دیکتاتوری در ج. اسلامی نهادینه شده؟ |
بحث در باره دیکتاتوری در جمهوری اسلامی بسیار دقیق و درعین حال مهم و پیچیده است. جرات زیادی لازم نیست و یا حداقل ما نیازمند آن نیستیم که بگوئیم: در جمهوری اسلامی هنوز دیکتاتوری نهادینه نشده است. آنچنان که در زمان رضا شاه شده بود و در زمان شاه سابق نیز در دهه 1340 تا رسیدن به انقلاب نهادینه شد. یعنی سلطه رژیمی که در آن نفس نمی شد کشید. شرایطی که داشتن کتاب های ماکسیسم گورکی و یا جک لندن در خانه هم جرم بود. مطبوعات کاملا تحت سانسور و شکنجه و اعدام هم برقرار و مردم نیز در بی خبری از آنچه می گذشت. آنچه وضع کنونی ایران را با آن دوران متمایز می کند، همین نهادینه نشدن دیکتاتوری و استبداد، آگاهی و حساسیت سیاسی مردم و مقاومتی است که مردم و فعالان و احزاب سیاسی در برابر آن می کنند. یعنی استبداد هنوز سیستماتیک نشده است. درحالیکه در زمان شاه، در سالهای پس از کودتای 28 مرداد چنین شد. برای رسیدن به این نهادینه شدن، شاه و رژیم برآمده از کودتای 28 مرداد از هیچ جنایتی رویگردان نشدند. خاطرات و سرگذشت خانواده زندانیان سیاسی پس از کودتای 28 مرداد را باید دانست تا از رفتار فرمانداری نظامی تیمور بختیار و حمام زرهی او آگاهی یافت. اما وقتی شاه مسلط شد و توانست جامعه را غیر سیاسی کند، دریچه های زندگی عادی مردم را تا حدودی باز گذاشت یا بهتر است بگویم دریچه های رو به فرهنگ کوچه بازاری را بازتر کرد. رژیم توانست مردم را بکلی از سیاست بریده و از صحنه بیرون کند. هیچ انتخاباتی را در سالهای پس از 28 مرداد نمی توان یافت که مردم بصورت وسیع در آن شرکت کرده باشند و یا اساسا بدانند چه روزی رای گیری است و چه کسی می خواهد نماینده شود. کسی جرات نداشت حتی در خانه درباره شاه حرف بزند. این را مقایسه کنید با وضع کنونی که مردم زیر و روی حکومت را در تاکسی و اتوبوس و خیابان می گویند! و انتخابات بلای جان حکومت است و نمی داند چگونه مردم را حذف کند؟ اگر مردم در انتخابات شرکت نکنند طشت مشروعیتش یکبار دیگر از بام می افتد، چنان که در دو انتخابات مجلس در سال 98 و ریاست جمهوری در سال 1400 افتاد و اگر شرکت کنند اسباب و وسائلی این شرکت می خواهد که اگر تن به آن بدهد، زیر پای خودش را خالی کرده و بازنده اصلی انتخابات است. برنده هم مردم. عده ای تصور کرده اند جنایت هرچه بیشتر باشد، دیکتاتوری استوارتر و نهادینه تر شده است. آنها نمیتوانند تفاوت میان جنایتکار بودن یک حکومت، بویژه حکومتی که با تشدید جنایت می کوشد خود را تثبیت و دیکتاتوری اش را مستقر سازد، با حکومتی را که دیکتاتوری اش مستقر شده درک کنند و همه هوشیاری سیاسی در یافتن همین مرز جدائی و حرکت سیاسی روی این مرز است. در جمهوری اسلامی کم جنایت نشده و کم جنایت نمی شود، بویژه که این جنایت و حتی استبدادی که هنوز نهادینه نشده رنگ مذهبی نیز دارد و چهره فاشیسم مذهبی نیز به خود گرفته است. اما این چهره هنوز نهادینه نشده است. سر زندانی را برای شکنجه و اعتراف گیری در "توالت" می کنند، شلاق می زنند و انواع جنایات دیگر، اما هنوز مطبوعات می توانند در داخل کشور وارد حساس ترین مقولات سیاسی و اقتصادی و حکومتی شده و مطالبی را منتشر کنند که علیه حاکمیت و سیاست های آنست. زندانی سیاسی از داخل زندان می تواند مصاحبه کند، خواهان سیم کارت تلفن همراه شود و یا خواهان دقایق بیشتری برای صحبت با خارج از زندان شود، در خود حکومت چند دستگی چنان است که هنوز به آسانی می گوید که "موسوی ولایت آقای خامنه ای را قبول نداشت " حتی عده زیادی از روحانیون ولایت خامنه ای را قبول ندارند و این را بیان می کنند. کسی در زمان شاه جرات داشت چنین بگوید و مطبوعات منتشر کنند؟ کسی می توانست بگوید فلان کس به این دلیل زندانی شده که رهبری شاهنشاه آریامهر را قبول نداشته و یا ندارد؟ بحث بر سر این نیست که استبداد و سرکوب – آنهم آلوده به خرافات و ارتجاع مذهبی- وجود ندارد. خیر! وجود دارد و بسیار هم نفرت انگیز وجود دارد، اما، برای تدوین شعار و تاکتیک سیاسی، بحث از اینجا آغاز می شود که هنوز خودکامگی به دلیل ادامه چند دستگی درحاکمیت، تغییر اوضاع جهانی، وجود وسائل ارتباط جمعی (مانند اینترنت و تلویزیون ها و ... که در زمان شاه نبود)، ادامه حیات شعارهای انقلاب در میان مردم، (مانند آزادی که حکومت هنوز نتوانسته خود را از چنگ آن رها کند) و... نتوانسته نهادینه شود و تمام همت و مبارزه در وضع کنونی باید جلوگیری از این نهادینه شدن باشد. ما حرف بسیار داریم. بر سر این که چه کنیم تا اختناق و سرکوب و استبداد نهادینه نشود، فضای سیاسی گشوده شود و مردم بکلی غیر سیاسی نشده و به خانه هایشان باز نگردند. بحث اصلی اینجاست!
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 815 - اول دیماه 1400