درسهای چین از شکست شوروی ریا نووستی- ترجمه آزاده اسفندیاری |
اگر انقلاب سوسیالیستی اکتبر در روسیه به پیروزی نمی رسید، حکومت 70 ساله
حزب کمونیست چین بر آن کشور امکان پذیر نبود. اگر سقوط اتحاد جماهیر شوروی
سوسیالیستی صورت نمی گرفت، شاید جمهوری خلق چین امروز رسیدن به اهداف صد
ساله خود را جشن نمی گرفت. از نظر چینی ها کمونیست های اتحاد جماهیر شوروی
هم یک برادر بزرگ بودند برای پیروی و الگو برداری از آنها و هم تجدید
نظرطلبانی که خیانتکار شدند. پکن سقوط حکومت کمونیستهای اتحاد شوروی را از
نزدیک دنبال کرد و توانست از آن درس بیاموزد تا صد سالگی اجرای برنامههای
حزب کمونیست را پیروزمندانه جشن بگیرد. در جمهوری چین، هرج و مرج آغاز شد و به عنوان «دوران نظامیان» در تاریخ این کشور به ثبت رسید. بعد از سال 1917، جوانان از خبرهای پیروزی انقلاب اکتبر در روسیه، کشور همسایه الهام می گرفتند، روشنفکران اشتیاق به یادگیری و درس آموزی بیشتر در باره سوسیالیسم، آزادی و برابری داشتند. در ماه مه سال 1919 تظاهراتی در پکن برگزار شد که به جنبش «چهارم ماه مه» معروف شد. محافل مارکسیستی توسط جوانان در شهرهای بزرگ، عرض وجود کردند و مشاوران انترناسیونال کمونیست، به سازماندهی یک شبکه غیر رسمی در این کشور کمک کردند. با آغاز سال 1920 اولین گروه کمینترن وارد چین شد و پس از یک سال و نیم اولین کنگره حزب (بطور مخفی) در شانگهای برگزار گردید و اول ماه ژولای 1921 حزب کمونیست پایه گذاری شد. جنگ قدرت سه دهه در چین به درازا کشید. با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم، تهدید خارجی با بیرون راندن متجاوزان ژاپنی (با کمک اتحاد شوروی) از کشور پایان یافت و درگیری های داخلی بین «کومین تانگ» و حزب کمونیست چین آغاز شد. سرانجام در سال 1949، با پیروزی انقلاب، توسط حزب کمونیست به رهبری مائو تسه تونگ، جمهوری خلق چین پا به عرصه وجود گذاشت. با توجه به واقعیت کمکهای انکار ناپذیر اتحاد جماهیر شوروی به حزب کمونیست چین و تثبیت انقلاب این کشور، پس از مرگ ژوزف استالین، روابط بین دو کشور برادر و همسایه رو به تیرگی گذاشت. مائو تسه تونگ، رهبري جدید اتحاد جماهير شوروي را به تجديد نظرطلبي متهم كرد و كارزارهايی را در داخل آغاز كرد. «جهش بزرگ به جلو» با یک فاجعه انسانی و کشته شدن ده ها میلیون نفر به پایان رسید. به دنبال آن نوبت به «انقلاب فرهنگی» رسید که به روشنفکران، دانشمندان، معلمان ، پزشکان و … آسیب های غیر قابل جبرانی وارد کرد. آرامش کشور تنها با مرگ مائو در سال 1976 به وجود آمد.
نسل
دوم رهبران حزب با هدایت معمار بازسازی چین، دنگ شیائوپینگ، که خود در
جریان انقلاب فرهنگی متحمل رنجهای زیادی شده بود به قدرت رسیدند و سیاست
گشودن درهای کشور آغاز گردید. سر انجام، اعتراضات با سرکوب خونین و پراکندن معترضان به پایان رسید- هنوز تعداد دقیق قربانیان روشن نشده است. اگرچه این رویداد در صحنه جهانی ضربه قابل توجهی به اعتبار مقامات جمهوری خلق چین وارد کرد اما در خود این کشور حکومت رسما ترجیح داد این حادثه را به سیر تاریخ بسپارد. در آن زمان مقامات پکن و دیگران نمی توانستند تصور کنند که پس از یک سال و نیم اتحاد جماهیر شوروی وجود خارجی نخواهد داشت. برای حزب کمونیست چین، بحران تیان آنمن و سقوط اتحاد شوروی، با نا آرامی های اجتماعی و مانور های حاکمیت، به درسی مهم و تاریخی تبدیل شد که تا حد زیادی پیشرفت بیشتر این حزب را از پیش رقم زد. درسهایی از حزب کمونیست اتحاد شوروی: هر چند پکن با حوادث سال 1991 (در اتحاد شوروی) از خود با خویشتنداری واکنش نشان داد اما نخبگان سیاسی و دانشمندان نتیجه گیری روشنی کردند: پرسترویکا منجر به فاجعه ای عظیم شد. ایوان زوئنکو، محقق مرکز مطالعات آسیا و اقیانوسیه از شعبه شرقی آکادمی علوم روسیه می گوید، اکثریت بر این نظرند که گورباچف، نقش اصلی را در نابودی اتحاد شوروی داشت، در حالی که او به تنهایی نمیتوانست از عهده چنین فاجعه بزرگی بر آید. مسئله اساسی این است که مقامات چین، سی سال است به طور همه جانبه در حال مطالعه و تجزیه و تحلیل از هم پاشیدگی یک قدرت عظیم جهانی می باشند. طی این مدت رهبران حزب کمونیست چین، قبل از هر چیز تلاش کردند تا از اجرای سناریوی سقوط اتحاد شوروی در کشور خود جلو گیری کنند. رهبران چین بر روی دلائل تخریب اتحاد شوروی به این صورت تأمل کرده اند که، آیا بحران حزب حاکم ناشی از انحطاط عمومی اقتصادی-اجتماعی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود، یا عدم وفاداری حزب به مارکسیسم و یا تخریب عمدی که سرانجام منجر به نابودی حاکمیت شد. از جمله اشتباهات مهلکی را که تحلیلگران چین برجسته می کنند، تحلیل رفتن حزب کمونیست اتحاد شوروی به دلیل جدایی این حزب از مردم، دیوان سالاری دولت، فساد و تجزیه طلبی در اطراف آن است. در عین حال دانشمندان چین به خود داری میخائیل گورباچف برای انتخاب «مدل چینی» اشاره کرده اند: گورباچف میتوانست از تجربه ارزشمند چین جهت تحول اساسی در کشور بهره گیری کند اما به عمد از آن چشم پوشی کرد. همه چیز برای توده ها: با تمام این تفاصیل، جمهوری خلق چین در آواخر دهه اول قرن بیست و یکم، به مشگلات مشابهی مانند رشوه خواری و فساد گسترده، شرکت های نا کارآمد دولتی، بحران ایدئولوژیک و احساسات جدایی طلبانه مواجه شد. آندره کارنیف، رئیس دانشکده مطالعات شرقی در دانشکده اقتصاد جهانی و امور بین الملل در مدرسه عالی اقتصاد می گوید، چین با روی کار آمدن شی جین پینگ، در سال 2012 به رهبری حزب کمونیست چین، به رشد و توسعه بیشتر روی آورد. نظراتی که اساسا در باره، به کدام سمتی باید رفت مطرح بود. یعنی همسویی با کشورهای توسعه یافته غربی، یا برعکس، به سمت ارزشهای چپ گرایانه. بحث های باز و روشن بین مقامات حزب، مانند قایقی روی آب بود که بهر سو نوسان داشت. آندره کارنیف، ادامه می دهد، شی جین پینگ، در سخنرانی های اولیه خود به عنوان رهبر حزب و رئیس جمهور، به تجربه اتحاد شوروی توجه ویژه داشت. جین پینگ، خاطرنشان کرد: زمانی که کشور شورا ها در حال پاشیدگی بود، هیچ کس به دفاع از آن نپرداخت. عدم محبوبیت رهبران و نخبگان اوخر حکومت این کشور را باید به عنوان یک تجربه و درس ارزشمندی تلقی کرد. حزب کمونیست چین نباید اجازه دهد تا این اتفاق در کشور ما رخ دهد. رهبر جدید چین، مأموریت داشت تا از روند جدایی حزب از مردم جلوگیری کند. این اعتقاد در حزب بوجود آمده بود که مادی گرایی، لذت طلبی و تمایل به کسب درآمد بیشتر در کوتاه ترین زمان، جای باز خواهد کرد. به همین مناسبت، فکر «حادثه را قبل از وقوع باید چاره کرد» در رهبری حزب غالب گشت. کارنیف، اضافه می کند، بنا بر این طی سال های اخیر حزب کمونیست چین، به راه ارزش های سوسیالیستی و کمونیستی قدم گذاشته است. در جای جای کشور آگهی های سرخ رنگی با شعار« اصول اساسی را فراموش نکنید» در دید همگان قرار گرفته است. و یا «ژن های قرمز را به خاطر بسپارید». روزنامه ها و وسایل ارتباط جمعی مرتباً از بازدیدها و بازرسی شی جین پینگ و دیگر رهبران کشور خصوصا از مناطق دشوار و نامناسب چین، گزارش می دهند. اخیرا حتی رئیس جمهور و همه اعضای دفتر سیاسی حزب، به موزه اولین کنگره حزب کمونیست چین رفته و در آنجا سوگندی را که هنگام پیوستن به حزب یاد می کنند تکرار کردند. این کارشناس اقتصادی می افزاید، در مجموع این یک کل سیستم اندازه گیری است که با هدف بازگرداندن اعتماد به توده های مردم انجام می شود. در عین حال گرایشی به سمت تعالی یافتن وجود دارد که از تاریخ حزب کمونیست چین و میراث باستانی این کشور نشأت گرفته است. بر اساس اخلاق کنفسیوسی، «فقط کسی که بداند اخلاق چیست، حق حکمرانی دارد». بنابراین حزب کمونیست، حتی اگر نمی خواهد به روشن ترین اندیشه های کمونیستی قرن گذشته باز گردد «ریشه های سرخ» را محکم نگاه داشته است. با این وجود می توان گفت، تجربه اتحاد شوروی اصلی ترین موردی است که روند پیش رفت حزب کمونیست چین را تحت تأثیر قرار داده است. برای جمهوری خلق چین، تخریب کشور شورا ها درسی گران بها است و سیاست پرسترویکا یک مجموعه «توصیه های مخرب» (بود که توسط گورباچف داده می شد.م). https://ria.ru/20210627/kommunizm-1738630367.html تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 794 - 16 تیر 1400