روحانیون و فرماندهان وفادار به رهبر ج. اسلامی از کجا سر در آوردند؟ |
برای نسلی که سالهای نخست انقلاب را به خاطر دارد و روحانیانی را که همواره در کنار آیت الله خمینی بودند به یاد دارد همیشه این پرسش وجود داشته که آقای خامنهای این همه روحانی همفکر مرتجع و واپسگرا را از کجا یافته و بعنوان امام جمعه و نماینده ولی فقیه و پیشنماز مسجد منصوب کرده یا برایشان در تلویزیون تریبون ایجاد کرده یا در بیت او رفت و آمد می کنند. نام کسانی چون احمد خاتمی، صدیقی، علم الهدا، سعیدی (امام جمعه قم و کاشف یا علی گفتن آیت الله خامنهای در هنگام تولد که سوژه تمسخر مطبوعات عرب و شیعه ستیزی شد)، پناهیان، رسایی و دهها روحانی یا امام جمعه دیگر که مردم نام حتی یکی از آنها را هم در سالهای نخست انقلاب نشنیده بودند و اکنون هم نمی دانند اینها کی هستند و از کجا پیدا شدهاند. جالب اینجاست که همگی این روحانیان جدید الوورد دوران آقای خامنهای انگار در یک مکتب درس خوانده و از روی یک ورقه سخن می گویند و خطبه می خوانند. سخنان آیت الله صدیقی درباره غسل آیت الله مصباح یزدی و ادعای چشم باز کردن وی، در واقع نیز نشان داد که این شبکه همه از یک مکتب بیرون آمدهاند و آن هم مکتب مصباح یزدی است، مکتبی که پس از انقلاب جانشین انجمن حجتیه در ایران شد. وقتی در نظر بگیریم که مصباح یزدی از جمله روحانیانی بود که با سفارش آقای خمینی برای چراغانی نکردن نیمه شعبان در سال 57 مخالفت کرد و اینکه یکی از اصول انجمن حجتیه نیز تاکید افراطی بر تکریم امام غایب است، پیوند درونی عمیق نظری و عملی جریان مصباح یزدی و انجمن حجتیه و اینکه چگونه به راحتی طرفداران یک جریان به دیگری پیوستند روشن می شود. عنصر مشترک دیگر میان انجمن حجتیه و جریان مصباح یزدی پیوند آنها با سرمایه داری تجاری و بازاریان بزرگ است. هم در گذشته مخارج انجمن حجتیه توسط سرمایه داری تجاری ایران تامین می شد یعنی توسط واپسگراترین قشر اجتماعی در ایران و بزرگترین دشمن ترقی و پیشرفت و صنعتی شدن ایران و هم امروز. در همین ماجرای درگذشت آیت الله مصباح این نکته هم معلوم شد که غسال وی رضا کاشانی مالک تک ماکارون و تاجر و بدهکار بزرگ بانکی بوده است. فردی که به گزارش سایت رویداد همراه با کاظم صدیقی (امام جمعه تهران)، مهدی خاموشی (از تجار بزرگ و رهبران موتلفه و رئیس وقت سازمان تبلیغات اسلامی)، سردار محمد حجازی (جانشین فرمانده سپاه قدس) و غلامرضا فیاضی (نماینده خراسان شمالی در مجلس خبرگان رهبری) همگی جزو موسسان "موسسه پژوهشی آموزشیاندیشههای امام خمینی" متعلق به مصباح یزدی هستند. همین مجموعه در کنار هم ماهیت قدرت و جوش خوردن سرمایه داری تجاری با جریان فرهنگی، نظامی، روحانی و امنیتی را نشان می دهد که در دوران رهبری آیت الله خامنهای بر کشور حاکم گردیده است. رابطه خود آیت الله خامنهای هم با انجمن حجتیه و جریان سرمایه داری تجاری یک رابطه قدیمی است که از همان سالهای نخست انقلاب خود را نشان داد و احتمالا به پیش از انقلاب باز می گردد. بنابراین تسویه حساب وی با همه روحانیان اطراف آیت الله خمینی که بیشتر گرایش به سیاستهای دولت موسوی و توسعه صنعتی داشتند چندان عجیب نیست. در آن زمان جریان حجتیه و مصباح یزدی و موتلفه و انجمنهای اسلامی بازار رسما و علنا دولت موسوی را "کمونیست"خطاب می کردند فقط بخاطر اینکه با سیاستهای جلوگیری از واردات و گسترش تعاونیها و سهمیه بندی ارزاق و مایحتاج ضروری مردم مانع سودآوری لجام گسیخته تجار بزرگ شده بود. تجاری که می خواستند از شرایط جنگ ایران و عراق حداکثر بهره را ببرند، یعنی همان بهرهای که پدران و پدربزرگهای آنان در جریان قحطی جنگ جهانی اول یا اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم بردند و همان کاری که آنها و فرزندانشان از دوران احمدی نژاد به اینسو زیر پوشش دور زدن تحریمها با کشور و با ملت کردند. موسوی هم در واقع به همین جرم در حصر است. او بیش از آنکه بهای ایستادگی اش در جنبش سبز را بپردازد، تقاص این گذشته و ایستادگی اش در برابر سرمایه داری تجاری ایران و روحانیان واپسگرا و کهنهاندیش حامیان آنها را می پردازد. دور دور رضا کاشانی و آیت الله مصباح و علیرضا پناهیان و صدیقی و علم الهدا است. اگر به کارنامه خود آیت الله خامنهای هم نگاه کنیم کاملا می بینیم که وی از همان آغاز انقلاب همسو است با یک جریان تجاری، نظامی، فرهنگی و امنیتی که اکنون حاکم کرده است. این یک مجموعه است که نظامیانش وابسته به مکتب مصباح یزدی هستند (چنانکه نواری که اخیرا از جلسه فرماندهان نظامی فاش شد کاملا وابستگی فرماندهان ارشد کنونی سپاه را به این جریان نشان داد)، فرهنگیها و امنیتیهای آن هم به همین شکل و همگی آنها همسو و حافظ منافع سرمایه داری تجاری و مخالف سرسخت توسعه صنعتی مستقل و ملی هستند. آیت الله خامنهای در همان دوران انقلاب هم زمانی که آقای خمینی به حجتیه حمله کرد و خواهان تصفیه آنها شد با این کار مخالفت و از آن انتقاد کرد. وی بعنوان رئیس جمهور در مصاحبهای در 6 بهمن 1360 با روزنامه اطلاعات میگوید: "انجمن حجتیه به آن عدهای گفته میشود که در طول بیست و چند سال همت خود را مصروف میکردند برای پاسخگویی و مقابله با شبهات بهائیها در ایران. من نفس وجود این مسأله و عمده کردن مسأله انجمن حجتیه را در جامعه متهم میکنم و کسانی را که برای اولین بار این شایعه و بحران مصنوعی را سعی کردند که به وجود بیاورند ناخالص میدانم. به نظر من در میان افرادی که در انجمن حجتیه هستند، عناصری انقلابی، مؤمن، صادق، دلسوز برای انقلاب، مؤمن به امام و ولایت فقیه و در خدمت کشور و جمهوری اسلامی پیدا میشوند. ....انجمن از نقطه نظر تفکر سیاسی و حرکت انقلابی یک طیف وسیعی است و یک دایره محدود نمیباشد." از درون این عناصر به اصطلاح صادق و انقلابی اکنون روحانیانی چون حجت الاسلام صدیقی و علیرضا پناهیان، رسائی و احمد خاتمی بیرون آمده اند و نظامیانی مانند سردار ذوالقدر و سردار نجات، سردار فدائی (دو دوره نماینده مجلس و اکنون رئیس بازرسی بیت رهبری)، سردار اسماعیل کوثری نماینده، فرمانده قرارگاه ثارالله و مشاور کنونی فرمانده سپاه که رسما عضو شورای رهبری جبهه پایداری است و بازاریان نظیر رضا کاشانی و خاموشی دهها و صدها امثال او که نام آنها را نمی دانیم بیرون آمدند و شلاق آنها بر گرده همه مردم ایران هر روز بیشتر احساس می شود.
|
راه توده شماره 773 - 8 بهمن یماه 1399