت ابراهیم رئیسی ایستاده اند. مجلس را قبضه کردند و پشت قباله قوه قضائیه و قوه مجریه کردند.
احمدی نژاد فرد نبود، کارگزار این جریان بود که در مقاطع مختلف امتحان خود را در کنار آنها پس داده بود. در مخالفت با اشغال سفارت امریکا و ضرورت حمله به سفارت شوروی وقت، در جنگ و جنایت در کردستان، در ترور های داخل (قتل دکتر سامی در مطبش) خارج از کشور (از جمله ترور عبدالرحمان قاسملو در وین). آنها سکان را دادند دست احمدی نژاد و خود در کنارش جای گرفتند. در همه ارگان های نظامی و امنیتی نفوذ کردند. در دوران او توانستند احزاب اسلامی (جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی) را منحله اعلام کنند. آنها توانستند جنایاتی را که در دهه 60 در زندان ها مرتکب شده بودند، به نوع دیگری در سطح جامعه (از جمله با قتل های زنجیره ای) تکرار کنند. توانستند دهها میلیارد دلار پول نفت دوران احمدی نژاد را سرمایه قدرت حکومتی خود کنند، توانستند ایران هراسی را به سود اسرائیل سازمان بدهند، توانستند زمینه ظهور داعش در کشورهای اسلامی را فراهم سازند، تحریم ها را روی دست مردم ایران بگذارند و خود پول دور زدن تحریم ها را به جیب بزنند و .... دهها مانور و دستآورد دیگر. آنها برای حفظ احمدی نژاد در پست ریاست جمهوری علیه میرحسین موسوی کودتا کردند. کسی که به همراه طرفداران و یاران آیت الله خمینی از ابتدا در مقابل و تقابل با آنها بود. آنها در اواخر دوران دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد بتدریج به این نتیجه رسیدند که احمدی نژاد مهره ای ضعیف و درعین حال تکرو و غیر قابل پیش بینی است و نمی تواند حریف مردم و انقلاب 57 شود و دوره اش نیز رو به پایان است. بنابراین باید جانشینی مناسب تر از او را به صحنه بیآورند. سعید جلیلی همین مهره بود که مصباح یزدی پدر معنوی حجتیه نوین و شبکه های مارپیچ و تو در توی این انجمن که صدها برابر خوفناک تر از حجتیه اولیه است پشت وی ایستادند. جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری ناکام ماند اما او و شبکه ای که پشت سر او بود، نا امید نشده و دولت سایه را علیه دولت روحانی تشکیل دادند تا پس از 8 سال کارشکنی و ناامید کردن مردم از انتخابات و اصلاحات، خود سکاندار قوه مجریه شوند. چنین شد و ابراهیم رئیسی با اقلیت رای در انتخاباتی که اکثریت مردم در آن شرکت نکردند سکاندار ریاست جمهوری شد. احمدی نژاد کارگزار چنین ماجرائی بود و ساده لوحی است که تصور شود احمدی نژاد تمام شد. احمدی نژاد بعنوان یک فرد تمام شده است. فردی ضعیف و ماجراجو که گرفتاری های روانی و شخصیتی نیز دارد و دستش برای مردم رو شده است. اما جریانی که احمدی نژاد را روی کار آورد هست و به این آسانی میدان را ترک نخواهد کرد. یگانه اهرم مقابله و طرد این جریان همانا هوشیاری مردم و بسیج عمومی مردم برای شناخت ساختار حکومت، شخصیت ها، جریان های سیاسی و تعیین تکلیف با همه آنهاست. این طرد اهمیتی تاریخی دارد. باید کوشید سیر رویدادهای ایران از آغاز جمهوری اسلامی تاکنون را به مردم یادآوری کرد و آنها را به عمق حوادث و رویدادهای انقلاب 57 برد.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 814 - 24 آذر 1400