راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

امریکا و روسیه

در اوکرائین

با هم روبرو می شوند؟

والری کریلوف - سویتسکایا راسیا

گزینش و ترجمه- آزاده اسفندیاری

 

 

گسترش بحران و تشنج بین جمهوری های مردمی لوگانسگ و دونتسک با اوکراین، شرایط نا مطلوبی را برای روسیه رقم زده است.

ایالات متحده آمریکا، بر آن است تا با سوء استفاده از بحران موجود، حضور خود را در خاک اوکراین تثبیت کند. ادامه وضعیت ناپایدار در اوکراین و تشدید تنش سر مرزهای روسیه با این کشور، این گمان را تقویت می کند که در آینده نزدیک مجالی فراهم شود و نیروهای نظامی آمریكا و ناتو به صورت دائمی و در نزدیكی مرزهای روسیه مستقر شوند.

در وجهی دیگر، موضع گیری ترکیه در ارتباط با اوضاع نابسامان اوکراین نیز حکم ریختن بنزین بر آتش را دارد. دولت ترکیه الحاق کریمه به روسیه را به رسمیت نمی شناسد و در تجهیز و تقویت ارتش اوکراین کمر همت بسته است. ترک ها، تحت فشار انگلیس، حمایت خود را از« موضوع کریمه» جهت ضدیت با روسیه اعلام کرده اند. بنظر می رسد ساخت کانال استانبول، که به موازات کانال بسفر ساخته خواهد شد، به این دلیل است که کنوانسیون مونترو، ( 1) در مورد آن اعمال نخواهد شد. اجرای این برنامه به ناوهای هواپیمابر آمریکایی اجازه می دهد آزادانه وارد دریای سیاه شوند. در یک کلام، ترکیه با تمایل به بازآفرینی امپراطوری عثمانی، یک شریک غیر قابل پیش بینی و تبر به دست در رابطه با روسیه است.

شنیده ها حاکی از آن است: به دلیل امتناع روسیه از به رسمیت شناختن جمهوری های مردمی دونتسک و  لوگانسگ، احساسات بد بینانه ای نسبت به روسیه، به طور روز افزون در خود روسیه بوجود آمده است. به طور خلاصه می توان وضعیت را به شرح زیر توصیف کرد:

افزایش نا باوری در درون روسیه بعنوان مدافع جهان روس ها و عدم توجه کافی به موقعیت مردم لوگانسگ و دونتسک، در داخل اوکراین، که بارها توسط سورکوف، و دیگر نمایندگان مذاکره کننده از طرف روسیه بیان شده است. این سر‌خوردگی نه تنها میان جمعیت این جمهوری ها، بلکه در بسیاری از شهروندان روسیه نیز مشاهده می شود.

گفتگویی وجود دارد مبنی بر این که کندی و بلاتکلیفی روسیه در ارتباط با مسئله دنباس، بدلیل انتظار پایان یافتن پروژه گازی Nord Stream 2 است اما ربط دادن این دو موضوع قانع کننده نیست. خوب، ما به هر صورت این پروژه را خواهیم ساخت لذا بعد چه خواهد شد؟ پس از اتمام، روسیه به دلیل وجود همین پروژه تحت فشار بیشتری قرار خواهد گرفت. در میان برخی سیاستمداران روسیه، نظر زیر نیز رایج است: آنها می گویند روسیه به دونتسک و لوگانسگ - نووروسیا-، و حتی به کل اوکراین احتیاج ندارد. به همین دلیل مردد است تا منتظر می ماند لحظه ای مناسب فراهم گردد و نفوذ ایالات متحده آمریکا تضعیف شود و مردم اوکراین خود با نئو باندریسم به مخالفت بر خیزند. با این حال به نظر می رسد، هیچ لحظه مناسبی در آینده قابل پیش بینی نیست، بلکه برعکس زمانی که نیروهای ناتو در خاک اوکراین مستقر شوند، عملاً لحظه مناسب به حداقل ممکن خواهد رسید و با استقرار موشک های آمریکایی پرشینگ، در مرزهای روسیه تهدیدات در مرزهای ما به میزان غیر قابل پیش‌ بینی افزایش می‌یابد. در این صورت تصمیم گیری برای منافع ژئوپلیتیکی روسیه، جایی برای امروز و فردا کردن تصمیم گیری باقی نمی‌ گذارد.

