راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

تقسیم روسیه

گام دوم پس از نابودی

اتحاد شوروی است

روزنامه پراودا ترجمه آزاده اسفندیاری

 

اخیراً روزنامه پراودا، گفتگوی ویکتورکاژمیاکو، نویسنده و مفسر سیاسی روس با پروفسور ولادیسلاو گروسول، دکتر درعلوم تاریخ در باره نابود کننده اتحاد شوروی "سرگیی گورباچف" را منتشر کرده است که آن را میخوانید:

- ما وارد سی امین سال حوادث سال 1991 شده ایم. حوادثی که طی آن کشور شوراها نابود شد و اتحاد جماهیر شوروی منحل گردید. چرا و چگونه این اتفاق رخ داد؟

- گورباچف برای من یک علامت منفی بزرگ (ضد قهرمان) است اما در هر حال شخصیتی شد تاریخی. مردم بسیار علاقمند هستند تا به ماهیت «گوربی» ( گورباچف) کسی که عامل نابودی قدرت بزرگ سوسیالیستی از نقشه جهان شد پی ببرند.

- خوب، علاقه قابل درک است و به خاطر روشن شدن حقیقت، محقق موظف است بر انزجار شخصی غلبه کند.

- در این مورد هنوز موضوع جداگانه ای برای مطالعه علمی خاص صورت نگرفته است. در عین حال، من نمی توانم فقط آنچه را شنیده ام کنار بگذارم. فراموش کردن کار آسانی نیست.

- موافقم. سخنرانی شما در موزه تاریخ و پاسخ به مخاطبان تحت عنوان « آیا گورباچف از کودکی خیانتکار بود؟» در اینترنت منتشر شد. بیایید آنچه را که در ورای آن قرار دارد برای خوانندگان خود روشن کنیم.

- اتحاد جماهیر شوروی، تقریباً 30 سال است که دیگر وجود ندارد و من جوهره عملکرد گورباچف را درک می کنم. فکر می کنم بسیار اهمیت دارد. تصور کنید این جوهره بتدریج عیان و درک می شود. اعتراف می کنم که نگرش من در ابتدا نسبت به وی بی طرفانه بود. من واقعاً او را نمی شناختم. روشن بود که او در کمیته مرکزی در بخش کشاورزی کار می کرد، همین. او بعد شروع کرد به دادن شعارهایی که البته من واقعاً از آنها حمایت کردم. « سوسیالیسم بیشتر!» آیا من مخالف آن هستم؟ احساس کردم شخصیت وی بیش از پیش برایم جذاب می شود.

- احتمالاً در ابتدا برای اکثریت مردم کشور اینگونه بوده است؟

- شاید بله و از اوج شناخت کنونی ما در مورد آنچه در ادامه خواهد آمد، شخص به طور غیر ارادی در باره آسیب پذیری بیش از حد فکر می کند. گفته معروف «جولیوس فوسیک» ( نویسنده چک) در ذهن من دور می زند که گفت: «مردم! من شما را دوست داشتم، پس مراقب باشید!» با این حال باید توجه داشته باشیم که این سخنان جولیوس را در رابطه با گورباچف، در تابستان سال 1985 به خاطر آوردم.

- دلیلی داشت؟

- بله، روزی یک دانشجوی تحصیلات تکمیلی ما از قفقاز پیش من آمد و صحبت درباره دبیرکل جدید را شروع کرد. او گفت: می دانید ما او را« میشکا پاکتی» صدا می کنیم. من در ابتدا حتی نفهمیدم چه معنایی دارد؟ « بله، او رشوه خوار است!» مرد جوان گفت اینها فقط شایعات نیستند اما او خودش به خوبی با یکی از کسانی که زمان مسئولیت گورباچف، در منطقه استاوروپول بود و به او رشوه می‌ داد آشنا است. این آشنایی برای تهیه عمده فروشی پیاز و دادن رشوه به او کمک کرد تا قانون را دور بزند. این بدان معناست که وی با اقتصاد سایه در ارتباط بود.

- آیا تاثیری در شناخت شما ایجاد کرد؟

- بله بسیار! شخصی که این خبر را از او شنیدم احترام مرا نسبت به خود برانگیخت. اتفاقاً او امروز نیز زنده است و  یک محقق بزرگی شده است ... در مورد گورباچف، بی اختیار فکر کردم: آیا او یک حامی  اقتصاد سایه است؟ علاوه بر این، اقدامات وی به عنوان دبیرکل، نگرانی جدی ایجاد کرد. آغاز کار ایجاد تعاونی و شیوه تصویب شدن آن به ویژه نگران کننده بود. من البته فهمیدم که این یک گام قاطع به سوی سرمایه داری است. بله، در واقع همه چیز به آن سمت هدایت شد!

- و روی این موج، از جمله آیا چیزی در مورد کودکی «گوربی» یافتید؟

- بله، از پروفسور گریگوری الكسویچ گراسیمنكو، همكار من در موسسه دانشگاهی تاریخ روسیه. او دوستی داشت که در ساختن فیلم‌های مستند کار می کرد. پس از آن بود که سرنوشت او را به پریولنوی - روستای محل تولد گورباچف سوق داد: آنها فیلمی درباره او ساختند. بنابراین، در حین فیلمبرداری، ما  به سراغ مادر «قهرمان آینده» رفتیم تا درباره کودکی او بشنویم. مادر آلبوم عکس‌های خانوادگی را نشان داد. یک عکس توجه ویژه ما را جلب کرد: گورباچف نو جوان، روی یک تانک خراب آلمانی! اما کاملا آماده برای نبرد...

- فیلمسازان تعجب کردند؟

- به خودی خود سوالات شروع شد: در طول جنگ، آلمان ها در خانه ما زندگی می کردند و «میشنکا» مرغ و غازها را برای آنها فراهم می کرد و یا از چشمه آب می آورد و آنان نیز به او شکلات می دادند... به طور کلی، شوق و اشتیاق چنین زن دهقانی با بی گناهی و عشق به فرزند قابل درک است. اما من و گریگوری الكسویچ با سوالات ادامه دادیم. ما می دانستیم اشخاصی که از سرزمین هایی که به آشغال در آمده بودند مورد راستی آزمایی قرار می گیرند، زیرا نه تنها قهرمانان در میان آنها وجود داشتند، بلکه عده‌ای خائن نیز بوده اند. «میشینکا» اندکی پس از جنگ در هفده سالگی، به عنوان دستیار پدر با کار روی کومباین، حکم مهمی دریافت می کند – نشان پرچم سرخ کار! جایزه ای دور از انتظار برای این سن. پس از چندی وی در دانشکده حقوق دانشگاه مسکو پذیرفته میشود چرا که شرایط آن برای متقاضیان مناطق اشغالی ویژه بود. آیا شخصی «میشنکا» را تحت نظر داشت و یا مراقب او بود؟ من به طور تصادفی فهمیدم که او در حال گذراندن دوره  کارآموزی به عنوان دانشجو در KGB بود. سولات مختلفی برایم باقی مانده بود تا این که بعد از سال 1991 با یک افسر برجسته اطلاعات شوروی ملاقات کردم. سعی داشتم به موضوعی پی ببرم.

- این آشنایی برای شما مفید بود؟

- قطعا. اول از همه، در مورد این سوال که آیا گورباچف دوازده ساله می تواند توسط آلمان ها جذب شود؟ باید یک بار دیگر تأکید کنیم: در آن جنگ مهیب  کسانی بودند که خیانت کردند و قهرمانانی نیز پرورده شدند. نام قهرمان ما « یوری واسیلیویچ تاراسکین» است. او در واقع یک افسر مهم اطلاعاتی شوروی بود. همانطور که واقعیت زندگی نامه او ثابت می کند.

- او زنده است هنوز؟

- با تأسف عمیق باید بگویم او چندی پیش درگذشت.

- به چه صورت با او آشنا شدید؟

- او مقاله ای را برای مجله ما «تاریخ روسیه» در باره بندرا، (ژنرال بندرا با گروه خود زمان جنگ میهنی در اکراین با فاشیست ها همکاری کرد.م) آورد. قبل از آن (یک واقعیت بسیار مهم!) او در سازمان حزب ما به عنوان عضو حزب کمونیست فدراسیون روسیه ثبت نام کرد. در شرایطی که خیلی از افراد حزب کمونیست را ترک می‌کردند.

- آیا این مرجع حرفه ای تا دهه 1990 باقی ماند؟

- فکر می کنم بله: او برای ما سفری به موزه KGB ترتیب داد که بدون چنین موقعیتی تا آن زمان امکان پذیر نبود. و یک تأیید دیگر: در موزه، یک غرفه کامل به « یوری تاراسکین» اختصاص داده شده بود!

- و برای مجله خود مطلب جالبی نوشتید؟

- بسیار، اولین مقاله او نه تنها توسط من، عضو هیئت تحریریه بلکه توسط سردبیر ما Korneliy Fedorovich Shatsillo - دانشمند برجسته و پیشکسوت جنگ، افسر نیروی دریایی مورد تحسین قرار گرفت. اتفاقاً در آن مقاله «یوری واسیلیویچ» ثابت كرد كه اولین رئیس جمهور اکراین «مستقل» لئونید كراوچوك، با «بندر ها» در ارتباط بوده است. برادر بزرگتر او زمان جنگ در جنگل آن ها در باند آن‌ها بوده و به اشغالگران کمک می‌کرده است.

- حالا، شاید وقت آن رسیده است تا دوباره به موضوع گورباچف برگردیم؟

- درست است، وقت آن رسیده است. من خواستم بیشتر از همه با کمک «یوری واسیلیویچ تاراسکین» در مورد «گوربی» توضیح دهم. اینجا او از 11 تا 13 ساله است.

- آیا آشغال گران می توانستند او را جذب کنند؟

- آنها می توانستند. « واسیلویچ» با جزئیات گفت که چگونه نازی ها با حیله گری شروع به کار با کودکان در سن 9 - 10 سال می کردند و آنها را به شبکه‌های خود جذب می کرند. پرورش ایدئولوژیک، آموزش هوش و امور خرابکارانه. آن زمان معلوم شد، آلمان ها بچه های گرسنه را با مواد منفجره به طرف خط مقدم جنگ می فرستادند تا آن‌ها را زیر لوکوموتیو ها قرار دهند تا منفجر شود. سپس در ازای این کار، آنها غذا دریافت می کردند.

- به طور خلاصه، ارتباط شما با یک متخصص، اقدامات اشغالگران را تأیید کرد که گورباچف، در دوران نوجوانی به خوبی طعمه آنها شده است؟

- من نظر بسیار روشنی را در مورد احتمال این موضوع شنیدم. اتفاقاً، بعد از آن به ذهنم خطور کرد که در سو ظن هایم تنها نیستم. به عنوان مثال، تا آنجا که من می دانم ، مورخ مشهور Fursov در همین رابطه در مورد این موضوع صحبت کرد و حتی یک بحث مربوطه در اینترنت نیز وجود داشت ...

- ولادیسلاو یاکیموویچ، همانطور که می‌دانید هیچ مدرک مشخصی در مورد کار خیانت آمیز  گورباچف، برای همکاری با دشمنان در زمان کودکی وجود ندارد. با این وجود، بسیاری نه تنها نویسنده نامه که حتی خود ما گفتگوی خود را با آن آغاز کردیم. این که او را خائن شماره یک می نامند. آیا دلایل کافی برای این امر وجود دارد؟

- خودتان می دانید: بیش از حد کافی! و اگر امروز، سی سال پس از ویرانی کشور اتحاد شوروی، بخواهیم دلایل این امر را به طور کامل و عمیق تری درک کنیم کسانی هستند که نقشی تعیین کننده در رهبری آن زمان داشتند و به این کشور خیانت کردند. بله، با گذشت زمان خیانت بیشتر و بیشتر، مردم را به فلاکت کشاند و همه در این فاجعه سهم خود را دارند اما بدون تردید مسولیت اساسی متوجه گورباچف است.

- شخصاً چه زمانی به این نتیجه رسیدید؟

- با اقدامات و بی عملی او. من در مورد تعاونی ها به شما گفتم. در همان زمان، نگرانی من در مورد فرایندهای روابط بین قومی که حوزه اصلی مطالعه علمی من بود و باقی ماند افزایش یافت. فوریه 1988 به عنوان بخشی از کار کمیسیون آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، برای بررسی آکادمی علوم گرجستان به تفلیس اعزام شدم. این کمیسیون از آنجا که شخص رئیس آن آکادمی، درخواست ارسال کرد - برای کمک به کار آنها - عجیب بود. «فوروویچ تاخولیدزه»، یک فیزیکدان بسیار برجسته بود. آکادمیست آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، برنده جایزه های لنین و دولت اتحاد شوروی، پیش از آن در دوبنا، نزدیک مسکو کار می کرد، مدیر موسسه تحقیقات هسته ای بود. شاید چون پدر من ریاست آکادمی علوم مولداوی را برعهده داشت، اعتماد خاصی به من داشت و می خواست قبل از اتمام کار جداگانه با من صحبت کند. او با سوالی شروع کرد که به معنای واقعی کلمه مرا متحیر کرد.

- پرسش چه بود؟

- او گفت: «تکان خوردن قایق»؟

 - به چه معنا؟

- از او دوباره  پرسیدم. پاسخ داد: «ناسیونالیسم گرجستان خواهان جدایی از مسکواست»!  می دانید بلافاصله متوجه شدم که او به طور غیرمعمول نگران اوضاع جاری است. برای من روشن شد، وی دلایلی برای نگرانی خود دارد. پس از این گفتگو، با نگرانی شدید به مسکو بازگشتم.

- و تا آن زمان در مولداوی، آیا چنین علائمی وجود نداشت؟

- حال توجه کنید. یک ماه بعد، در آوریل همان سال، به ملاقات مادرم در کیشینف رفتم. آنجا شروع به خواندن آخرین شماره مجله ادبی و هنری «Nistru» («دنیستر» به مولداوی) کردم. نفس نفس می زدم: از صفحه اول تا آخرین آن، همه مطالب غرق در ملی گرایی غلیظ بود! اینجا بود که فهمیدم یک دردسر و سر گشتگی واقعی در پیش است. بزودی اولین تجمعات ملی گرایان در کیشینف آغاز شد.

- آیا به نوعی به همه این حوادث واکنش نشان دادید؟

- من تصمیم گرفتم یک مقاله طولانی برای این روند توهین آمیز بنویسم.

- نوشتی؟

- آری. تصور کنید که چاپ آن در روزنامه اصلی ما « پراودا» با مخالفت مواجه شد.

- حتی می توانم تصور کنم. در آن زمان، گورباچف برای ما یک سرپرست به نام فرولوف فرستاده بود تا جای مدیر مسئول را با وظایف خاص بگیرد. اگر ویکتور گریگوریویچ آفاناسیف، رئیس سابق بود، احتمالاً مطلب شما را منتشر می کرد اما این یکی با وظایف دیگری آمده بود...

- حتی جواب روشنی نگرفتم، گرچه تلاش می‌کردم اما با درک خطر جدی مقاله را با ویرایش به صورت یادداشتی برای کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی ارسال کردم...

دیمیتری واسیلیویچ کوزنتسوف، مسئول بخش تاریخ که در بخش علوم کمیته مرکزی بود وضعیت مرا درک کرد. من در اداره روابط ملی، فرصتی یافتم. نتیجه این شد که پس از یک مکالمه طولانی، در گروهی از متخصصان قرار گرفتم که قرار بود پیش نویس قوانین آماده شده زبان را در مولداوی، مطالعه کرده و نتیجه گیری خود را درباره آنها انجام دهد.

- قوانین مهم؟

- بسیار مهم! و در عین حال برای آینده. اگرچه کمیسیون شورای عالی شوروی سوسیالیستی مولداوی با چنین پیشنهادهای موافقت کرد. در ابتدا فقط یک زبان دولتی برای جمهوری وجود داشت. این در حالی است که به عنوان مثال، تنها 17 درصد از مولداوی ها در تیراسپول زندگی می کردند. و به طور کلی، حدود 40 درصد از مردم روسی صحبت می کنند. نکته دوم: جایگزینی الفبای سیریلیک با الفبای لاتین. الفبای لاتین هیچ مزیتی برای مردم این جمهوری نداشت. به مدت سیصد سال زبان دولتی مولداویایی اسلاوی بود که از صرب ها گرفته شده بود، حتی برای خادمان کلیسای ارتدکس. این بدان معناست که حمله به الفبای سیریلیک صرفاً غرب گرایانه بود، یعنی سیاسی، به منظور بیگانه کردن این جمهوری از روسیه. به طور خلاصه ، نظر ما در مورد لوایح پیشنهادی کاملاً منفی بود.

- در مسکو چه واکنش نشان داده شد؟

- هنگامی که ما در جلسه دفتر کمیته مرکزی مولداوی نظرات خود را گزارش کردیم، اساساً رهبری حزب از ما حمایت کرد. بعداً در کیشینف، جلسه جداگانه ای با اولین دبیر کمیته مرکزی گروسو، و دبیر ایدئولوژی بوندارچوک داشتیم. در اینجا نیز به نظر می رسید درک متقابل بوجود آمده است اما در مسکو، نگرش متفاوتی وجود داشت.

- در کمیته مرکزی حزب کمونیست؟

- در بدو امر فهمیدم طی ماههای گذشته، نیروهای تخریبگر به وضوح تقویت شده و قدرت را در دست گرفته اند. افرادی که رئیس آکادمی علوم گرجستان در ذهن داشت. همان زمان که به من گفت «تکان خوردن قایق»

خیانت از راس قدرت آغاز شد و کشور را نابود کرد. من به طور قاطع می گویم: در این مورد ادامه دادن شایعات غیر قابل قبول است. عده‌ ای مطرح می‌کنند اشتباه ... نه، این یک اشتباه نبود، بلکه یک قصد و برنامه‌ بود. گورباچف، در ابتدا و آگاهانه وظیفه داشت سوسیالیسم و سیستم سیاسی شوروی را از بین ببرد. بنابراین، نابودی اتحاد جماهیر شوروی، « پوسیدگی» سیستم نبود. فروپاشی از درون  بود! از بالا، از طرف گورباچف، همه چیز برای  انجام آن از قبل آماده شده و اجرا شد. رهبری حزب کمونیست به زیر کشیده شد. نکته اساسی این است که در جمهوری ها، عمدتا ملی گراها بودند که می توانستند با احزاب کمونیست مخالفت کنند و برنامه گورباچف حمایت از آنها و حذف نقش اصلی حزب بود.

در آن زمان همه چیز توجه مرا جلب کرد. ناگهان فهمیدم: KGB در سازماندهی این «جبهه ها» نقش فعال دارد! چرا که گورباچف، نمی توانست بدون این جبهه ها از شیوه دیگری استفاده کند.

- از کجا این را فهمیدی؟

- از منابع معتبر. اکنون حتی می‌توانید در برخی از خاطرات افراد این مطالب را بخوانید. به عنوان مثال، از نویسنده آگاه مانند ولادیمیر اوچینسکی ... علاوه بر این سرگئی بابرین، که در اینجا می‌توان به سخنان وی استناد کرد: «چه کسی شروع به ایجاد همه جنبش های جدایی طلبانه « جبهه های مردمی» کرد؟ از مسکو و زیر نظر رهبران کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی و سپس توجه کنید: «چه کسی ارمنی ها را به اشغال قره باغ و آذربایجانی ها را دعوت به مقاومت کرد تا آنجا را رها نکنند؟ از دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست، وقتی آقای یاکوولف به ایروان رفت و گفت: « بلافاصله تصمیم بگیرید و قره باغ را از چنگ آذربایجان درآورید!

 بدون تردید « یهودیت کاملاً با روح گورباچف و همکاران عجین است!»

- به یاد دارید زمانی که گورباچف، از کنفرانس «فوروس» بازگشت، یک اظهار نظر عمومی در باره ماه اوت 1991 کرد و ثابت شد که هرگز حقیقت را نمی گوید. او چیزی برای پنهان کردن داشت. اما حقیقت در مورد آن ماه ها و سال های پریشان به نوعی راه خود را باز می کند. حتی از خاطرات همدستان وی ما چیزهای زیادی را فهمیدیم و شاید بیشتر هم خواهیم فهمید.

- چطور او بالاترین نشان را از دولت فعلی روسیه دریافت کرد!... و حال  مقدمات سالگرد نودمین سالگرد تولد گورباچف، در جریان است.

- برای چنین دوره تاریخی لازم است یک مجموعه مستند واقعی درباره مقیاس بی نظیر خیانت «گوربی» فیلم‌ برداری و نشان داده شود. او نه تنها به حزب خود و کشورش خیانت کرد بلکه قربانیان این خیانت به معنای واقعی کلمه، به میلیون ها نفر از هموطنان خود و بسیاری از دوستان واقعی ما در کشورهای پیمان ورشو سر می زند. درام هایی نظیر اریش هونکر، در جمهوری دمکراتیک آلمان، تئودور ژیوکوف، در بلغارستان و دیگر رهبران کشورهای دوست و برادر را نیز بخاطر بیاورید.

- سرگئی بابورین، فوق الذکر ثابت می کند که گورباچف، در پشت فاجعه چائوشسکو، در رومانی بوده است. بابورین اعلام کرد: «تحقیقات باید به طور جدی به این موضوع بپردازد که گورباچف براندازی و قتل چائوشسکو را سازماندهی کرد. هنگامی که ژیوکوف، بازنشسته می شد، گرباچف مردی را که وظیفه سرنگونی وی را بر عهده داشت احضار کرد و با سخنان ناپسند توضیح داد که لازم است ژیوگوف دستگیر و بلافاصله پرونده جنایی تشکیل شود. این موضوع برای بابورین کاملاً مشخص شد.

- خوب، در آن زمان گورباچف، در مالت با آمریكایی ها در مورد نابودی پیمان ورشو، توافق كرده بود و سعی داشت آنچه را كه وعده داده بود محقق كند.«جنگ با اتحاد شوروی را متوقف کنید»!

- تاکنون اختلافات درباره اینکه کدام عوامل بیشترین نقش را در تخریب کشور شوروی داشت یعنی داخلی یا خارجی، ادامه دارد. شما چی فکر میکنید؟

- بله ، این اختلافات ادامه دارد و احتمالاً ادامه خواهد داشت. اما پاسخ بدون ابهام در اینجا بسیار مشگل است. زیرا عوامل مختلفی در این واقعیت بهم تنیده اند. به عنوان مثال، الكساندر زینوویف، بعد از آن حوادث، نیروهای خارجی را عامل اصلی دانسته اما او همچنین تأکید کرد که خیانت در رهبری کشور ما و به طور خاص تر، خیانت گورباچف، و همدستان نقش آفرینی کردند. دشمنان خارجی اتحاد جماهیر شوروی، همواره به دنبال عوامل خود در داخل حاکمیت بودند تا به آنها اعتماد کنند. هنگامی که یک دشمن مخفی، یک ضد کمونیست و ضد اتحاد شوروی رهبر اصلی یک کشور می شود، احتمال نابودی آن افزایش می یابد، حتی چندین برابر و همینطور هم شد.

- افسوس ... امروز ، مهمترین مسله برای ما نتیجه گیری از آن درسها برای آینده است. چه چیزی را برجسته می کنید؟

- روسیه بر اثر فاجعه ای که30  سال پیش رخ داد، در وضعیت دشواری قرار دارد و بدتر و بدتر نیز می شود. ببینید در جمهوری های اتحاد جماهیر شوروی سابق چه می گذرد: حوادث اوکراین، اکنون بلاروس، مولداوی، ارمنستان و آذربایجان، قرقیزستان و غیره. ما متحدان زیادی را در جهان از دست می دهیم و این یک روند خود به خودی نیست، بلکه دقیقا کنترل و هدایت می شود. اجازه دهید یک پاراگراف را به صورت گزینشی از گزارش گنادی آندریویچ زیوگانف، در پلنوم اخیر اکتبر (2020) کمیته مرکزی حزب کمونیست فدراسیون روسیه بخوانم: « شاهین های جهان مدتهاست هدف خود را برای نابودی کشور ما طرح ریزی کرده‌اند و آرام نخواهند نشست. امروز آنها موفق می شوند بیشتر و بیشتر صف غرب را در برابر روسیه فشرده کنند...»

 مبرم ترین موضوع برای ما بدین صورت مطرح است: بودن یا نبودن؟ اکنون به سی امین سالگرد ترور اتحاد جماهیر شوروی نزدیک می شویم و سوال چگونگی سرنوشت روسیه به معنای واقعی کلمه در فضای کشور ما مطرح می باشد.

- یعنی آنچه در سال 1991 طبق نقشه قاتلان انجام شده است باید ادامه داشته باشد؟

- فکر می کنم پاسخ این سوال را به خوبی می دانید. پیش از این در جریان انحلال اتحاد جماهیر شوروی، حدس زده شده بود. می توان حدس زد که گنادی آندریویچ، با چنین اضطرابی در مورد چه چیزی صحبت می کند: آنها آرام نخواهند نشست.

 من فکر می کنم وقتی اتحاد جماهیر شوروی در حال نابودی بود، همان برنامه برای فدراسیون روسیه نیز مورد توجه قرار گرفت. ظاهراً، با ترس از عوارض احتمالی در تقسیم میراث روسیه، آن را مهار کردند...

- شما در حال حاضر نظر خود را با دقت بیشتری آماده کرده اید؟

- من از چندین مصاحبه که یوری شوچنکو، با تجربه ترین افسر اطلاعاتی شوروی، قهرمان روسیه، حدود یک سال پیش به دلیل محرمانه بودن و طبقه بندی شده انجام داد، بسیار هیجان زده شدم. در اوایل دهه 1970 او از طریق «همکاران» خود در CIA، توانست با برنامه های تقسیم نه تنها اتحاد جماهیر شوروی بلکه روسیه آشنا شود. با جزئیات و با دقت همه چیز را در آنجا روشن کرده اند! (هرچند تلخ به نظر می رسد شوچنکو، اخیراً درگذشت). با این حال، گفته های او را می توان در اینترنت خواند. هر چند از ذهن من محو نخواهند شد...

- کدام یک از تأکید های افسر اطلاعاتی اتحاد شوروی، شما را به شدت متمایل به روی آوردن به وضعیت دولت فعلی روسیه می کند؟

- وقتی که متوجه می‌ شوید برنامه های تجزیه کشور ما و تبدیل آن به مستعمره، چقدر تهدید آمیز است. نه تنها از لحاظ تئوریک، بلکه از نظر عملی، مطمئنا فکر می کنید که باید امروز اقدامات پیشگیرانه ای را با این وضعیت تدارک دید. چرا که موضوع بسیار با اهمیتی است. لازم می دانم توجه خوانندگان بیشتری را از طریق روزنامه پراودا به این موضوع حیاتی جلب کنم و آن این که باید هشیار بود. حرف اساسی من این است: قبل از هر چیز ما باید ستیز با اتحاد جماهیر شوروی را که بیش از سی سال در کشور ما آغاز شده است پایان دهیم.

- فوری ترین فکر، ولادیسلاو یاکیموویچ!

- این گذشته اتحاد جماهیر شوروی نیست که روسیه را تهدید می‌کند بلکه عوامل کاملاً متفاوتی را شامل می شود. دفاع از اتحاد شوروی همچنان زمینه‌ ای است برای اتحاد ما. زیرا بسیاری از جمهوری های شوروی، سوابق به یاد ماندنی از گذشته آن دارند.

 روسیه به دلایل معین از بسیاری جهات از زمان اتحاد شوروی عقب افتاده است. صنعت دفاعی را در نظر بگیرید، به رشته‌های مختلف علوم نگاه کنید. در واقع، با شیوع بیماری همه گیر، آنچه بیشتر از همه به ما کمک می کند تا با بیماری  مبارزه کنیم، همان چیزی است که آنها موفق به نا بودی کامل آن در پزشکی و ویروس شناسی نشده اند.

- با این حال، همه چیز شوروی همچنان به طور عمده با رنگ سیاه نشان داده می شود ...

- این همان معضلی است که باید قاطعانه به آن پایان دهیم. ما واقعاً زمانی به پا بر خواهیم خاست که اصول انسانساز تجربه شده اتحاد شوروی در تربیت ما حاکم شود: ابتدا کشور و سپس من اما برای تحقق این امر، حقیقت و عدالت باید در کشور برقرار شود. وقت آن است که بالاخره بد نام کردن کمونیست ها را متوقف کنیم! عقلای فعلی روسیه کار را در اینجا متوقف نخواهند کرد. ما حزب میهنی تر از حزب کمونیست روسیه نداریم. آیا واقعاً می توان با ستیز با اتحاد شوروی و حزب کمونیست کشور ما- میهن پرست ترین حزب، روسیه را اعتلا بخشید؟ من گمان میکنم جواب مشخص است.

 

https://gazeta-pravda.ru/issue/1-31061-1213-yanvarya-2021-goda/kogda-gorbachyev-stal-predatelem/

 



 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 774  -  15 بهمن یماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت