سفر فوری پوتین به پکن، پس از مذاکره با بایدن ریا نووستی- آزاده اسفندیاری |
روز 16 ژوئن قرار است ولادمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه با همتای خود جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در سوئیس ملاقات کند. به نظر کارشناسان سیاسی، دیدار رهبران روسیه و آمریکا نگرانی پکن را در بر نخواهد داشت زیرا، روابط جمهوری خلق چین و روسیه، سنگ محک خورده است و یک سیر متعالی را در پشت سر دارد. با توجه به این که پوتین، بلافاصله پس از دیدار با بایدن در ژنو، به پکن خواهد رفت. اطلاعات در زمینه دیدار رئیس جمهور روسیه از پکن، هنوز غیر رسمی است در حالی که موضوع ملاقات توسط روزنامه گلوبال تایمز چاپ پکن، مورد بحث قرار گرفته است. دیدار رهبران روسیه و چین از مدت ها قبل در حال آماده سازی بود. ضمن این که با وجود تماس های مستمر تلفنی، دو رهبر یک سال و نیم قبل در برزیل دیدار داشتند. ظاهراً گزینه های مختلفی برای دیدار پوتین و رهبر چین، قبلاً مورد بحث قرار گرفته بود، از جمله دیداری که در مجمع اقتصادی بین المللی سنت پترزبورگ که در ماه آینده تشکیل خواهد شد. البته دیدار پوتین با رهبر جمهوری خلق چین مربوط به ملاقات با بایدن نمی شود، زیرا با فرا رسیدن بیستمین سالگرد پیمان دوستی روسیه و چین که در 16 ژوئیه سال2001 توسط پوتین و تنگ شیائو پینگ، رئیس جمهور وقت چین در مسکو به امضا رسید توأم می باشد. شخصیتی که مبتکر سیاست نوین چین و معمار روابط جدید بین دو کشور است و به زودی 95 سالگی او جشن گرفته خواهد شد. قطعاً رئیس جمهور روسیه از دیدار با وی در سفر به پکن خوشحال خواهد شد. شیائو پینگ، تنها پنج سال بعد از تشکیل حزب کمونیست چین متولد شد، یعنی اول ماه ژوئیه، روزی که چین صدمین سالگرد تاسیس حزب کمونیست این کشور را جشن می گیرد. بنابراین سفر ولادمیر پوتین در آن روز وجه دیگری از تعامل و همکاری روسیه و چین را نشان خواهد داد. روابطی که با تاکید مسکو و پکن، ماهیت واقعی استراتژیک دارد و ارتباطی با کشور ثالثی ندارد. در عمل روابط بدین منوال است اما همه « کشورهای ثالث» تاب تحمل روابطی از این دست را ندارند. ایالات متحده آمریکا، واقعیت اهداف استراتژیک خود را جهت ایجاد اختلاف در روابط روسیه و چین پنهان نمی کند. اگر قبلاً آمریکایی ها به سادگی به خود اطمینان می دادند که به دلیل تناقض عینی منافع دو کشور و بی اعتمادی متقابل رویکرد روابط روسیه و چین جدی نیست اما اخیراً آنها اعتراف کردند که همه چیز آنطور که ما می خواهیم پیش نمی رود و باید کاری صورت بگیرد. هر چند سیاست های واقعی آمریکا (و تبلیغات ایدئولوژیک) فقط برای تقویت اتحاد بین مسکو و پکن عمل می کند، بحث ها در مورد لزوم تلاش برای بازی در تناقضات و تلاش برای گسترش شکاف ها در روابط روسیه و چین بیشتر و بیشتر مشاهده می شود. یکی از جهات اصلی کار زار مقامات آمریکا، حمایت و گسترش احساسات روس هراسی در چین است. مانند اشاعه شایعات مربوط به «اخبار پر شور» در مورد بد خیمی همسایه، از طریق تجزیه و تحلیل متخصصان «مستقل از مقامات»، اظهارات رهبران افکار عمومی...راهنمایی اصلی چنین نفوذی شگفت آور است! (یعنی بخشی از نخبگان روسیه و غرب گراهای چین). در جمهوری خلق چین، سعی می شود این صدا ها را محدود کنند اما در کشور ما تقریباً هیچ توجهی به نواهای ناموزون مخالفان چین نمی شود. هر چند رئیس جمهور کشور سیاست را تعیین می کند و با چین ستیزان، نظر کاملا متفاوتی دارد و اکثریت شهروندان ما از همکاریهای استراتژیک با جمهوری خلق چین حمایت میکنند اما اشخاصی مانند ولادیمیر پوزنر، مجری محبوب تلویزیون غرب گرای روس با پاسپورت آمریکایی در جیب خود از نخبگانی است که چین ستیزی را پنهان نمی کند. هر چند تلاش نخبگان چین ستیز روسیه تأثیری بر روابط عمومی جمهوری خلق چین و روسیه نخواهد گذاشت لذا باید در نظر داشت که قطره های آب میتوانند سنگ را بتدرج سوراخ کنند. به همین ترتیب مقامات آمریکایی بر روی «گسترش شکاف ها» حساب می کنند. باید توجه داشت که سابقه تاریخی، ملاقات های روسیه ( اتحاد شوروی) و آمریکا قبلاً منجر به ایجاد شکاف در روابط بین مسکو و پکن شده است. این حادثه در سال 1959 اتفاق افتاد و این درس در هر سه کشور «مثلث بزرگ» به خوبی در خاطره ها به جای مانده است. در آن زمان نیکیتا خروشچف، برای شرکت در جشن دهمین سالگرد انقلاب جمهوری خلق چین به پکن دعوت شد. وی قبلاً دو بار به چین سفر کرده بود اما این سفر از نظر نمادین بسیار مهم بود. مائو جشن های باشکوهی را به مناسبت سالگرد انقلاب چین برگزار کرد و متحد و برادر بزرگتر باید در سمت راست رهبر چین قرار بگیرد. روز اول اکتبر نیکیتا خروشچف، روی تریبون در تیان آنمن، ایستاد اما در دور بعد در جلسه تشریفاتی در پکن او روی تریبون نبود (به جای او یک عضو دفتر سیاسی، سوسلوف بود). او هنوز فرصت پرواز به پکن را پیدا نکرده بود، زیرا پس از سفر دو هفته ای به ایالات متحده که به تازگی به پایان رسیده بود، در مسکو در حال استراحت بود. از نظر مائو، سفر خروشچف به ایالات متحده، کشوری که چین سرخ را به رسمیت نمی شناخت، کشوری که چینی ها (به همراه اتحاد شوروی) فقط چند سال پیش دست در دست یکدیگر، در کره با آن جنگ کرده بودند قابل پذیرش نبود. نه به این دلیل که پکن حق تعیین سیاست خارجی مستقل خود را نمیتوانست داشته باشد، بلکه به این دلیل که معتقد بود دو قدرت متحد کمونیست باید به عنوان یک جبهه متحد عمل کنند. به ویژه در برابر این واقعیت که جهان سوم خود را از قید استعمار آزاد می کرد و در حرکت خود، چشم امید به مسکو و پکن داشتند. نتیجه سفر خروشچف به ایالات متحده آمریکا، دلیل دیگری برای رشد تضادهای موجود بین اتحاد شوروی و جمهوری خلق چین شد. البته نه به دلیل استالین زدایی در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، بلکه به دلیل نگرش انقلابی تر مائو برای مقابله با غرب و همچنین تلاش های ناشیانه خروشچف برای تعیین شرایط تقویت دفاعی چین که در پکن به عنوان رفتار یک قدرت بزرگ تلقی می شد. دیدار خروشچف و مائو آخرین دیدار بود. سپس روابط طرفین به وخامت گرائید تا جایی که به تقابل دو کشورمنجر شد. چنانچه اختلاف و نزاع آن زمان بین پکن و مسکو صورت نمی گرفت، طبعا تاریخ یک مسیر دیگری را طی می کرد. نه تنها تاریخ روابط و اوضاع جهانی، بلکه تاریخ چین و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی نیز میتوانست سمت و سوی دیگری داشته باشد. در چنین شرایطی واشنگتن در اوایل دهه 70 قرن گذشته فرصتی برای بازی «مثلث کیسینجر» به دست نمی آورد. بدین معنی که نزدیک شدن پکن به آمریکا، میتوانست منجر به نزدیکی چین و اتحاد شوروی شود. با گذشت زمان مسکو و پکن از گذشته درسهای ارزشمندی آموخته اند. تصادفی نیست که ولادمیر پوتین تأکید می کند، مهمترین ویژگی روابط روسیه و چین سطح بی سابقه اعتمادی است که بین او و شی جین پینگ، بوجود آمده است. این اعتماد، همراه با همزمانی اهداف استراتژیک دو قدرت و انتخاب آگاهانه به نفع تلاش های مشترک برای بازسازی نظم جهانی است. یعنی بهترین دفاع در برابر تلاش برای برهم زدن توافق و تعامل روسیه و جمهوری خلق چین. توافقی که حد و مرزی نمی شناسد! https://ria.ru/20210528/opaseniya-1734456415.html تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 789 - 12 خرداد 1400