به دشواری می‌ توان باور کرد که روسیه، با توجه به فشار خارجی فزاینده ای که از طرف انگلا ساکسون ها تجربه می کند، طرح مؤثر و معینی برای حل مسله اوکراین، با حداقل ضرر نداشته باشد. قطعاً چنین طرحی وجود دارد.

باید توجه داشت که همه تصمیمات باید توسط رهبری روسیه و عمدتا پرسنل نظامی حرفه ای محاسبه و تأیید شود. ضمن اینکه به تکرار باید گفت، هر چه زود تر باید یک تصمیم اساسی گرفته شود زیرا فردا خیلی دیر خواهد بود. اگر روسیه قبل از آمریکایی ها که قصد ایجاد پایگاه برای ناوگان دریایی خود در سواستوپل روسیه را داشتند پیش دستی نمی کرد، امروز اوضاع کریمه به شکل دیگری بود.

من به عنوان یک نظامی بازنشسته معتقدم: ما به جنگ در اوکراین نیازی نداریم اما صلحی از این دست نیز راه چاره نیست. شبه نظامیان دنباس از هفت سال ماندن در سنگرها خسته و فرسوده شده اند. شرایط ایجاب می‌ کند و زمان نیز برای دفاع از منافع ملی روسیه و روس ها در اوکراین فرا رسیده است. ما نمی توانیم بدون استفاده از نیروهای مسلح از منافع خود دفاع کنیم. در عین حال، روسیه به طور قاطع نباید گرفتار درگیری های طولانی مدت شود. منابع موشکی هوانوردی و تاکتیکی ما با انجام عملیاتی سریع (حداکثر یک روز و نیم) شرایط را برای اقدام عملی ما امکان پذیر می کند. هدف آن می تواند در مرحله اول، آزادسازی کامل مناطق دونتسک و لوگانسگ از نئو فاشیست ها باشد. به علاوه کنترل منطقه خرسون از نظر اهداف بشردوستانه - تأمین آب برای اهالی کریمه، نیز لازم است.

 به موازات آن- با توجه به نارضایی عمومی- می‌ تواند قیام ساکنان خارکوف، نیکولایف، اودسا، دنیپر، زاپوروژیه و تعداد دیگری از شهرها به منظور اعلام استقلال از دولت مرکزی طرفدار آمریکا را در پی داشته باشد. من نمی خواهم روی جزئیات تمرکز کنم اما به طور کلی می توانم بگویم، این عملیات با حمایت مردم محلی، و تحت تأثیر روسیه با دادن کم‌ترین تلفات و با چنان سرعتی باید انجام شود که فرصتی برای آمریکایی ها و اعضای ناتو برای واکنش سریع  به جا نگذارد. 

بیاد بیاوریم، هر قدر روسیه به امید سازش های افسانه‌ ای به انتظار بنشیند، بخت ما برای موفقیت کمتر خواهد شد! گذشته نشان داد زمان علیه ما است!

 اگر به زمانهای گذشته برگردیم، اتحاد جماهیرشوروی سوسیالیستی، که روسیه میراث دار آنست، جمهوری شوروی سوسیالیستی اوکراین را از شر فاشیسم هیتلری آزاد کرد. حال روسیه از حکومت اوکراین در ازاء خلاصی مردم این کشور از نسل کشی چه بدست آورد. حالا همدستان اوکرائینی هیتلر، به عنوان قهرمانان ملی اوکراین معرفی شده اند. روس هراسی به اصلی ترین سیاست سیاستمداران اوکراین تبدیل شده است. « نخبگان» اوکراینی برخورد تبعیض آمیز با زبان و ادبیات روسی و تخریب آثار تاریخی دوره اتحاد جماهیر شوروی را پیشه خود قرار داده اند و هیچ دست و زبانی روش آن ها را محکوم نمی‌ کند. بعلاوه نسل جوان اوکراینی از مقطع کودکستان تحت تأثیر ناسیونالیسم قومی، و روحیه خصومت با روسیه پرورش می یابند.

خطر دیگری نیز در یک واقعیت مهم نهفته است که «نخبگان» مدرن اوکراینی و روسی، نه تنها در ارادت به نئولیبرال- جهانی سازی و «ارزش های»غربی، بلکه در ضد شوروی بودن و روس هراسی، دست در دست یکدیگر دارند. نمونه های زیادی از این موارد را در رسانه‌ها می‌ توان یافت. به عنوان مثال، اتحادیه نویسندگان روسیه نسبت به این واقعیت که سازمان دهندگان «دیکته کامل» سال به سال افرادی که عملاً و علناً مواضع ضد روسی در جامعه دارند را برای نوشتن متون مخرب تشویق می کنند. امسال این دیکته ها توسط دیمیتری گلوخوفسکی، نوشته و تنظیم شده است. شخصی که عملاً در روسیه زندگی نمی‌کند و دارای تابعیت اسرائیلی، اجازه اقامت در آلمان و اسپانیا را دارد. هم او است که به روس های «بی سواد» زبان روسی آموزش می‌ دهد. ویا: ما متن های کلاسیک روسی نداریم، ما نویسندگان وطن پرست نداریم...

با تمام این تفاصیل، وضعیت موجود داخلی و خارجی، رهبری کشور ما را وادار می کند تا نه تنها میهن پرستی را پیشه کنیم، بلکه همچنین باید در مسیرهای دستیابی به آن قرار بگیریم.

در عین حال، تماس بایدن با ولادیمیر پوتین نباید گمراه کننده باشد. هیچ بحثی در مورد همکاری برابر روسیه و ایالات متحده وجود ندارد. فشار غرب بر روسیه و به طور خاص بر پوتین، یقینا افزایش خواهد یافت و رئیس جمهور را مجبور می کند تا سرانجام در مورد «مسئله اوکراین» تصمیم بگیرد. دیگر فرصتی برای انتظار باقی نمانده است. به گفته یکی از سیاستمداران نوروسیا:« با روسیه ثروتمند، با اقتدار و قدرتمند، همه می آیند و خواه نا خواه آستانه را می بوسند و درخواست رابطه می کنند». هر چقدر روح دلسوز و احساس مسئولیت روسی با این مسئله مخالفت کند، سرانجام حل و فصل اوضاع وخیم منطقه، نیاز به استفاده از نیروی نظامی از طرف روسیه را در پی خواهد داشت.

 در هر صورت، ایده نوروسیا، باید در جریان اصلی مصلحت ژئوپلیتیکی قرار گیرد و به روسیه برگردانده شود. به نظر من در اولین قدم روسیه باید جمهوری های دونتسک و لوگانسگ را با توجه به قوانین بین‌المللی به رسمیت بشناسد.

( یاد آوری می شود، پس از کودتای نئوفاشیست ها در سال 2014 در اوکراین، جمهوری های دوگانه دونتسک و لوگانسگ، با اجرای رفراندم و با آرای حدود 95 در صد اهالی، اعلام استقلال کردند. حزب کمونیست روسیه در همان زمان ضرورت به رسمیت شناختن این دو جمهوری را توسط دولت روسیه

پیشنهاد کرد اما متأسفانه دولت در انجام آن کوتاهی کرد.م).

1- بر اساس کنوانسیون مونترو، ناوهای هواپیما بر اجازه عبور از تنگه بسفر و داردانل را ندارند.

 

 http://www.sovross.ru/articles/2110/51759

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 



 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 783  -  اول اردیبهشت 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت