سرمقاله 795 اقتصاد صنعتی در ج. اسلامی رویائی است که تحقق نخواهد یافت |
اوضاع ایران روزبروز بغرنج تر و پیچیده تر می شود. همه امیدها و خیال ها به اینکه حاکمیت برنامه ای درازمدت و یا حتی کوتاه مدت برای رویارویی با این مشکلات را دارد نیز در حال رنگ باختن است. مردم مدتهاست که امید خود را از حکومت بریده اند و حکومت هم این را خوب می داند. اگر جز این بود رسوایی انتخابات 20 درصدی و انتصاب ابراهیم رئیسی به ریاست جمهوری را نمی پذیرفت. این در حالیست که ایران برای برونرفت از اوضاع کنونی نیاز به یک برنامه توسعه صنعتی دارد. شرط مقدماتی هر برنامه توسعه صنعتی جلب همکاری مردم، کارشناسان، روشنفکران، طبقه کارگر و طبقه متوسط است. بدون چنین جلب همکاری توسعه صنعتی محال است. سیاست حکومت درست برعکس، به سیاست جدا کردن هر روز بیشتر خود از مردم و تکیه هر روز بیشتر بر نیروی نظامی و مافیاهای اقتصادی و سیاسی ادامه میدهد. بر خلاف آن تصوری که حکومت به آن دامن می زند، ایران برای تبدیل شدن به یک کشور آباد و مستقل و تاثیر گذار در تحولات منطقه، نمیتواند تنها متکی به قدرت نظامی و اتمی خود باشد. این امر ممکن نیست مگر با داشتن یک اقتصاد ملی و تولیدی و حکومتی که مردم سهم مستقیم خود را در آن احساس کنند، نه آن که بردگانی تابع خرافات مذهبی و قربانی سانسور و یورش های سازمان یافته تبلیغات حکومتی تصور شوند. صرفنظر از نمایندگان سرمایه داری تجاری و بلندگوهای منافع قشرهای خودخواه و مصرف گرای فوقانی طبقه متوسط، همه قشرهای دیگر جامعه ایران در یک اقتصاد صنعتی و تولیدی ملی ذینفع هستند، نه فقط به لحاظ رفاه اقتصادی، بلکه از نظر سیاسی و اجتماعی و فرهنگی. هرقدر که اقتصاد تجاری نیاز به مردم ندارد و متکی به صادرات مواد خام و واردات از کشورهایی است که مردم آنها تولید کننده هستند، اقتصاد صعنتی و تولیدی نیاز به همکاری مردم و روشنفکران و کارشناسان دارد. احساس بی نیازی حکومت به مردم برآمده از ماهیت تجاری و غیرتولیدی و غیرصنعتی اقتصاد ایران است. ریشه رویارویی مدام حکومت با مردم از آنروست که اقتصاد ایران همچون جزایر پراکنده ای سازمان یافته که هر بخش آن بدون دیگری به حیات خود ادامه میدهد. یک تاجر هندوانه حداکثر با ده نفر سر و کار دارد. هندوانه را می خرد، بار کامیون می کند، می فرستد به مرز تا سوار کشتی شود. ولی یک کارخانه تولید ساده ترین وسیله مثلا کبریت به یک شبکه وسیع و در ارتباط با هم نیاز دارد. از شبکه ای که چوب و گوگرد و مواد اولیه را فراهم می کند، یعنی ارتباط با معادن داخلی تا کارگر و مهندس و تکنسین و تجهیزات، تا بازاریابی و فروش و حمل و نقل و شبکه توزیع داخلی و بالاخره مصرف کننده. هر جای این حلقه برهم بریزد، کار این کارخانه مختل می شود. بنابراین، بلبشوی حکومتی و سیاسی و اجتماعی در ایران پایه اقتصادی دارد. پایه آن در یک اقتصاد غیرصنعتی و غیرتولیدی است. اینکه رهبر می تواند در بیت خود تصمیم بگیرد که مثلا انتخابات به این یا به آن شکل برگزار شود یا فلان شخص رئیس جمهور شود متکی به این اقتصاد صادراتی - وارداتی است که همچنان می خواهد با فروش نفت و مواد خام و جنگل و معدن و واردات کالاهای مصرفی مردم به حیات خود ادامه می دهد. در این اقتصاد از نظر حکومت بود و نبود مردم و ارتباط آنها با همدیگر تعیین کننده نیست. فقط باید معادن و کشاورزی صادراتی برپا باشد و راه های واردات کالا باز. پایان دادن به اقتصاد تجاری و صادراتی – وارداتی شرط نخست نه تنها توسعه صنعتی بلکه توسعه سیاسی و فرهنگی و اجتماعی نیز هست. شعارهای هرازچندگاهی که حکومت و آقای خامنه ای و بیت رهبری درباره اقتصاد صنعتی می دهد در نهایت جز یک فریب یا دربهترین حالت خیالپردازی چیزی دیگر نیست، چرا که همه موقعیت برتر و شکننده سیاسی آنها در گرو ادامه همین اقتصاد تجاری است تا زمانی که همه چیز فرو بپاشد. روشی که بیت رهبر در انتخابات اخیر نیز بدان متوسل شد نشان می دهد که شعارهای اقتصاد تولیدی ابراهیم رئیسی نیز جز خیالپردازی چیزی دیگر نخواهد بود.
تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 795 - 23 تیر 1400