راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

صبر تلخ – 20

سرنوشت مجاهدین خلق

اجتناب ناپذیر بود!

 

سرنوشت «سازمان مجاهدین خلق» یک روند اجتناب ناپذیر بود. مسئله این نیست که رجوی اشتباه کرد یا ابریشمچی یا سعادتی و... نه، این مسیری است که مبانی نظری اینها پیش پایشان می گذاشت. البته آن ویژگی های شخصی هم سهم بسزایی دارد. پاره ای به شقوق نفوذی هم خیلی بها می دهند. یعنی واقعا آگاهانه این سازمان به این خط افتاد. من دلیلی ندارم، اما به هر حال با آن زمینه نظری و با آن پرورش سازمانی که در این ها به وجود آمده بود، این راهی که طی کردند اجتناب ناپذیر بود! یک سازمان مدعی ضد امپریالیستی که الان تحت حمایت امپریالیسم نگهداری می شود.

 

 

 

امروز وقتی که کار «سازمان مجاهدین خلق» را ارزیابی می کنند، می گویند که حتی اگر اینها از همان اول بهانه به دستشان نداده بودند، باز هم با چماقدارانشان به جانشان افتاده بودند، ولی نباید فراموش کرد که به هر حال با آن راهپیمایی مسلحانه ای که در خرداد ماه 60 انجام دادند، بهانه بسیار بسیار خطرناکی به دست اینها دادند! اینها نمی خواستند یک سازمان گسترده توده ای مسلمان وجود داشته باشد، چون بزرگ ترین رقیب «حزب جمهوری اسلامی» می شد! و من عمیقا اعتقاد دارم که از مجموعه سازمان های سیاسی که در ایران بعد از انقلاب شکل گرفتند «سازمان مجاهدین خلق» تنها سازمانی بود که گسترده ترین سازمان سیاسی در این مملکت می شد! چرا که با یک رشته آموزه هایی که از مارکسیسم به عاریت گرفته بود و با داشتن مبانی اعتقادی مذهبی، در جامعه دینی، جوانان به راحتی می توانستند جذب این ها بشوند. این که آینده اش چه می شد، مطلب دیگری است. چون به هر حال التقاط نمی تواند مبنای تئوریک یک سازمان سیاسی باشد، لاجرم به انشعاب می رسد و جدایی رخ می دهد و یک جنبه اصولی پیدا می کند. یا یک سازمان مذهبی است و آن ارجاعاتی که از آیات قرآن می آورد اساس نظری اش را تشکیل می دهد، یا آنچه که از لنین و مارکس و... می آورد، پایه نظری اش قرار می گیرد. پس جدایی رخ می دهد. ولی تا رسیدن به آنجا، یک سازمان گسترده ای می شد.

من تصور می کنم سرنوشت «سازمان مجاهدین خلق» یک روند اجتناب ناپذیر بود. مسئله این نیست که رجوی اشتباه کرد یا ابریشمچی یا سعادتی و... نه، این مسیری است که مبانی نظری اینها پیش پایشان می گذاشت. البته آن ویژگی های شخصی هم سهم بسزایی دارد.

پاره ای به این شقوق نفوذی هم خیلی بها می دهند. یعنی واقعا آگاهانه این سازمان به این خط افتاد؛ باید این چنین می شد. من دلیلی ندارم که روی این شق تاکید بکنم، اما به هر حال با آن زمینه نظری و با آن پرورش سازمانی که در این ها به وجود آمده بود، این راهی که طی کردند و این تکه پاره شدن ها- که «پیکار» از شکمش در بیاید – و سرنوشتی که پیدا کردند و مسیری که الان اتخاذ کردند، اجتناب ناپذیر بود!

یک سازمان مدعی ضد امپریالیستی که الان تحت حمایت امپریالیسم نگهداری می شود و امریکا از یک طرف به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی اش می کند و از طرف دیگر به عنوان سازمانی که نیاز به حمایت دارد، تحت حمایت خودش قرار می دهد! این ها ویژگی هایی است که این گونه سازمان ها دارا هستند. به نظر من وقتی که این مبانی نظری حالت التقاطی داشته باشد و در واقع بیشتر خوراک جذب نیرو و خوراک رویارویی با مسائل روز باشد، لاجرم یک وقتی سرشت آن، عملکرد آتی آن را تعیین می کند و جهت پیدا می کند.

به هر جهت، بر خورد با مجموعه سازمان های سیاسی وجود داشت؛ اعم از این که شما برای کار کردن مجوز داشته باشید یا نه، روزنامه ات مجوز داشته باشد یا نه! خوب ما خیلی کوشیدیم که «نامه مردم» را با مجوز چاپ بکنیم. چرا که می خواستیم قانونی کار کنیم. ولی اینها همان زمان که تصمیمشان را گرفتند، روزنامه «نامه مردم» را تعطیل کردند. ما واقعا بعد از توقیف «نامه مردم»، نشریه خاص ارگان نداشتیم؛ ولی به شکل هایی چیزهایی در کنارش چاپ و منتشر می شد که مشخص ترین آن «پرسش و پاسخ» بود که هر چند گاه – مثل این که هر دو هفته یک بار – رفیق کیانوری برگزار می کرد و بچه ها ضبط می کردند. جلسات اولیه آن در دفتر حزب انجام می گرفت ولی بعد که دفتر را هم به دنبال روزنامه گرفتند، در منازل برپا می شد.

اتاق داشتیم که اتاق ناهار خوری بود. علاوه بر خود من که همیشه هنگام ضبط آنجا بودم، تعدادی از رفقای حزبی هم آنجا می نشستند تا حضور داشته باشند و ببینند؛ چون برای آنها جالب بود! دیگر یواش یواش تعداد به حدی بود که همه اتاق ها پر می شد، پله ها تا پایین و صف تا بیرون هم می رفت. ما وسایل صوتی قابل توجهی نداشتیم. یک بلندگوی ضبطی داشتیم که بخشی از کسانی که در راهروها بودند می شنیدند، ولی کسانی که بیرون بودند، طبعا به گوششان نمی رسید!

 

یک نظر و یک هشدار

 

یک موردی بود در باره آینده حزب، که سه نظر بدبینانه، خوشبینانه و میانه بود. دارنده آن نظر (مسعود اخگر عضو مشاور هیات سیاسی) که معتقد بود ما در معرض یک پوگروم (کشتار جمعی) هستیم، اصرار داشت که این نظر به صورت یک سند در آرشیو حزب باقی بماند و در صورت لزوم، یعنی در صورت موافقت رفقا به نظر اعضای کمیته مرکزی هم برسد. و ما این کار را کردیم. یعنی ضمن این که آن نظر را به عنوان یک سند در آرشیو حزب گذاشتیم، نظر این رفیق را با رفقای کمیته مرکزی هم در میان گذاشتیم تا مطلع باشند که یکی از رفقای هیئت سیاسی چنین نظری را دارد.

 

–  باقر مومنی بعد از مرگ دکتر رادمنش در باره او نوشت: آن مرد تنها...

عموئی: قدیمی ها روی هم رفته نظر مساعدی نسبت به رفقایی که در مهاجرت بودند، نداشتند! چه آنهایی که اصلا اهل کار و مبارزه نبودند، چه برخی کسانی که می توانستند اهل مبارزه باشند. کما این که بعد از آن هم که حزب پا گرفت، تعدادیشان آمدند.

نسبت به رفیقمان جوانشیر حساسیت هایی بود. شنیدم که وقتی متقی دستگیر شد، جوانشیر هم در همان خانه بود و سرهنگ زیبایی، جوانشیر را دید و به او گفت که «فردا می آیم اینجا و با تو صحبت می کنم.» جوانشیر منتظر فردا نشد، همان موقع تحت عنوان چای آوردن به اتاق دیگر رفت و از در زد بیرون و رفت. عده ای بر این عقیده بودند که در واقع ساواک جوانشیر را فرستاد خارج که به عنوان مامور اینها کار بکند!

یک چنین تردیدی برای پاره ای از رفقای قدیمی ما وجود داشت. اما من معتقدم که نه، واقعا جوانشیر زرنگی کرد و توانست خودش را از چنگ ساواک نجات بدهد و خیلی فعال کار کرد و هیچ قرینه ای هم وجود ندارد که نشان بدهد قدمی علیه حزب برداشته است. تا آخرین لحظه هم با صداقت کامل مبارزه کرد!

البته من خودم انتقادی نسبت به جوانشیر دارم. آن تهمتی که دیگران به او می زنند را ناشی از دشمنی و خصومت می بینم، اما گاه برخوردهای جوانشیر را به صورت تبعیت از رفیق کیا می دیدم! من اصلا نمی پسندیدم رفقایی که در سطح هیئت سیاسی هستند، وقتی که رفیق کیا یک صحبتی می کند، خیلی راحت نظرشان عوض بشود! طبعا من عقیده داشتم که حتی اگر در موردی، نظر رفیق کیا درست است، باید با دلایل قانع کننده، آن را بپذیرد.

یک وقت هست که یک رفیق ساده توده ای با اعتماد مطلقی که به حزب دارد، وقتی رهنمودی داده می شود چشم بسته می پذیرد و می رود! و از این بابت لطمه زیادی هم نصیب حزب نمی شود. اما یک وقت هست که رفیقی در سطح رهبری است، آنجا این خرد جمعی، که این قدر به بزرگی و به نیکی از آن یاد می شود، ناشی از این است که ما همه نظراتمان را روی هم می ریزیم و حاصلش آن نظر صحیح و درست می شود. در مقابل من، هر کس که می خواهد باشد، اگر استدلالش قانع کننده نباشد، به هیچ وجه نباید بپذیرم.

یک چنین روالی از گذشته در پاره ای از رفقای ما ریشه دار شده بود؛ و خوب، بحث می شد، اما من به خوبی می دیدم در هیئت سیاسی و هیئت دبیران، پاره ای از رفقای ما، منجمله رفیقمان جوانشیر، با تمام ظرفیت ها و توانایی های بالایی که واقعا داشت، زود پذیرای نظر رفیق کیا می شد.

– پلنوم 17 را چه کسی اداره می کرد؟

 

عموئی: جلسه پلنوم را دو نفر از رفقای هیئت سیاسی یا هیئت دبیران اداره می کردند که من یکی از آنها بودم. مدتی مریم، زمانی رضا شلتوکی و گاهی حجری کنارم بود. یعنی نفر دوم مرتب عوض می شد ولی من ثابت بودم. در واقع جلسه پلنوم را من اداره می کردم. که این هم در زندان وبال گردنم شد. وقتی مسئله شو تلویزیونی پیش آمد، ماموریت اداره آن را برایم تعیین کردند. که گفتم من اصلا سابقه این کارها را ندارم. گفتند «پلنوم هفدهم را چه کسی اداره می کرد؟!»

 

سازمان فدائیان

 

امروز وجوه دموکراتیک در بچه های فدایی قابل توجه شده. اما با این همه در مرکزشان نسبت به فرخ خیلی سختگیری می کنند، چون معتقد هستند که فرخ زیادی آن طرف افتاده. یعنی بعضی شان در مورد او حتی لفظ «لیبرال» به کار می برند. من فرخ را بچه خوش فکری می دانم؛ منتها خوش فکری زیادی... نظیر آنچه که اخیرا جمشید طاهری پور در روزنامه «کار» نوشته و اشاره کرده که: ما با چه گوارا و کاسترو و ماریگلا آغاز کردیم، بعد به لنین رسیدیم، بعد از لنین به دورانی رسیدیم که نیاز به سخن نو بود و سخن نو زمانه نو هم «سوسیال دموکراسی» است.

من برایش پیغام دادم که آیا منظورت «سوسیالیسم دموکراتیک» است یا «سوسیال دموکراسی»؟ اگر منظورت دومی است باید گفت «سوسیال دموکراسی» سال هاست که امتحانش را پس داده و به صورت یک نظام سیاسی مدافع سرمایه داری در آمده. منتها امروز با لعاب «دولت رفاه» و... جلوه کرده ولی «سوسیالیسم دموکراتیک» یک تجربه تاریخی هفتاد ساله است. سوسیالیسم واقعا موجود کاستی هایش به آنجا رساندش که فروپاشی رخ داد. تجربه تاریخی برای هواداران سوسیالیسم واقعی پدید آمد که بدانند عنصر دموکراسی از سوسیالیسم تفکیک ناپذیر است. هر سوسیالیستی به امر دموکراسی کم بها بدهد، خود سوسیالیسم زیر علامت سئوال می رود. سرشت سوسیالیسم و دموکراسی واقعا با هم همخوان است.

درک آسیب های کم توجهی به دموکراسی سوسیالیستی، تجربه ارزنده ای برای مجموعه جنبش کمونیستی جهانی است. فروپاشی اتحاد شوروی باعث لطمات بزرگ و پیامدهای خیلی دشواری شد و اساسا یک موقعیت استثنایی برتری برای امپریالیسم جهانی فراهم آورد، که بعد از فروپاشی هم می بینیم چه سیاستی را در جهان در پیش گرفته! که این از آثار و تبعاتی نبود یک چنین نیروی به اصطلاح موازنه گر دیگری است.

 

چون تا آنجایی که خاطره تاریخی ام اجازه می دهد، بیشتر احزاب کمونیست را گرفتار یک چنین کاستی می دیدیم؛ یعنی «کم بها دادن به دموکراسی» احزاب کمونیست کشورهای اروپایی دقیقا به لحاظ شرایط ویژه جامعه شان نسبتا دموکراتیک تر بودند ولی با این همه در آنجا هم این محدودیت های نگرشی واقعا وجود داشت. گویی باید یک شوک وارد می شد که یادمان بیفتد.

 

ببینید دوستان عزیز! قبلا بحثی مطرح شد که چرا وقتی روزنامه «میزان» را توقیف کردند ما اعتراض نکردیم؟! واقعا باید ما اعتراض می کردیم. این نشانه کمرنگ بودن عنصر دموکراسی در مجموعه جنبش کمونیستی، منجمله در کشورهای سوسیالیستی است. این به نظر من یک تجربه تاریخی بسیار مهمی است! می توان با لیبرال ها مخالف بود ولی آنجایی که حقی، حقی که متعلق به همه است، ضایع می شود باید صدای اعتراضت بلند شود.

 

– در درون حزب توده چگونه بود؟ آیا آن حالت غیر دموکراتیک دیده می شد؟ من بحث های داخلی را می خواهم بدانم، چون برآیند بیرونی اش چنان دموکراتیک نبود! مثلا گفته شد که «خوب شد میزان را بستند» و...  

 

– ببینید! قبلا هم اشاره ای کردم؛ در یک جامعه استبداد زده، آدم های دموکرات کمتر پیدا می شوند. حزب توده ایران هم در یک محیط استبداد زده پایه گذاری شد و به وجود آمد. به رغم اندیشه برتری که داشت، با وجود تجربه سازمانی که فراتر از گروه های دیگر داشت، ولی به هر حال اعضایش آدم های همین جامعه بودند.

برای مطالعه شماره های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمایید:

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/772/sabr.html

2- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/773/sabr2.html

3 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/774/sabr3.htm

4 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/775/sabr-4.html

5 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/776/sabr5.html

6 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/777/sabr.htm

7 -  https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/778/sabr4.html

8 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/779/sabr.html

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/780/sabre.html

10 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/781/sabr.html

11 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/782/sabr.html

12 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/783/sabr.htm

13 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/784/sabr.htm

14 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/785/sabr.htm

15 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/786/sabr.htm

16 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/787/sabr.html

17 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/788/sabr.html

18 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/789/sabr.htm

19 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/790/sabr.html

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

 




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 791  -  26 خرداد 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت