راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

اردوغان

و ناسیونالیسم ترک

موسسه راهبردی روسترات

ترجمه- کیوان خسروی

 

  

ناسیونالیسم ترک از نظر عملکرد تاریخی، پیشینه سیاسی و موقعیت ادواری خود در دو خط اصلی شکل گرفته است. این ناسیونالیسمی است دولتی که از بالکان سرچشمه گرفته و به آن مکتب «تسالونیکی» نیز می گویند و ناسیونالیسم عمومی که حول ایده ترکیسم آسیای مرکزی شکل گرفته است. مکتب «تسالونیکی» بر جامعه شناسی معاصر جهت گیری می کند و بر فرایند تجزیه و ترمیمی که در دولت جاری است تمرکز دارد. این مکتب از جمله با ایده های جامعه شناسی ناسیونالیستی و درک ایده ناسیونالیستی فرانسه نیز تغذیه شد. در این راستا نه عناصر عینی ایده ناسیونالیسم، مانند سلسله و خاندان یا تعلقات اتنیکی (قومی) بلکه عناصر ذهنی مانند اشتراک احساسات و اراده برای زندگی مشترک در اولویت بود. بر این جریان همچنین جریانات جهانی تاثیر گذاشتند. زبان بعنوان ابزاری برای برقراری احساس اشتراک بین نمایندگان جامعه ساکن در دولت انتخاب شد. ولی جایگاه زبان در جامعه شناسی ناسیونالیستی «نه بر گذشته، بلکه بر حال» سمتگیری شده بود. بدین ترتیب جنبش «زبان نو» در «تسالونیکی» با ترکی شدن زبان ملی آغاز شد. سپس مفهوم ترکیسم در خاک حاصلخیز نسلی کاشته شد که در دولتی با آداب و رسوم ترکی پرورش یافت و خود را بعنوان ترک معرفی کرد.

جنبش ترکیسم در سالهای دهه 1950

جنبش ترکیسم با مقر خود در آسیای مرکزی و استانبول عمدتا در سالهای دهه 1950 توسعه سریعی پیدا کرد و تحت حمایت اتحادیه ترکی رشد یافت. مکتب استانبول در درون جنبش با تاکید بیشتر بر « خاندان» و « پانیست ها»( ناسیونالیستها و ملی گرایان. ک.خ.)به فعالیت خود ادامه داد. نظریه و ایده ناسیونالیسم بر اساس تاریخ و خاستگاه شکل گرفت. همانا در این سالها حزب حرکت ملی (ملیتچی حرکت پارتیسی.  MHP)  کنونی و همچنین حزب ایده آلیستی متولد شدند. ایده های ناسیونالیسم  ترکیه جمهوری خواه در اثر تغذیه از این دو مکتب تا امروز مانده است. پس از سالهای دهه  1930 تعریفی از هویت ملی ترکیه و ابعاد آن ظاهر شد. حال آنکه ایده ای که  قلمرو آناتولی را سرزمین تاریخی در نظر می گرفت و پیدایش  ترکیسم و میراث آنرا در خاستگاه و منابع آسیای مرکزی جستجو می کرد، پدید آمده بود.  تغییرات فرهنگی مرتبط با نوع جدید و متمدن ترک  از طرف دولت و بوسیله دولت تلاش شد. از آن زمان همه دولتهای ترکیه  این مسئله را در برنامه های خود گنجاندند.

فشار بر مردم خودی به منظور تحکیم رژیم

پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در سالهای دهه 1900 جمهوری تازه تاسیس ترکیه، در آناتولی میلیونها ارمنی، میلیونها یونانی، میلیونها کرد و صدها هزار آسوری و عرب زندگی می کردند و همه آنها به زبان مادری خود سخن می گفتند. سایر گروه های قومی بزرگ و کوچک همچنین به زبان های خود صحبت می کردند. این زبانها به همزیستی خود در مناطق بزرگ آناتولی ادامه می‌دادند. رهبری جدید کشور ترکیه به رویکردی نژادپرستانه و ناسیونالیستی پایبند بود که در آن سلطه ترکها برتری داشت و غم و اندوه بسیاری بر سایر عناصر قومی ای که ترک نبودند ببار آورد. در همان آغاز سده بیست، صدها هزار ارمنی آناتولی، صدها هزار یونانی آناتولی و ده ها هزار آسوری در معرض نابودی و نسل کشی سیستماتیک قرار گرفتند. کسانی هم که باقی مانده بودند قربانی فشار وحشتناکی در چارچوب همسان سازی (آسیمیلاسیون.ک.خ.) بعنوان شهروندان دولت جدید ترکیه شدند که در آن هم به ترکها برتری داده شد. ارمنی ها، یونانی ها و یهودیان آناتولی که حقوق آنها تضمین شده بود با معاهده «لوزان»، اما هر چند تا حدی توانستند در برابر این فشار در بخش همسان سازی(آسیمیلاسیون) مقاومت کنند. در عین حال  کردها، بزرگترین گروه قومی غیر ترک، و علویان بزرگترین گروه مذهبی غیر سنی هم با نژاد پرستی سیستماتیک و نابودی فرهنگی بر اساس اصل برتری ترکها مواجه شدند.

«ترک بودن» یک مفهوم نژادی و قومی محسوب می شود

جمهوری جدید می خواست جمهوری ترکی باشد و اینطور هم شد. رویکردی بر اساس این شعار پدید آمد: «چه خوشبخت است آن کسی که می گوید من ترک هستم!»، یعنی دفاع از اعتقاد به تلاش نه برای جمهوری ترکی، بلکه جمهوری که در آن مردم خود را ترک بدانند. آنهایی که ترک نبودند مجبور شدند که ترک باشند. بکمک دکترین تاریخی ترکیه بر نژاد ترک تاکید شد و ترک بودن بعنوان یک نظریه و ایده نژادی و قومی پذیرفته شد. ادعای ترکها مبنی بر اینکه آنها «مردمی از آسیای میانه هستند که به آناتولی مهاجرت کرده اند»، و «خانه اجدادی آنها آسیای میانه است»، بوضوح این مسئله را آشکار می کند. به این ترتیب  در حالیکه مردمی که ترک نبودند، مجبور شدند ترک بودن و ترکی شدن خود را بپذیرند، ترک بودن بر پایه ترکان کشورهای دیگر و خانه اجدادی اصلی – آسیای مرکزی ساخته شد. این برتری نژادپرستانه ترک با مخالفت و اعتراض هیچ کسی مواجه نشد و در این راستا از جمله داده های پیدا شده علومی مانند انسان شناسی، باستان شناسی، تاریخ و در نهایت ژنتیک در جمهوری ترکیه بکار گرفته شد. این دولت تبعیض آمیز و نژادپرست همیشه وجود کردها را انکار کرده است. زمانی که این دولت مجبور شد وجود کردها را تصدیق کند، اهمیت زبان، فرهنگ و فلکلور آنها را کم اهمیت جلوه داد. دولت ترکیه، ضمن طبقه بندی کردن کردها بعنوان مردمی بدوی و نیازمند آموزش از دریچه ملت برتر استعماری به آنها می نگریست. دولت لهجه آنها را به سخره می گرفت و از ناتوانی آنها در صحبت کردن به زبان ترکی سوء استفاده می کرد. در مدارس دولت فرزندان کردها را از طریق برنامه های درسی با محوریت برتری ترکها در معرض همسان سازی(آسیمیلاسیون) قرار می داد. 100 سال گذشته دولت ترکیه از لحاظ استراتژیک کاملا مبتنی بر یک طرح جامع همسان سازی کرده بود. این عمل شرم آور فاشیستی را حزب جمهوری خواه خلق ترکیه – حزب آتاتورک، که عنصر جدایی ناپذیر دولت است آغاز کرد. حزب جمهوری خواه خلق که اکنون اپوزیسیون شده تا کنون نمی تواند از زیر بار این مسئله خلاص شود. این مسئله همچنین یکی از دلایل علاقه به اردوغان است. در موسسات آموزشی دولتی و بویژه از طریق پروژه هایی مانند نهادهای روستایی در پوشش روشنگری کردها و علویان از فرهنگ خود جدا شدند. دلیل اصلی این عمل این ادعا است که زبان کردها خط ندارد، ابتدایی است و دستور زبان و ذخیره واژگان آن کم و ناچیز است. این پیشنهادات از دیدگاه هواداران برتری ترک از همسان سازی(آسیمیلاسیون) زبانی کردها حمایت می کنند و بعنوان ابزاری برای نابودی کردها استفاده می شود. همانند سازی سایر اقوامی که هنوز زبان و هویت خود را از دست نداده اند نیز به همین ترتیب انجام می شود. کردها، عربها، یونانی های مسلمان شده و دیگر مردمان هویت خود را این چنین از دست می دهند. مسئول این امر سیاست و عملکرد برتری ترک ها است که از نظر ایدئولوِژیک در طول 100 سال گذشته بدون تغییر باقی مانده است. زبان کردی از منظر پداگوژیکی حداقل به اندازه زبان ترکی زبان خودکفا است و سزاوار احترام کمتر از ترکی نیست. کردها - بهمان اندازه ترکها -  ساکن آناتولی هستند. کردها مردم باستانی آناتولی هستند. هزاران سال پیش از اینکه زبان ترکی برای نخستین بار در آناتولی صحبت شود، کردها در منطقه ای که امروز زندگی می کنند، زندگی می کردند. انکار وجود کردها توسط دولت معاصر و رژیم آن این حقیقت را تغییر نمی دهد.

اسلام سیاسی اردوغان و درک او از ترک گرایی

رجب طیب اردوغان مهره مؤثر 20 سال اخیر تاریخ معاصر ترکیه از لحاظ سیاسی و ایدئولوژیک بعنوان یک اسلامگرا شناخته می شود. او وارث سنت حرکت «ملی گؤروش» ( دیدگاه ملی) است که مبنایی اسلامی و سیاسی دارد.علی رغم اینکه او بارها اعلام کرد که «ما از « ملی گؤروش» منفصل شده ایم، اما بدیهی است که او کارهای اصلی خود را از طریق این منشور انجام می دهد. جالب اینجا است که او از ایده های سیاسی « اخوان المسلمین» حمایت می کند و کاملا براحتی نشانه های سیاسی آنها را در میادین در زمان میتینگ ها بنمایش می گذارد. اردوغان سیاست خارجی خود را حول محور اسلام گرایی، شاید بتوان گفت بسته به وابستگی خود به این یا آن مذهب بنیان نهاد. او شاهد موفقیت جنبش «اخوان المسلمین» در مصر، سوریه و تونس بود. اردوغان در موضوع فلسطین در کنار حماس قرار گرفت. بهرحال او در دیگر جنبشهای فلسطینی مسلمان نیز بود. یا برای نمونه «رژیم اسد» در سوریه ضد اسلامی نبود. و «سیسی» «طرفدار آمریکا» که در نتیجه کودتا در مصر به قدرت رسید نیز یک آتئیست نبود، بلکه مسلمان بود. هیچ کشور مسلمانی در عملیات «چشمه صلح» علیه سوریه یا سایر عملیات ها از ترکیه حمایت نکرد. قطر و سومالی چندان تمایلی به ارائه حمایت جزیی و کم اهمیت هم نداشتند. تلاش اردوغان برای بدست آوردن قدرت در خاور میانه تحت حمایت «اخوان المسلمین» هیچ علاقه ای را بر نیانگیخت.

تناقضات فلسفی اردوغان

به سخن دیگر وضعیت متضادی بوجود آمد. از یک سو او به شکل یک اسلامیست در می آید، اما به خاورمیانه از طریق تجاوز به کشورهای مسلمان هجوم می برد و ارتش اسلامی، با هدف خلافت (مانند سادات ایجاد می کند). او از دوران آتاتورک بخاطر روی گردانی ترکیه سابق از کشورهای مسلمان عرب انتقاد می کند و در همان زمان اعلام می کند که خوب است کشورهای اسلامی متحد شوند و اتحاد را ایجاد کنند، او سیاست پان اسلامیستی اسلام گرایی سیاسی را دنبال می کند  و در همان زمان بعنوان یک رهبر بین کشورهای اسلامی موضع گیری می کند... و همه این دیدگاه های متضاد داخلی را او در سیاست داخلی بعنوان «قدرت فزاینده ترکیه» تعبیر می کند. بموازات همه اینها او تلاش خواهد کرد به جهان ترک، برای نمونه به شورای ترکان دست درازی کند. شورای ترکان از پنج عضو، از جمله ازبکستان که در آن مجارستان عضو ناظر است متشکل است و تنها یک نمونه است. سازمانهای دولتی متعددی که مقر آنها در آنکارا یا استانبول هستند، تلاش می کنند پایه های قدرتمند جهان ترک را پایه ریزی کنند. اداره امور دینی و موسسه «یونس امره» و مراکز فرهنگی «یونس امره»، آژانس همکاری و هماهنگی ترکیه- اینها  تنها تعدادی از این موسسات هستند که علیرغم هر بحرانی بدنبال فعالیتهای خود هستند. اردوغان پس از باز گشت از آذربایجان هرگز از شورای ترک دست بر نداشت و افزودن شعار «یک ملت- پنج دولت» را فراموش نکرده است. بطور خلاصه می توان اشاره کرد که برای خوب جلوه دادن تلاش همه دولتهای آنکارا، ضمن انجام فعالیت در زمینه تحکیم رژیم و فعالیتهایی در زمینه تحمیل ترک گرایی و ناسیونالیسم به مردم و بمنظور جلب آرا در انتخابات، در دوران اردوغان اسلام سیاسی چاشنی شده با سس خلافت را اضافه کردند. سیاست خارجی ترکیه با این دو فلسفه «تحریف شده» تعیین شد. این دو جریانی که سیاست خارجی ترکیه را شکل می دهد خود از چه قرار است، موضوعی است برای مقاله جداگانه.

https://russtrat.ru/analytics/12-noyabrya-2021-0010-7112

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 815  - اول دیماه 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت