سرمقاله 776 طشت ناتوانی راستگرایان مرتجع از بام میدان نقش جهان سقوط کرد |
راه پیمایی 22 بهمن امسال در شرایط کرونایی به شکلی فرمایشی و با رژه موتوری گروههای بد شناسنامه و بیمسئولیتی که از طرف رهبر خود را آتش به اختیار می دانند برگزار شد. مهمتر از خود راه پیمایی حاشیههای آن بود. از جمله این حاشیهها یکی حذف نام آیت الله خمینی از بیانیه پایانی راه پیمایی بود که هدف آن نوعی مشروعیت دادن به روحانیان مرتجع و بیسوادی است که در دوران رهبری آیت الله خمینی محلی از اعراب نداشتند و اکنون همه نمایندگیهای "ولی فقیه" در وزارتخانهها و شهرها و روستاها منصوب شده و همه تریبونهای نماز جمعه را بدست گرفتهاند و مردم مدام نداشتن سوابق آنها در انقلاب را به رخشان می کشند. حذف نام آیت الله خمینی همچنین نوعی تسویه حساب با میرحسین موسوی نیز هست که بعنوان نخست وزیر مورد حمایت وی دربرابر رهبر کنونی قرار داشت و بالاخره نوعی چنگ و دندان نشان دادن به خانواده آیت الله خمینی و بویژه حسن خمینی که نگرانند از نامزدهای شورای رهبری بشود. حاشیه دیگر این راه پیمایی تظاهرات سازماندهی شده موتورسوارها با شعار مرگ بر روحانی بود. همان شعاری که با آن تظاهرات دیماه 96 آغاز شد و به شکلی خونبار پایان یافت. فاجعهای که ابعاد آن فقط کشتار بخشی از هموطنان ما در بیش از 90 شهر نبود، بلکه خروج بلافاصه امریکا از برجام و تحمیل تحریمهای سخت اقتصادی به ایران بود. اگر مرتجعان راست در دیماه 96 به هدف خود در سرنگونی دولت روحانی نرسیدند، لااقل توانستند برجام را برای مدتی دفن کنند، اقتصاد کشور را نیمه جان و مردم را به سزای رای خود به حسن روحانی برسانند. شعارهای مرگ بر روحانی در تظاهرات 22 بهمن امسال ولی از جنس امیدهای دیماه 96 نبود بلکه از بیم فردای انتخابات ریاست جمهوری 1400 بود. الان دیگر کسی در میان ارتجاعیون راستگرا تصور این را ندارد که با چنین تظاهراتی می شود دولت را سرنگون کرد. آنها نگران به سرانجام رسیدن برجام و موقعیت تثبیت شده حسن روحانی در راس نظام و فقدان جانشین برای وی هستند. این نکتهای بود که در بیانیه انصار حزب الله اصفهان که سرنخ آن در دست جبهه پایداریست به صراحت تاکید و گفته شد: "روحانی سخنانی را بر زبان جاری کرد که قبل از هر چیز، مستحق رسیدگی، محکومیت و مجازات است و البته در چند ماه آینده و بعد از کنار رفتن وی از جایگاه خطیر ریاست جمهوری، باید به همه ی آنها رسیدگی شود." وحشت از آینده در این خطوط به روشنی دیده می شود. ضمن اینکه سازمان دهند گان این تظاهرات آبکی تصور می کردند که اینگونه به امریکا نشان می دهند که بجای مذاکره با دولت روحانی منتظر دولت ارتجاعی بعد از روحانی باشد و با آن ساخت و پاخت کند، آن هم درشرایطی که همین تظاهرات نشان داد که امید خود راستگرایان به اینکه دولت بعدی را در دست داشته باشند روز به روز کمتر می شود چه رسد به امید آمریکا. روی دیگر این تظاهرات نشان دادن چنگ و دندان به رهبر بود که همین اواخر خواهان احترام و عدم اهانت به دولت شده بود. گردانندگان واپسگرای تظاهرات خواستند به رهبر هم نشان دهند که برای حرف های او تره هم خرد نمی کنند و این رهبر است که باید با آنها هماهنگ شود و نه آنها با وی. شیوه رهبری از این ستون به آن ستون آیت الله خامنهای و وحشت وی از اینکه مبادا کسی در کشور پیدا شود که دارای لیاقت و محبوبیت باشد هم امید راستگرایان را به موفقیت خود بیشتر کرده است. آنچه از هم اکنون روشن است این است که شیوه اداره کشور با روشهای گذشته و کنونی و ملوک الطوایفی به بن بست رسیده است. زمینهای که برای حضور نظامیان در انتخابات پیدا شده بود نیز خود یکی هم به دلیل همین بن بست بود. بنابراین، تصور اینکه می توان کسانی مانند حسن روحانی را کنار گذاشت و بجای آن ذوالنور و علم الهدی و کریمی قدوسی را قرار داد جز یک خیال موهوم و شوم چیزی دیگر نیست. در ایران در این چند دهه انقدر شخصیتهای کارآمد و موجه را کنار گذاشتهاند یا خانه نشین و ممنوع التصویر و قلم و در حصر کردهاند که دیگر این چند انگشت شمار باقی مانده را نمی شود به سرنوشت آنها دچار کرد، مگر به قصد فروپاشاندن کشوری و ملتی بنام ایران و مردم ایران!
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 776 - 29 بهمن ماه 1399