صبر تلخ - 21 کیانوری برجسته ترین رهبر حزب بود، اما تک روی داشت کیانوری، متاسفانه گاهی همین قدر که کاری به نظرش می رسید ضروری است عمل می کرد و شما در مقابل عمل انجام شده قرار می گرفتید. بعضی موارد خیلی مهم نبود، ولی گاهی خیلی مهم بود! البته ما مواردی را هم داشتیم که این خصوصیت به نفع حزب تمام شده بود. در مجموع تاثیراتی که رفیق کیانوری در اتخاذ تصمیمات در هیئت سیاسی داشت، اصلا غیر قابل انکار است. واقعیت این است که من در بین دبیران حزب توده ایران هیچ کدامشان را به توانمندی کیا ندیدم! چه از لحاظ کار تشکیلاتی و چه از نظر تیزی و سرعت انتقال. |
- مناسبات در دورن رهبری حزب دمکراتیک بود؟ عمویی: ببینید! قبلا هم اشاره ای کردم؛ در یک جامعه استبداد زده، آدم های دموکرات کمتر پیدا می شوند. حزب توده ایران هم در یک محیط استبداد زده پایه گذاری شد و به وجود آمد. به رغم اندیشه برتری که داشت، با وجود تجربه سازمانی که فراتر از گروه های دیگر داشت، ولی به هر حال اعضایش آدم های همین جامعه بودند. – یک بار در مورد آقای کیانوری بحث شد که تکروی های خاص خودشان را داشت. جالب آنجاست که در کتاب «کژراهه» - که البته اصلا کتاب مناسبی برای فاکت آوردن نیست – آمده که «پلنوم هفدهم (که بهار سال 60 تشکیل شد) تمامی کارهای حزب و کارهای رهبری را تائید کرد و کارهای رهبری را دربست قبول کرد و...» و طبری در انتقاد از خود! مطرح می کند که بحث هایی که در یک کنگره دموکراتیک خیلی طول می کشید، خیلی سریع جمع شد و به تصویب رسید و این نشان می دهد که «مثلا» فضای حزب، فضای دموکراتیک نبوده و فضایی داشته که از بالا تعیین می شده است! آیا شما این نگرش را در سران حزب می دیدید؟ یا آیا تمایلات دموکراتیک وجود داشت، مثل پیروی از آنچه که پلنوم کمیته مرکزی را ملتزم می کرد، یا گوش سپردن به انتقادات اعضای رتبه پایین یا...؟ عمویی: «کژراهه» منبع معتبری نیست. این نگرش دموکراتیک، در بخش محدودی بود که بیشتر بچه های ایران بودند. حزب فرصت پیدا نکرد این روند را به طور کامل در بدنه حزب نهادینه کند. مواردی بود که اگر دقت بیشتری می کردیم جلو برخی چیزها را می گرفتیم و نگرفتیم. چرا؟! واقعا وقتی که اقدام یکجانبه دبیر اول حزب مطرح می شود، پیگیری کافی نمی شود. در مورد گرفتن گروه «خادم» که یک گروه تروریستی بود و می خواست کار انفجاری انجام بدهد، بدون این که در هیئت دبیران و هیئت سیاسی مطرح شود شخصا تصمیم می گیرد و از سازمان مخفی هیئتی، گروهی را مامور می کند بروند و به شکلی مثل آدم ربایی، یکی از آنان را بگیرند و ببرند در یک خانه مخفی و از او بازجویی بکنند و ضبط بگذارند و کسی مشابه او را هم اتاقش بکنند که اینها با هم صحبت بکنند و... آیا ما وظیفه داشتیم که چنین کاری بکنیم؟! آیا حزب توده ایران اصلا ملزم بود چنین کاری بکند؟! - جریانی که مهدی پرتوی در آن دستگیر شد؟ عمویی: همان روندی که منجر شد که مسئول سازمان مخفی ما همراه با چهار نفر دیگر دستگیر بشوند و به زندان بیفتند. که با تمهیدات گوناگون و کمک گرفتن از جماران و... ما اینها را بیرون بیاوریم! در واقع یکی از مواردی که ما با کیا در زندان کلنجار داشتیم همین مسئله بود. گفتیم اقلا از ما سئوال می کردی، یکی وجه سیاسی قضیه است، یکی وجه فنی قضیه. وجه سیاسی این که با توجه به موضعی که اتخاد کرده بودیم، ما اسلحه ها را برای روز مبادا و مقابله با ضد انقلاب می خواستیم؛ ولی از نظر فنی، مگر اسلحه را این جوری نگهداری می کنند؟! یک مشت آهن قراضه توی دیوار قرار داده شده که فقط سندی برای زیر ضرب قرار دادن حزب است، به هیچ درد دیگری هم نمی خورد. اسلحه ای که انبار می کنند باید روغن زده شود، و... که زنگ نزند. اگر هم بخواهند در مخفیگاه باشد، باید از این گونی هایی که قیر پشتش هست استفاده کنند و انواع تمهیدات را به کار ببرند که قشنگ حفظ بشود و بتوانی توی دیواری، زیر زمینی، جایی پنهانش بکنی. اصولا باید طرف اسلحه دار باشد تا بتواند اسلحه را مخفی نگه دارد، بتواند حفظ کند تا که روزی به درد بخورد و گرنه یک آهن پاره است. فقط مدرکی برای بالا بردن جرم است و به هیچ درد دیگری نمی خورد! افزون بر این، این کار بر پایه تصمیمی فردی انجام گرفته و مغایر با اصل «رهبری جمعی» بود. یکی دیگر از موارد نقض رهبری جمعی توسط رفیقمان کیانوری، وصل کردن نظامی ها به حزب، بدون اطلاع ما بود.
ضمن تجلیل و تعریف از توانایی های رفیقمان کیانوری، متاسفانه او گاهی همین قدر که به نظرش می رسید انجام کاری ضروری است، عمل می کرد. بدون این که در ارگان مربوطه مطرح و نظرات سایر رفقا مشخص بشود و ضرورت انجام چنین کاری مورد تایید رهبری حزب قرار بگیرد، ناگهان این کار انجام می گرفت و شما در مقابل عمل انجام شده قرار می گرفتید. بعضی موارد خیلی مهم نبود، ولی گاهی خیلی مهم بود! اصلا مسائل عمده و اساسی، مثلا همین «مربوط کردن رفقای افسر و ایجاد یک سازمان نظامی» مگر می تواند بر اساس تصمیم یک نفر انجام بگیرد؟! حالا هر قدر مقام سازمانی اش هم بالا باشد. ممکن است برای توجیه امنیتی قضیه گفته شود که هر چه تعداد کمتری بدانند مطمئن تر است! ولی اصلا پذیرفته نیست و در سطح رهبری حزب حتما باید هیئت دبیران مطلع باشند. حتما باید هیئت سیاسی که سیاستگذار برنامه های حزب است، اتخاذ تصمیم بکند. هیچ کس حق ندارد به تنهایی برای یک مجموعه تصمیم بگیرد. کما این که در مورد مصاحبه هایی که انجام می گرفت، در هیئت سیاسی تصمیم گرفته شد که هیچ مصاحبه ای بدون تایید حداقل هیئت دبیران انجام نگیرد. معمولا مراجعاتی که برای مصاحبه می شد، ما محول می کردیم به دبیر اول حزب، چون در عین حال سخنگوی حزب، دبیر اول حزب هم بود. این سبب شده بود که بدون این که ما واقف باشیم، پاره ای مصاحبه ها انجام می گرفت. ما تصمیم گرفتیم که مصاحبه ها با تایید هیئت دبیران انجام بگیرد و دبیر اول هم خطوط اساسی اظهار نظرهایی را که می خواهد بکند به تایید هیئت دبیران برساند. درست است که دبیر اول در خط اساسی و تعیین شده سیاست حزب هست، ولی نوع سوال هایی که مطرح می شود، گاه ممکن است در چارچوب تعریف قبلی سیاست حزب نگنجد. یک اتفاق خاصی رخ داده و در آن زمینه چه بسا هیئت دبیران اصلا صلاح ببیند که لازم نیست در قبال آن موضعگیری بشود. چون ما عمیقا اعتقاد داشتیم بعضی وقت ها خود «سکوت» موضعگیری است. رفیق ما کیانوری اصرار بر این داشت که حتما ما در قبال هر رخدادی موضعگیری بکنیم. حال آن که من شخصا از جمله کسانی بودم که اعتقاد داشتم که نه، ضروری نیست. – چرا ایشان این اعتقاد را داشت؟ عمویی: این مربوط به خصوصیات شخصی است تا تحلیل سیاسی. پاره ای از دوستان برای رفیق ما کیانوری یک عنصر ماجراجویی قائل بودند. من چنین نظری ندارم. اما همین عجول بودن برای اظهار نظر کردن و پرداختن به اقداماتی – احیانا بدون کسب نظر رفقای هیئت دبیران – یعنی نادیده گرفتن اصل رهبری جمعی، یکی از خصوصیاتی بود که در پاره ای از عملکردهای رفیقمان کیانوری ، خودش را نشان می داد. البته ما مواردی را هم داشتیم که این خصوصیت به نفع حزب تمام شده بود. یعنی اگر آنجا اتخاذ تصمیم نمی شد، «لحظه»، از دست می رفت. این نمونه ها، روشی را که لطماتش زیاد است، موجه می کند. من به موارد سودمند، پربها نمی دهم. این موارد نادر است و چه بسا در آن لحظه، ما بهای زیادی برایش قائلیم، ولی اگر آن را در «روند» در نظر بگیریم، نشد هم نشد. چیزی هم عایدمان نشده مهم نیست. با وجود توانایی های کیا، اما این شیوه کار در موارد معینی می تواند بسیار مضر باشد و زیان اساسی بزند. مواردی دیگر که ما از این بابت واقعا احساس غبن کردیم (و بعدها فرصتی دست داد، منتها در زندان، که بتوانم این مطلب را با رفیقمان کیانوری در میان بگذارم) در باره همین انشقاقی بود که بعد از موضعگیری «سازمان فداییان خلق – اکثریت» نسب به حزب، رخ داد. این تکروی هاست که واقعا لطمه می زند... چقدر اهمیت دارد رعایت «رهبری جمعی»، چقدر اهمیت دارد! رفیق ما حجری، یگانه وصیتش این بود که «رفقا! به خاطر داشته باشید که اصل رهبری جمعی را مثل مردمک چشم حفظ بکنید!» ببینید چقدر ما از تکروی لطمه خوردیم که «حفظ رهبری جمعی» وصیت یک رفیق پای اعداممان می شود؟! من همان ابتدا گفتم که این روحیه در یک محیط دموکراتیک می تواند به وجود بیاید. اگر ما تجربه زندگی، تجربه زنده و ملموس از دموکراسی نکنیم و در این زمینه کوشا نباشیم، اصلا آدم دموکراتی بار نمی آییم. ببینید ما در زندان کمون داشتیم و در آن کمون ها سعی می کردیم نظرات بچه ها را رعایت کنیم. به علت سابقه مدیریتی که ما در ارتش داشتیم، معمولا در انتخابات مجمع، ما چند نفر را برای هیئت مدیره کمون انتخاب می کردند. ولی واقعا ما سعی می کردیم که برنامه ها توام با نظر خواهی از بچه ها باشد. یکی از دلایل این که بعدها من به عنوان مسئول شعبه روابط عمومی در حزب تعیین شدم، نقشی بود که در طول سالیان دراز زندان، از این بابت در هیئت مدیره ها داشتم. روابط را من باید بر قرار می کردم و چون مرتب هم نمی شد جلسه تشکیل داد، من ناگزیر با هر کس جداگانه، گاه ساعت ها گفتگو می کردم. یک روحیه نظرخواهی، هماهنگ شدن و هماهنگ کردن در بچه های ما به وجود آمده بود. در این زمینه یکی از نمونه های بارزی که توجه من را جلب کرده بود، رفیق اسماعیل ذوالقدر بود. او همواره اصرار داشت که بیهوده عضو کمیته مرکزی شده و به گمان او «این جوانانی که اطراف ما هستند و پنج شش سال هم هست که فعالیت کرده اند، در سازمان مخفی حزب یا سازمان چریک های فدایی بوده اند و...الان تجربه شان بیشتر است و بهتر می توانند کار کنند. چرا باید به علت این که من 25 سال زندان کشیده ام، این پست را به من بدهند؟» اصرار داشتیم که «اسماعیل تو تجربه ات غوغاست! آخر خود ما که پا به پای تو این تجربه را کردیم، بعضی وقت ها که پای حرف های تو می نشینیم کلی از نظرات تو استفاده می کنیم!» ولی او علاقه عجیب داشت که نسل جوان تر بیاید. می گفت «حالا که مجال کسب تجربه است، این امکان را به جوان ها بدهید، وقتی که وضع بحرانی بشود که دیگر نمی شود این کار را کرد. حالا باید این کار را کرد!» خوب، این مثال را از این بابت زدم که یک چنین نگرشی وجود داشت، ولی من گاهی عکس آن را هم شاهد بودم. یعنی شاهد این بودم که به شکل مرموزی برای انتخاب شدن زمینه چینی می شود. این در واقع نه فقط دموکراتیک نیست، بلکه توطئه گرانه است! که به صورت یک انتقاد جدی آن را با طرف در میان گذاشتیم. چون احتیاجی به این کارها نیست. خوب دوستان می نشینند و نظراتشان را می دهند و اگر هم موافق باشند رای می دهند، یک چنین عوارضی وجود دارد. واقعیتش تا آنجایی که من اطلاع دارم در میان بچه های فدایی مان این مسئله خیلی جدی بود. حتی یک حالت رودر رویی برای انتخاب شدن و... وجود داشت. من به آنها خرده نمی گیرم، برای این که جوان بودند، تجربه نداشتند و انتخاب شدن برای یک مقام یا پستی، می تواند برایشان خیلی لذت بخش باشد. ولی در حزب اصلا چنین چیزی جایز نیست! و وقتی نشانه هایی از این مسئله دیده شود باید به شدت با آن مقابله کنند. که خوشبختانه این دوران اخیر – منظورم همین چهار سال تجدید حیات حزب – خیلی از این بابت خوب بود و چنین گرایشات و چنین نگاه هایی نتوانست جایگاهی پیدا بکند. - ولی آقای عمویی آن کسانی که در آن 25 سال در خارج بودند، مسئله هژمونی دکتر کیانوری را در این اواخر (56 – 57) مطرح می کنند. شاید خیلی ها (مثل ایرج) دلشان می خواست همین نقش را ایفاء کنند و بشوند «پدر کیا»... اما جدا از رقابت ها و حرف های حسادت آمیز و نامربوط که این افراد در این رابطه می گویند، به نظر می رسید که روند به سمتی بود که تا حد زیادی دکتر کیانوری حرف آخر، حرف تمام کننده را می زد. آیا واقعا این چنین بود؟ عمویی: به طور مطلق این طور نبود. مواردی بود که مقاومت می شد. واقعیت این است که من در بین دبیران حزب توده ایران هیچ کدامشان را به توانمندی کیا ندیدم! چه از لحاظ کار تشکیلاتی و چه از نظر تیزی و سرعت انتقال. انتقاداتی که به کیانوری وارد است شامل یک مقدار خروج از نظم تشکیلاتی می شود و به صورت تک روی هایی بروز می کند که برای یک فرد تشکیلاتی اصلا سم مهلک است. این خصیصه تک روی، یک سازمان را به ناگهان در مقابل یک عمل انجام شده قرار می دهد. و بالنتیجه «اصل رهبری جمعی» که از جمله اصول معتبر یک سازمان سیاسی است، به سادگی مخدوش می شود. پاره ای تصمیمات که اهمیت اساسی برای سرنوشت یک سازمان سیاسی دارد اگر توسط یک نفر اتخاذ شود، مشکل آفرین خواهد شد! چه بسا کوتاه بودن زمان یا ضیق وقت، سبب شود که عجولانه تصمیم بگیرد و در آن زمینه عمل کند. یا این که احیانا بر اساس مقداری خصوصیات و منش فردی، فکر کند اگر در جمع مطرح کند به تصویب نمی رسد، و جمع را در مقابل عمل انجام شده قرار بدهد! این امر به اعضای رهبری حق می دهد که به شدت اعتراض کنند و در مقابل چنین عملی بایستند. ولی کاری است که انجام گرفته. درست است که معترض می شوند و قول می گیرند که دیگر تکرار نشود، درست است که سرزنش و انتقاد می کنند، اما آب ریخته دیگر باز نمی گردد. برای کیا یک چنین انتقاداتی همواره وجود داشت. ولی بر آیند تصمیمات، در مجموع در آن جهتی می رفت که نظر کیا بود. و آن حالتی که شما اشاره کردید، صحت دارد و واقعا این طور است. یعنی تاثیراتی که رفیق کیانوری در اتخاذ تصمیمات در هیئت سیاسی داشت، اصلا غیر قابل انکار است. - کسی از یک جلسه هیئت سیاسی خاطره ای را تعریف می کرد که: یکی از اعضاء (سرهنگ سابق حاتمی) سوالی را مطرح می کند که «رفیق کیا! توضیح بده که چرا این قدر تشکیلات ما به هم ریخته است؟» آقای کیانوری هم می گوید «من با بچه های (کار) یک مصاحبه دارم، پس از مصاحبه در خدمت شما خواهم بود.» بعد از مصاحبه دکتر کیانوری رو می کند به ایشان و می گوید «شما جوابتان را گرفتید؟» که حاتمی هم جواب می دهد بله! وقتی چنین انتقاداتی با این شوه بیان می شود و چنین جواب می گیرد، چرا در بیرون منعکس نمی شود؟ چرا انشعاب اتفاق نمی افتد؟ وقتی دکتر کیانوری مسئله خط امام را مطرح می کند، شما و آن پنج افسر که آدم های صادقی بودند، برای چیزی هم کیسه ندوخته بودند (هر کسی به سمت چپ می آمد می دانست که چپ مرغی است که در عروسی و عزا سرش را می برند) پس چرا جلو دکتر کیانوری نایستادند؟ چرا گذاشتید حزب به سمتی برود که حزب بشود کیا و کیا بشود حزب...؟» عمویی: بخش نخست پرسش شما را تکذیب می کنم. بخش اول گفته هایتان استناد به روایتی به کلی دروغ است! چه کسی از هیئت سیاسی خاطره می گوید؟ (سرهنگ سابق حاتمی) در جلسه هیئت سیاسی چه می کرده است؟ به نظر من، برخورد دموکراتیک در درون رهبری یک حزب، ایجاب می کند که نظرات مخالف وجود داشته باشد و نظرات مخالف هم به صورت انتقاد مطرح بشود. این روند در حزب هم وجود داشت. حتی بعضی وقت ها در نهایت صمیمیت، برخوردهای تندی هم می شد. ما خیلی شاهد این چیزها بودیم. گاه به قدری تند برخورد می شد که گویی الان دعوا می شود! بالاخره ما آدم های بالغی هستیم. در بحث ها پای حریفمان – اگر منطقی داشته باشد – می ایستیم و وقتی که به هر جهت قانع می شویم یا نمی شویم، به پذیرش نظر اکثریت آن جلسه متعهد هستیم. بدین گونه سانترالیزم دموکراتیک شکل می گیرد. بنابر این، با توجه به نقش ارزنده ای که رفیق کیانوری در ارائه موضع حزب توده ایران داشت، این عبارت شما مبنی بر این که «حزب بشود کیا و کیا بشود حزب»، به هیچ وجه درست نیست! برای مطالعه شماره های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمایید: 1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/772/sabr.html 2- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/773/sabr2.html 3 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/774/sabr3.htm 4 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/775/sabr-4.html 5 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/776/sabr5.html 6 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/777/sabr.htm 7 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/778/sabr4.html 8 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/779/sabr.html 9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/780/sabre.html 10 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/781/sabr.html 11 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/782/sabr.html 12 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/783/sabr.htm 13 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/784/sabr.htm 14 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/785/sabr.htm 15 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/786/sabr.htm 16 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/787/sabr.html 17 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/788/sabr.html 18 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/789/sabr.htm 19 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/790/sabr.htm 20 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/791/sabr.html تلگرام راه توده:
|
راه توده شماره 792 - 2 تیر 1400