راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

با "فرض"ها نمیتوان برای

انقلاب 57 تاریخ نوشت

 

 

انقلاب ایران را باید آنگونه که بود و آنگونه که پیش رفت بررسی و ارزیابی کرد. بحث روی "اگر"هائی که ناشی از فرض و توهم است، مثلا این "اگر"ها:

"اگر" انگلستان از طریق حجتیه برای غیرقانونی شدن حزب توده ایران پرونده سازی نمی‌کرد و این حزب و فداییان اکثریت آزادی‌‌های خود را حفظ می‌کردند و آزادی ها در جامعه ادامه می یافت. اگر مجاهدین خلق به مسیر رویارویی و جنگ مسلحانه کشانده و تشویق و پشتیبانی نمی‌شدند. اگر قدرت‌‌های جهانی برای به راه اندازی و  طولانی کردن جنگ با عراق نقشه نمی‌کشیدند، اگر اعدام ها و کشتارهای دهه 60 روی نمیداد و اگر... انقلاب ایران چه سرنوشت‌‌های دیگری می‌توانست دربرابر خود داشته باشد.

هزار و یک احتمال وجود دارد که می‌توانست موجب شود انقلاب ایران بدین سرنوشت دچار نشود، یا رهبری آن بدست آیت‌الله خمینی نیفتد. مثلا اگر آقای خمینی در همان عراق سکته می‌کرد یا ماشینش تصادف می‌کرد یا هواپیمایش سقوط می‌کرد یا در ازدحام مردمی که در تهران به استقبال او آمده بودند خفه می‌شد و صدها دلیل و احتمال دیگر، روند انقلاب می‌توانست شکلی دیگر به خود گیرد. ولی همه اینها چه ارزشی دارد و به چه درد می‌خورد و چه چیز را اثبات می‌کند؟ در یک گفتگوی ثمربخش باید بدنبال یافتن دلایلی بود که توضیح می‌دهد روند انقلاب چرا بدینگونه طی شد و نه طرح تخیلات و احتمالاتی که می‌توانست موجب شود به شکلی یا با محتوایی دیگر طی شود.

مسئله بنیادین انقلاب ایران این نبود که نیروهای سکولار ملی یا چپ بخواهند در رقابت با روحانیت موازنه قوا را به سود خود تغییر دهند که موفق شده یا نشده باشند! مسئله عمده انقلاب ایران آن بود که چگونه نیروهای ملی، مذهبی و چپ می‌توانستند و توانستند در اتحاد با هم موازنه قوا را به زیان سلطنت و استبداد تغییر بدهند. مسئله اصلی انقلاب یعنی نقش مردم و خواست آنها را نمی توان کنار ‌گذارد و مسئله را از زاویه منافع نیروهای سیاسی بررسی کرد. مهم نیست که مردم چه می‌خواستند و چه کسی را به رهبری خود برگزیده بودند، مسئله آن است که چگونه نیروهای "سکولار" یا "ملی" و "چپ" می‌توانستند مردم را دور بزنند و خواست آنان را نادیده بگیرند!

با معرفی کردن روند انقلاب ایران همچون رقابت سکولارها با مذهبی ها؛ یا ملی‌‌ها و چپ‌‌ها با خمینی عملا مفهوم خود انقلاب هم تغییر می‌کند. یعنی انقلاب ایران از یک روند اتحاد پیروزمند در پایین که در طی آن مردم ایران بتدریج به منافع و خواست‌‌های خود آگاه می‌شوند و برای تحقق آنها وارد مبارزه و از خود گذشتگی و قهرمانی می‌شوند تبدیل می‌شود به روندی از رقابت و شکست در بالا که در آن نیروهای ملی و چپ گویا موفق نشده اند رهبری را از خمینی بستانند.

در اینصورت پایه بحث دچار انحراف می شود. مثلا مخلوط کردن خمینی با روحانیت و یا روحانیت سیاسی و مخلوط کردن این دو با روحانیت محافظه کار. در حالیکه خمینی با روحانیت یکی نبود. نه تنها با روحانیت محافظه کار و سنتی یکی نبود؛ بلکه با روحانیت سیاسی هم یکی نبود. خود روحانیت سیاسی هم یکی نبود بلکه درون خود گرایش‌‌های مختلف داشت. نیروهای مذهبی نیز با روحانیت یکی نبودند. درون نیروهای مذهبی هم گرایش‌‌های مختلف وجود داشت، چنانکه در 42 سال گذشته دیده ایم و امروز هم  این نبرد و اختلاف‌‌ها و تضادها را شاهدیم.

نیروهای سکولار هم به معنای یک بلوک واحد اصلا وجود نداشت و امروز هم وجود ندارد. خسرو روزبه و دکتر حسین فاطمی و خسرو گلسرخی و نورالدین کیانوری سکولار بودند. سرهنگ آزموده و تیمسار نصیری و تیمور بختیار و اسدلله علم هم سکولار بودند. چه ربط و چه وجه اشتراکی بین این دو گروه اصلا وجود دارد؟ 

بنابراین، یکسان معرفی کردن خمینی با روحانیت و روحانیت با نیروهای مذهبی و قرار دادن آنها در برابر نیروهای سکولار و چسباندن ملی‌‌ها به چپ‌‌ها و این دو به طرفداران سلطنت هیچکدام دارای بار علمی برای ارائه یک تحلیل دقیق از انقلاب 57 نیست، بلکه ادامه سطحی نگری و ابتذال رایج است که باید از آن فاصله گرفت.

اما مخلوط کردن خمینی با روحانیت نیز خود متضمن یک فکر و یک پیش فرض است. اینکه اولا خمینی در مقطع انقلاب ایران نه نماینده توده‌‌های مردم در وسیع ترین قشرهای آن، بلکه نماینده یک صنف ویژه یعنی روحانیت است. ثانیا آنچه پس از پیروزی 22 بهمن روی داد ادامه منطقی آن روندی بود که پیش از 22 بهمن روی داد. در حالیکه هر دو این پیش فرض‌‌ها نادرست است. خمینی یک روحانی بود ولی در انقلاب ایران نماینده روحانیت و خواست های روحانیت نبود، نماینده خواست های اکثریت مردم بود و شد و به همین دلیل توانست رهبری کل مردم و جامعه را نیز بدست آورد. در واقع وی با روحانیت بویژه روحانیت سنتی اصلا رابطه خوبی نداشت. روحانیان سیاسی غیرسنتی را هم جز چند شماری از شاگردان نزدیک خود، بقیه را فرصت طلبانی می‌دانست که به او چسبیده اند تا نردبان قدرت را طی کنند. به همین دلیل هیچگاه به حزب جمهوری اسلامی که سعی می‌کرد خود را وابسته به او نشان دهد روی خوش نشان نداد. هر چند سرانجام با ماجراجویی بنی صدر جز همین روحانیان نیرویی که بتواند به آنها اتکا کند برای وی باقی نماند. با اینحال در اینجا نیز با پشتیبانی از میرحسین موسوی در برابر علی خامنه‌ای همچنان کوشید از یک روشنفکر مذهبی در برابر روحانیان جاه طلبی از نوع علی خامنه‌ای حمایت کند.

خمینی نه تنها قصد به قدرت رساندن روحانیت را نداشت، حتی با کار اجرایی روحانیان مخالف بود. خود وی در مصاحبه‌ای با حسنین هیکل پذیرش ریاست مجلس توسط آیت‌الله کاشانی - که رهبری و نه یک کارگزار از میان کارگزاران بخش مذهبی جنبش ملی را داشت - به عنوان نقطه ضعف او بیان کرد و گفت کاشانی به جای حفظ وجهه روحانی بدنبال کار اجرایی رفت و رئیس مجلس شد. این مسایل پیچیده را نباید با یکدیگر مخلوط کرد و انواع و اقسام پیش فرض ها و نشانی‌‌های پراشتباه را مقابل مردم گذاشت.

اگر مسئله اصلی انقلاب ایران این بود که چپ‌‌ها و ملی‌‌ها بخواهند جلوی رهبری خمینی را بگیرند، در واقع چه راه واقعی دیگری جز پذیرش سلطنت و قرار گرفتن در کنار بختیار بعنوان تنها راه حل دارای اندکی اعتبار ملی می‌توانست وجود داشته باشد؟

انقلاب ایران را باید آنگونه که بود و آنگونه که پیش رفت بررسی و ارزیابی کرد. بررسی "اگر"‌‌ها در این مسیر آنجایی حداقل اعتبار را دارد که اولا مسیر نادرستی طی شده باشد و ثانیا راه و امکان عملی و واقعی دیگری وجود داشته باشد. هیچکدام از این دو در سال 1357 وجود نداشت. اگرهای دیگری ولی وجود دارد، مثلا اینکه اگر انگلستان از طریق حجتیه برای غیرقانونی کردن حزب توده ایران پرونده سازی نمی‌کرد و این حزب و فداییان اکثریت آزادی‌‌های خود را حفظ می‌کردند، یا اگر مجاهدین خلق به مسیر رویارویی و جنگ مسلحانه کشانده و تشویق و پشتیبانی نمی‌شدند یا اگر قدرت‌‌های جهانی برای به راه اندازی و  طولانی کردن جنگ با عراق نقشه نمی‌کشیدند و ... انقلاب ایران چه سرنوشت‌‌های دیگری می‌توانست دربرابر خود داشته باشد. این‌‌ها آن "اگر"های واقعی و قابل بررسی است ولی بعید می‌دانیم بحرانی که جمهوری اسلامی ایران را به ورطه آن کشانده اجازه ورود به این "اگر"ها را بدهد!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 775  -  22 بهمن ماه  1399

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت