راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

علیه کودتای

 مجتبی خامنه ای

انتخابات 1400

زمینه را برای

یک جبهه فراهم کرده!

 

 

سه شنبه گذشته بیت رهبری در اقدامی کم سابقه دستور به رد صلاحیت اکثریت نامزدهای مطرح ریاست جمهوری اعم از اصلاح طلب، اصولگرا، نظامی یا غیرنظامی داد. اگر رد صلاحیت ها در گذشته بیشتر دامان اصلاح طلب های شناخته شده را می گرفت، این بار چهره های نزدیک به "اصولگرایان" نظیر علی لاریجانی یا نظامیانی مانند عزت الله ضرغامی یا سعید محمد نیز حذف شدند. نظامیان دیگری نظیر رستم قاسمی یا حسن دهقان نیز که خبر از رد صلاحیت خود گرفته بودند ناگزیر شدند با تخلکامی از نامزدی چشم بپوشند و با خام خیالی ها وداع کنند. 

پیش از این گمان منطقی می رفت که بیت رهبری با درس گرفتن از تجربه دولت احمدی نژاد و فاجعه ای که برای کشور ببار آورد بیشتر بدنبال یافتن چهره ای کارآمد باشد که بتواند کشور را از بحران های سهمگینی که با آن روبروست عبور دهد. چهره هایی نظیر اسحاق جهانگیری و علی لاریجانی در این شرایط نامزدهای جدی ریاست جمهوری محسوب می شدند. اما دامنه و شیوه رد صلاحیت ها نشان داد که اتفاقا سیاست بیت رهبری براساس منطق منافع ملی تعیین نمی شود، بلکه براساس توانمندی ها و ظرفیت های فردی تعیین می شود که برای آینده رهبری کشور درنظر گرفته شده است. هر قدر این فرد کم توان تر و بی لیاقت تر باشد مناسب تر است و برای بر کرسی نشاندن او افرادی که تجربه و لیاقتی دارند، از هر جناح که باشند، باید حذف شوند. بنابراین بیت رهبری که اکنون تمام برنامه هایش در جهت هموار کردن راه رهبری مجتبی خامنه ایست با درس گرفتن از تجربه سی ساله رهبری آقای خامنه ای که بدلیل ناکارآمدی خود هیچگاه نتوانست به هیچیک از شخصیت های قدیمی و کارآمد جمهوری اسلامی کار کند، از هم اکنون می خواهد نه تنها همه چهره های های سابقه دار جمهوری اسلامی را کنار بگذارد، بلکه همه نهادهای انتخابی و انتصابی را هم از محتوای نسبی خود خالی کند. نه تنها شوراها و مجلس و ریاست جمهوری را می خواهد بی معنا کند، بلکه حتی نهادهای انتصابی از نوع سپاه و شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام هم فلسفه وجودی خود را از دست داده و در آینده بیش از امروز از دست خواهند داد. آنچه بیت رهبری در این انتخابات بدست شورای نگهبان انجام داد، یک رد صلاحیت ساده نبود، بلکه خیزی برای یک کودتا علیه همه جناح ها و همه نهادهای جمهوری اسلامی بود.

به همین دلیل اشتباه است اگر گمان شود که این رد صلاحیت ها فقط علیه "اصلاح طلب" ها یا بسود "اصولگراها" بود. مجتبی خامنه ای در مسیر رهبری خود می خواهد پرونده همه جناح ها و همه نهادها را ببندد. خودش بماند و اطلاعات سپاه و یک سلسله افراد ناکارآمد و درجه دوم و مشتی اراذل و اوباش که به آنها "انقلابی" لقب داده اند و امثال "سعید قاسمی" نمونه ای از آنها هستند. ریاست جمهوری ابراهیم رئیسی بعنوان نماد بی لیاقتی و بی عرضگی هم بخشی از این برنامه است. یعنی پایان نهادی بنام ریاست جمهوری در ایران. رئیسی از این نظر حتی با احمدی نژاد هم تفاوت دارد. بخشی از پیروزی احمدی نژاد در انتخابات 84 برآمده از هوشمندی خود او و ظرفیتی بود که در برقراری ارتباط با مردم و ایجاد دو قطبی در عرصه سیاسی بسود خود نشان داد. رئیسی حتی فاقد این حد از ظرفیت و توانمندی است.

در سال های اخیر که رهبر جمهوری اسلامی به پایان عمر خود نزدیک می شود، بسیاری افراد دوراندیش به او توصیه کرده اند که قبل از رفتنش شرایطی را فراهم کند که جریان گذار به رهبری تازه کشور را در معرض خطر قرار ندهد. یعنی فضای سیاسی کشور را باز کند، به گرایش ها و جناح های مختلف اجازه فعالیت دهد، به انحصار در صدا و سیما خاتمه دهد، سپاه و نظامیان را از فعالیت سیاسی خارج کند، اطلاعات های موازی را جمع آوری کند، سیاست حصر و حبس را تمام کند، شرایط را برای حضور مردم در عرصه سیاسی و اجتماعی فراهم کند و اختیارات متمرکز شده در نهاد رهبری را میان نهادهای انتخابی تقسیم کند و ... رهبر جمهوری اسلامی این توصیه ها را شنید ولی درست عکس آن عمل کرد. از جمله نامه سرگشاده و محترمانه آیت الله خوئینی ها از نزدیک ترین یاران آیت الله خمینی از نسل میانه سال روحانیون را. کودتای رد صلاحیت ها نشان داد که آقای خامنه ای درست راه عکس این توصیه ها را می خواهد برود. او می خواهد تا پیش از کنار رفتنش چیزی از جمهوریت نظام و قانون اساسی باقی نگذارد. ظاهرا در بیت رهبری به این نتیجه رسیده اند که رهبری مجتبی خامنه ای اولا باید فردی باشد نه شورایی که فقط در مسیر یک زمین سوخته ممکن خواهد بود. به همین دلیل نه فقط نهادهای انتخابی قرار است بی معنا شوند، بلکه فاتحه روحانیت و مراجع تقلید و همه نهادهای انتصابی هم در ترکیب فعلی آنها بزودی خوانده خواهد شد. همان کاری که با روحانیت قدیمی از طریق بالا کشیدن اراذلی بنام مداحان شد بزودی با شورای نگهبان و مجلس خبرگان انجام خواهد شد و اکثریت آنها با روحانیان میانه سال و ناشناخته ای که شاگردان پدر و پسر (علی خامنه ای و مجتبی خامنه ای ) و دست نشانده بیت رهبری اند پر خواهد شد که از خود هیچ وزن و اعتباری ندارند و اعتبارشان فقط به لحاظ وابستگی به بیت است. اتفاقی که مشابه آن اکنون برای مجلس شورا افتاده که تقریبا به هیچ تبدیل شده و اعتباری در نزد مردم بیش از اعتبار مجلس سال های آخر سلطنت پهلوی ندارد.

کودتای بیت رهبری علیه نهادهای انتخابی و انتصابی در ترکیب فعلی آنها البته با نارضایتی عمیق همه جناح ها در جمهوری اسلامی روبروست. نه فقط بخش مهمی از فرماندهان و بدنه سپاه، بلکه حتی برخی گردانندگان احزابی نظیر موتلفه اسلامی یا رهبران جامعه روحانیت مبارز که تا دیروز با حرارت از ابراهیم رئیسی دفاع می کردند اکنون سکوت کرده اند و سرنوشت خود را حدس زده اند. بر روی بخشی از نظامیان بویژه حامیان سعید محمد و آن جریان وسیعی که در شبکه های اجتماعی بسود خود بسیج کرده بود و تا دیروز علیه اصلاح طلبان فعالیت می کردند اکنون آب سردی ریخته شده و سردرگم شده اند. شاید هنوز بخشی از جریان "اصولگرایی" و نظامیان فرصت طلب و کوته بین گمان کنند که با ریاست جمهوری رئیسی بختی برای بقا و دست و پا زدن در آینده خواهند داشت. اما همه شواهد نشان میدهد که وضع اصولگرایان اگر از اصلاح طلب ها بدتر نباشد بهتر نیست. زیرا اصلاح طلبان رهبرانی نظیر موسوی و خاتمی و کروبی، خوئینی ها و چهره های دیگری را در کنار خود دارند در حالیکه بیت رهبری با رد صلاحیت علی لاریجانی، برای اصولگراها رهبری در قد و قواره ابراهیم رئیسی تراشیده که اگر به ریاست جمهوری برسد نه فقط برای کشور و مردم بلکه برای جریان "اصولگرایی" هم در نهایت فاجعه خواهد بود.

اکنون چاره ای جز این نیست که در همینجا دربرابر این کودتا ایستاد. در گام اول نباید اجازه داد که سرنوشت نهاد ریاست جمهوری که آخرین دستاورد باقیمانده از انقلاب 57 است با انتصاب رئیسی به سرنوشت مجلس شورا دچار شود. کنار زدن ابراهیم رئیسی بیش از آنکه جلوگیری از تحمیل یک فرد به ملت باشد، دادن اعتبار دوباره به دستگاه اجرایی و جلوگیری از زانو زدن یک نهاد انتخابی دیگر دربرابر کودتای بیت رهبری است. بخش وسیعی از جامعه و جریان های سیاسی کشور از طیف های گوناگون می توانند در این جهت با یکدیگر همسو شوند. رئیس جمهوری که این بار با اتکا به رای مردم انتخاب شود دیگر نه در شرایط خاتمی قرار خواهد داشت و نه روحانی. چرا که کودتای رد صلاحیت ها انزوای بیت رهبری را در میان جناح بندی های سیاسی کشور رقم زد و می توان پیش بینی کرد مسیری که بدین شکل برای تحمیل مجتبی خامنه ای در پیش گرفته شده دیگر حامی جدی در میان هیچیک از جناح های سیاسی قدیمی کشور نخواهد داشت!

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

 




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 789  -  12 خرداد 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت